معمولی
sorena131
معمولی بودن در زندگی میتواند سختترین وضعیت ممکن باشد
مثلا شاگرد معمولی بودن، قیافه معمولی داشتن، دونده معمولی بودن، نقاش معمولی بودن دانشجوی معمولی بودن، نویسنده معمولی بودن، معمولی ساز زدن و معمولی رقصیدن و معمولی جشن عروسی برپا کردن، معمولی مهمانی دادن، فرزند معمولی داشتن و
منظورم از "معمولی" همان است که عالی و ایدهآل و منحصر به فرد و کمیاب و در پشت ابرها نیست، بلکه همین جا، روی زمین، کنار ما، فراوان و بسیار هست فرهنگ ایدهآلگرایی تیغ دو لبهای است که هم انگیزهایست مثبت برای پیشرفت و هم میتواند شوق و ذوق فراوان آدمهای معمولی را شهید کند
من مثلا بعد از سالها با علاقه نقاشی کشیدن، روزی که فهمیدم در نقاشی خیلی معمولیام برای همیشه نقاشی را کنار گذاشتم. این کنار کشیدن زمانی بود که همکلاسی دبیرستانم
در عرض دو دقیقه با مداد بیجانش، چهره معلممان را کوبید کنار طرحی که من بیست دقیقه طول کشیده بود تا دزدکی در حاشیه جزوه از او بکشم. حقیقت این است که دوستم در نقاشی یک نابغه بود و تمرین و پیگیری من خیلی با نبوغ او فاصله داشت و من لذت نقاشی کشیدن را از خودم گرفتم تا خفت معمولی بودن را تحمل نکنم
آن روزها آنقدر ضعیف بودم که با شاخصهای "ترین" زندگی کرده و خود را مقایسه میکردم و این "ترین" بودن آدم را ضعیف و شکننده میکند. شاید همه آدمها اینطور نباشند. من اما همیشه در درونم یک سوپر انسان داشتهام که میخواست اگر دست به گچ بزند، آن گچ حتما طلا شود. یک توانای مطلق که در هیچ کاری حق معمولی بودن را ندارد
اما امروز فهمیدهام که معمولی بودن شجاعت میخواهد
آدم اگر یاد بگیرد معمولی باشد نه نقاشی را میگذارد کنار، نه دماغش اگر معمولی است را عمل میکند، نه غصه میخورد که ماشینش معمولی است، نه حق غذا خوردن در یک سری از رستورانهای معمولی را از خودش میگیرد، نه حق لبخند زدن به یک سری آدمها را، نه حق پوشیدن یک سری لباسها را
حقیقت این است که "ترین"ها همیشه در هراس زندگی میکنند. هراس هبوط (سقوط) در لایه آدمهای "معمولی" و این هراس میتواند حتی لذت زندگی، نوشتن، درس خواندن، نقاشی کشیدن، ساز زدن، خوردن، نوشیدن و پوشیدن را از دماغشان دربیاورد
تصمیم گرفتهام خودِ معمولیام را پرورش دهم
نمیخواهم دیگر آدمها مرا فقط با "ترین"هایم به رسمیت بشناسند
از حالا خودِ معمولیام را به معرض نمایش میگذارم و به خود معمولیام عشق میورزم و به آدمها هم اجازه میدهم به منِ معمولی عشق بورزند.
نویسنده: یک شهروند معمولی
Comments
معمولی
https://www.erepublik.com/fa/article/-1344-2619608/1/20
منم معمولی ام
متنت خیلی خوب بود حقیقتا
ما آدم ها هر کاری که کنیم و از هرجایی که باشیم، بیشتر بعد های زندگیمون معمولی خواهد بود
یا حداقل خودمون فکر می کنیم معمولی هستیم
...
اما فکر می کنم تو وجود هر آدمی حداقل یک یا چند بعد غیرمعمولی (حالا خوب یا بد) وجود داره که ممکنه نمود بیرونی پیدا کنه یا نکنه
اما این وسط چیزی که خنده دار و در عین حال آزاردهنده هست اینه که هستند افرادی که "خود غیرمعمول" پنداری در وجودشون نهادینه شده
کسی که در نهایت یک دلقک خوبه، اما فک می کنه بهترین بازیگره
کسی که هزارجور عمل می کنه تا مثل باربی بشه و خاص باشه
مثال از این دست زیاده، مخصوصا توی ایران عزیز خودمون
.
به نظر من کسی که از "خوده معمولیش"، از "بعدها معمولی زندگیش" و از "تعامل با آدم های معمولی" لذت نبره، از هیچ چیزه غیر معمول زندگیش هم لذت نخواهد برد
و
یک عمر به خدا (هستی ، کاینات یا هر مفهوم مترادف) بدهکار خواهد بود
من والا پیامدارم
😐
متن بسیار یبا دل انگیز و فراتر از یک معمولی بود..دمت گرم
خیلی متن قشنگی بود
چرا باید معمولی باشید
وقتی با یکم تلاش میتونید اثتثنایی باشید
هر کدام از ما میتونیم بین 7 میلیارد نفر بی نظیر باشیم
اگه هودمون یخواییم
ببخشید نصف شبی با چشم خواب نوشتم
کلی غلط املایی داره
o/
رای
sdsdsdsd
عالی
V
[removed]
cm mamooli...
یکم زیادی بدون اعتماد به نفس بود
[removed]
معمولی بودن هنر است... چون معمولی واقعی بودن از هر بی نظیری, بی نظیرتر است.