و من نفهمیدم...

Day 3,215, 02:22 Published in Iran Iran by dandeey


منزجرانه فلسفه ی من
موجودیت بود که در ابتدا ی نوشتن آغاز و پایانی نیست و من نفهمیدم که نباید فهمید ، آنقدر نفهم وار نفهم شده ایم که ندانیم و ندانیم و ندانیم که مکافات بودن نه به اراجیف اگزیسنانسیالیسمی و نه به دستورات شکم سیران بل احمق تر از پیچیدگی و ما احمق تر از آن که گرمای دست مادری بود که نیست
ک نیست
که نیستم