Jangjoo4 : یکی پس از دیگری

Day 1,522, 19:57 Published in Iran Iran by Jangjoo4

بسم رب الشهدا

سلام بر همه ی دانشمندان بزرگ ایران ، و با داشتن آرزوی ترور شما :دی امیدوارم که حالتون خوب باشه .

مقدمه چینی نمیتونم واسه این داستان تلخ و حقیقی بنویسم پس خیلی سریع . میرم سر اصل مطلب :

دیروز داشتم تو میدون انقلاب ، به 3 4 نفر آموزش می دادم ، که چطوری وقتی دیدید یه بدبخت خدابیامرز شد ، چطوری جسدشو از روی زمین بردارید .

اولین جسد رو که برگردونم صورتشو که دیدم ، داد زدم یا حضرت عباس این که جسد نیست فقط سره :دی دیدیم که اونطرف تر دستش افتاده اون طرف تر پاش افتاده و زیر پای یک تازه وارد هم بدنش بود که خورد شد :دی

داد زدیم امداد رسان با برانکارد اومدن و بردنش از من پرسیدن : رئیس اون کی بود ؟ که اینقد واسش داغ کردی و داری تو دلت به ترکا فحش خار و مادر میدی ؟:دی

بعد بهشون گفتم : اون یه شخص نبود ، اون یه انسان فداکار بود ، یه حزب باز خیلی باحال بود ، همیشه هم ادر های جالب برای ارمیش میزاشت . اصلا هم از مولتی ترسی نداشت . و یک جرثومه ی فساد واقی ،اری اون کسی نبود جزءءءء سبحان توتو 3

نکته : من حرف های بالارو اصلا تحت فشار نگفتم :دی

بعد یکی از بچه ها گفت رئیس برید وبکم هارو ببینید که بینید کی اینکارو کرده گفتم اره اره راست میگی ها ...

رفتیم با لپ تاپ پای وبکم دیدیم اولش یه میز مذاکرس سبحان توتو نشسته اون ور میز ، وزیر امور خارجه ترکا هم اینوره :دی

ملت ایرانی هم فراواون پشت سبحان واساده بودن ، ترکا هم پشت وزیرشون .

ایرانی ها میگفتن : توپ تانک فشفشه سی پی ترکا کو*کش* ، کشورمونو دزدیند می خوان باهاش پز بدن ، انقلاب دون کردند خودشون رو بدبخت کردند . تو تو تو توتو سبحان امپراطور :دی و .......

خلاصه یک بلبشویی بود . ترکا هم میگفتن : کَپَه اٌقلی .. ! و ....

کسانی که تو اون تظاهرات دیده میشدن خیلی زیاد بودن مثلا : فریبرز بود ، پژمان بود ، احمد رضا بود ، پول تو جی بی داش پول میداد :دی و المیرا .

سبحان وزیر امور خارجه ترکا 2 قرار داد گذاشت جلوی سبحان 1- باز دادن 4 منطقه با نهصد ذغالیون گلد و دومیش این بود : دادن بی نهایت گلد .

سبحان پزمان رو صدا کرد قضیه رو گفت ... پژمان گفت یه بیلاخ بده بره پی کارش ! انقلاب می کنیم پس میگیریم همونطور که میدونید سبحان برای 5 بار یه پاش رفت ! :دی الان 1 پا داشت جای اون پا از عصا استفاده می کرد . یه دفعه میز چپ شدو انقلاب شروع شد احمد رضا 30 40 تا بازوکا و انرژی بار در اورد ... حمله ! بزن بزنی بود :دی

پژمان داشت کف گرگی میزد ، فریبرز داشت تخمه میخورد پژمان گفت بیا واسه بی اچ بزن گفت برو بابا بزار بخوابم دیوار - 95% شد صدام کن ! گرفت خوابید . هیجی یه دفعه همه جا سفید شد نمی تونم ببینم صفحه رو ... فق صدا جیغغ می اومد . بعد صفحه دوباره اومد . همه مرده بودند به جز ء سبحان ، المیرا ، پژمان ، احمد رضا ، فریبرز

شوتشون کردند تو سیاه چال همه3 4 تا تیرو خورده بودند. سبحان شروع کرد به نقشه کشیدن :

گفت احمد رضا خودتو میزنی به غش کردن میگیم بیان ببرنت بهیاری ، بعد اونجا زیر تخت یه بیسیم هست این فرکانس رو وارد کن 8452 و داخی 54 بگیر جنگ جو 4 بر میداره ، بگو سرور ساکس خراب شده ، سرور ساکس خراب شده میگه فلان جا سرور میدن ، یعنی اونجا باوکا و انگری بار و فود و تانک هست المیرا تو هم بگو من خبر نگارم کارت خبر نگاریت که همرات هست ؟! المیرا : اره پژمان : شروع میکنی به فحش دادن خار و مادر به ترکا بعد ولت میکنن که بری ، فریبرز گلد همرات اوردی ؟ گفت : زکی ، خزانه ایران رو با خودم اوردم گفت پس رشوه بده بهشون ولت کنن بری همه انجام دادن و رفتد . اما سبحان خودش موند . گفت ایول : گفتم چی شد ؟ برگش گفت فسیل متحرک اینجایی ؟ گفتم نه روحم پیشته گفت لول به معنای واقغی :دی گفتم الان غذا میارن با قاشق پلاستیکی زمینو بکن من هماهنگ کردم تو زمین بیل و کلنگه گفت باشه کند دراورد گفت حالا چی ؟ گفتم بلدی که خودت .. گفت اها از اون لحاظ ؟ گفتم اره خواست فرار کنه مچشو گرفتند :



یکی از سربازای زن و اومد سئوال پیچ کردند : اسمت چیه ؟ سبحان : ترچبه ملیتت کجاییه ؟ به توجه ، چند تا بچه داری ؟ فضولی ؟؟

سرگروه بان : اشاره کرد گفت یه مشت مالی بهش بدند .

سرباز زنه شروع کرد :
:



فرمانده دید که اینا حالیشون نمیشه گفت بیان با سیگار چششو بسوزنند :



سبحان هم مخ یارو رو زد ، من نمیدونم فرماندشون رو چه حسابی این کارارو تحویل یه زن میده ؟ بعد یه عکس دیدم که بیشتر چش من سوخت



و بعد خود فرمانده اومد پایین و یک تو دهنی به سبحان زد .



و بعد سبحان نقش بر زمین شد و دستور دادند که با تیر بارانش کنند و جنازه اش را به خاک وطن باز گردانند :

از اینجا به بعد داستان حقیقی : فیلم که تموم شد دیدم یه گوشی داره زنگ می خوره گفتم این اکس 10 مینی سبحانه هر کی پیداش کنه بهش 10 گلد میدم یه دفعه دیدم 40 تا ایکس ده مینی اومد جلو چشام دیدم اونی که داره زنگ میخوره مال خود خودشه برداشتم روش نوشته بود : خانومی شاخ دراوردم جواب دادم حرف نزدم گفت سلام عزیزم بالام واسه 17 روز دیگه اجازه داد ، یادت نره گل بزنی به ماشین هزینشم حساب کن .

عروسی سبحان 17 روز دیگه توی بوشهر باغ پرندگانه .

والسلام شد تمام