دیوار

Day 2,854, 06:32 Published in Iran Iran by dandeey

من حل شدم در دیوار و خشکی افکارم دلیل ایست به بودن من.

آری من روزها ب گذران می‌اندیشم و شب‌ها ب پوچی و این چه همزیستی‌ زیبایست بین وضوح تصویر و لامپ تصویر سوخته.

من حل شدم در دیوار ولی‌ دیدم ک چگونه کودکی را با افکار جویدهٔ خویش مصموم کردند سکوت من ب من خلاصه شد و سگی‌ شد کثافت تر از ما.

دیوانگی ، لمس توهمات است یا پریشانی احوالات ، به هر قسم که باشد قسمت ایست از من .

من حل شدم در دیوار ولی‌ بیدار شده را اندیشهٔ خواب نیست ، چشمهایم را میبندم نهایت من زبان ایست که باز خواهد شد.

قدم زنان از تعادل به سو‌ی‌ مکانی روانم که سکوت دیواریست بر پیش چشمانم،

من حل شدم در آن سو‌ی‌ زمان و افکارم دیوار نوشته ایست ،

سنگ‌ها را در آغوش بگیر

بوسه‌‌هایت یادگاریست بر خرابه‌های افکارم.