چیزی شبیه باران
در باران باریدم
دیدهام در فراز خود ،
که فرودم بیهودگی بود و گریز و سر پناه ،
نمیدانی ،
نمیدانی که غلام سیاه ، سیه تر نخواهد شد
من خیس تر از خیسم ،خیس تر نخواهم شد.
…
확장 »
이미 계정을 가지고 있습니까? 로그인
در باران باریدم
دیدهام در فراز خود ،
که فرودم بیهودگی بود و گریز و سر پناه ،
نمیدانی ،
نمیدانی که غلام سیاه ، سیه تر نخواهد شد
من خیس تر از خیسم ،خیس تر نخواهم شد.
…
확장 »
ساعت را کوک کن
من و سکوت و دفترچهِ ای که گشوده شد ،ورقهای ک تاوان مرگ درخت را میدهند، دیوانه وار در گذرند
…
확장 »