Funny Article *** eCarter *** مقاله خنده دار

Day 1,514, 09:45 Published in Serbia Iran by X.Carter
Plz Vote And Shout


سلام دوستان
حوصله ام سر رفته بود گفتم یه مقاله طنز دیگه ای بدیم
امیدوارم که خوشتون بیاد








International :









































Persian :


ای جانم چه جولی داره :دی





زود بخور که به برادراتم باید شیر بدم , وای چقد کار دارم 🙂



خانـــــوما سکوت رو رعایــــت کنیـــــــــــن! 😨



ای بابا کشتیش پسر مردمو :دی


عاقبت عشق های امروزی !!!


کجا بودی برادر , بپر تو بغلم 🙂


واسه شما هم تو دوران مدرسه اتفاق افتاده بود این ؟


یه دوس دخترم نداریم که با هم مباحث خاکبرسری رو تحلیل کنیم :خخخخ


فرق بین اقایون مجرد و متاهل 🙂


ماساژور چینی
یه چینی بزارن تو دستگاه ارزونتر تموم میشه تا ادوات الکتریکی و مکانیکی 🙂


باز که اینورا پیدات شد 🙂


😁))


چیکاره داداشم داری نامرد 🙂


خانواده پیشی ها 🙂


مرد به این میگن
زن ذلیل ها یاد بگیرن




این زنیکه کیه , هوو اوردی سرم , چشماتو در میارم 😁


کشف یک غذای جدید با ترجمه سلام سگ در ایران 😁)))
هااااااای داگ؟؟؟؟؟؟؟


جات گرمه عمو جون 🙂


پسر پسر قند عسل


بیشرف این کارا از صاحبش یاد گرفته 😃


شام چی بهشون بدم 🙂


كـار هـركـس نيـست هـَمـسر داشتــن .. مـَــــردِ خـــَــــــــر ميخـواهـَد و مــالِ خـفــن !!



نمونه ای از تجاوزات گروهی در بلاد کفر!!! همه جای دنیا تجاوز گروهی هست! حالا شما تو ایران اینقدر کشش میدین!!!!


قراره جزء عجایب هفتگانه ثبتش کنن


الان میام میخووورمتت :دی


قلیــون کشیدن همزمان دانشجــــوها تو خونه مجردی 😁)









طنز نوشتاری :


وقتی زنی به شوهرش میگوید: عزیزم ، من به تو کاملا اعتماد دارم

یعنی:

.

.

.

در طی هفته گذشته ، موبایلت ، جیبت ، کیفت و ایضا ده تا گردش آخر حساب بانکیت چک شده و مورد مشکوکی دیده نشده!!..




دختر : الو سلام ، خوبی ؟
پسر : الو سلام خوبم ، تو چطوری ؟
دختر : خوبم مرسی ، تو بالاخره نمیخوای بیایی خونه ما ؟
پسر : الان که سرم درد میکنه ، حوصله هم ندارم
دختر : دوست داشتم میومدی ، آخه خونه تنهام
پسر : تا 2 دقیقه و 17 ثانیه دیگه اونجام 😁)



بابام رو این مسئله که شبا تا دیر وقت پای کامپیوتر نباشم خیلی گیر میده...
منم میگم چشم نمیشینم ولی شبا که میخوابه گوشمو تیز میکنم خورو پفشو گوش میدم خیالم راحت میشه که خوابه میام فیسبوک هروقتم صداش قطع میشه میفهمم بیدار شده خودمو میزنم به خواب...
دیشب همینکارو داشتم میکردم که حس کردم چقدر بابا امشب داره بدجور خورو پف میکنه صداش چقدر بلند شده، گفتم بیچاره حتما بدجور خوابیده...
یکم که گذشت حس کردم یکی کنارم وایساده سرمو آروم بلند کردم دیدم باباهه کنارم دست به کمر وایساده داره صدای خورو پفه در میاره...
5 ثانیه یه سکوت مرگ بار بینمون حکم فرما شد بعدش جفتمون ترکیدیــــــــــــم از خنده..
باباهه فیلم سینماییه ما داریم؟؟؟ والااااااااااا


سر جلسه امتحان از دختر کنار دستم می پرسم: لاک داری؟
میگه: چه رنگی؟
ینـــــی کی می خوان اینا به رشد عقلی برسن من نمیدونم! 😐



مادره صبح جمعه ای به بچه ش: چرا تو هنوز نخوابیدی ؟
بچه : ازت میترسم !
مادر:وااا! چرا؟
بچه : چون دیشب شنیدم بابام بهت گفت: بچه خوابه! بخورش ...!



تو محله مون یه مسجد هست که یه بلندگو گذاشتن تو خیابون و هرچی پشت میکروفون گفته شه تو خیابون پخش میشه. یه بار مثل اینکه قسمت مردونه خیلی شلوغ شده بوده واسه نماز، حاج آقا پشت میکروفون اعلام کردن:
آقایون فشار نیارن پرده خانوما پاره میشه
هیأت بود اما همه ترکیدن



اقا من یبار دوره بلوغم یکی از بیضه هام به شدت باد کرد! تنهایی خودم پاشدم رفتم یکی از کلینیک های وابسته به دانشکده علوم پزشکی!
اول یه دکتر میانسالی اومد سوال و جواب بعد گفت برید روی تخت دراز بکشید شلوارتون رو هم در بیارین بیام معاینتون کنم!
منم رفتم شرت و شلوارو با هم کشیدم پایین تشکیلاتو ریختم بیرون منتظر تا دکتر بیاد!
اقا چشتون روز بد نبینه یهو دیدم دکتره دیوس با هف هش تا دختر و پسر دانشجوی پزشکی ریختن تو!
کس کشا نزاشتن به خودم بیام دست انداختن بیضه منو گرفتن شروع کردن به تشریح دادن ینی قشنگ رنگ من عینهو تربچه شده بود! هیچی دیگه حدود یه ساعت هر کدوم داشتن با تخمای من درس یاد میگرفتن!
جدای از ریده شدن به اعتماد به نفسم الان خیلی خوشحالم که یه خدمتی به جامعه پزشکی کردم!



مامانم از صبح رفت خونه ی خاله م،منم از خدا خواسته دوست دخترمو آوردم!
شب که مامانم اومد؛حس کردم یکمی باهام سرسنگینه!
بعدش دوست دخترم زنگ زد و گفت:
ببین ترو خدا شاکی نشیا!من یه چیزی خونه تون جا گذاشتم!
جا خوردم،گفتم :چــی؟؟! حتما مامانم همونو دیده تحویلم نمیگیره!
ولی قطع کرده بود!
رفتم با استرس همه جا رو گشتم...
روی تخت،زیر تخت،تو حموم،کفِ آشپزخونه،رو کاناپه ی هال،
یادم افتاد موقع نشون دادن عکسای کامپیوتر یه بارم .....
خلاصه اونجارم زیرو رو کردم چیزی نبود!
زنگ زدم بهش میگم: جونِ مادرت یکمی فکر کن ببین کجا گذاشتی،اصلا چی جا گذاشتی؟
صداشو لوس کرده میگه:یعنی تو نمیدونی؟
میگم:نه والا! بگو زود باش...
میگه : قلبـــــــــــــــــمو ..!
یعنی میخواستم خرخره شو بجوام!!
بعد که خیالم راحت شده رفتم به مامانم میگم:
چرا واسم قیافه گرفتی؟
میگه:این سوال داره مرد خرسِ گنده!!! توام شدی مثلِ بابات!
صبح تا شب نبودم یه زنگ نزدی حالمو بپرسی!!!
خدایاا !!! یه کاری کن از دستشون دیونه نشم 🙁



تلویزیون داشت کره ماه رو نشون میداد که ناسا یه سری میمون فرستاده بود کره ماه واسه آزمایشاشون...
منو مامان بابامو داداشم نشسته بودیم داشتیم نگاه میکردیم.
روموکردم به بابام گفتم: من آخر یه روز میرم تو این ناسا و میرم کره ماه حالا میبینین...
بابام خیلی جدی: ناسا دیگه میمون نمیفرسته کره ماه خیالت راحت...
مامانمو داداشم: 😁)))))))))))))))))))
داداشم داشت دیوارو گاز میگرفت از خنده...
من: 😐
آخه خوشی و شوخی خنده به چه قیمتی؟؟
بعد میگن چرا 24 ساعته میشینی پای کامپیوتر،





لطفا مارو از نظرات و انتقادات خود محروم نکنید

کوچیک همه شما
مهیار