غرور
غرور
صورت بیتفاوت مردی است
که سالها پیش
در انتهای خیابانی خیس
زندگی از نوک انگشتانش فاصله گرفت
و مرگ از همان نقطه در جانش ریشه دواند
غرور
سرمای دستهای مردی است
که با هیچ آتشی گرم نمیشوند
و او در جهنمش زندگی آرامی دارد
مردی که
حتی مرگ