شروعی دوباره-milad_dante

Day 1,955, 01:27 Published in Iran Iran by milad_dante
به نام خدا

امیدوارم حالتون خوب باشه...

زمان چه زود میگذره...پنج سال گذشت...پنچ سال از اولین روز ورودم به دنیای مجازی...اولش خیلی فعال نبودم...کم کم با بچه ها آشنا شدم و وارد یک جریان سیاسی شدم...زمان زیادی میگذره خیلی زیاد یادم نمیاد...وقتی که وارد بازی شدم مجتبی فکر کنم رییس جمهور بود.شاید خیلی از شما با من و افرادی که من میخوام نام ببرم آشنایی نداشته باشین...من اسم خودم و این افراد رو میزارم نسل سوخته نسلی که دیگه تقریبا همشون رفتن...آتیلا،سلامیر،مجتبی،اشی بمبا و...وای خدا دیگه حتی اسمای بهترین دوستام تو این سایت هم یادم نمیاد...چقدر گذر زمان انسان رو فراموش کار میکنه...بعد از ورودم شدم کمک حامد که بعدا شد صمیمی ترین دوستم...با هم تو کار استخدام کارگر خارجی بودیم برای دولت...کم کم فعال شدم...شدم سخنگوی دولت...پیشرفت کردم شدم وزیر تبلیغات و سخنگوی گنده(رییس جمهور وقت)...نقطه عطف زندگی مجازی من وقتی بود که آتیلا شد رییس جمهور و من شدم وزیر امور خارجه...کلی در گیر بودیم...یادمه اون زمان رومانی به آسیا حجوم آورده بود...بعد دوره آتیلا این شهامت رو پیدا کردم کاندید ریاست جمهوری بشم...شدم رییس جمهور اونم تو بدترین زمان ممکن...ایران تحت حمله رومانی قرار گرفت که اون زمان بزرگترین قدرت دنیا بود...وزای سختی بود...دو دوره پشت سر هم کاندید شدم...اختلافات بالا گرفت...استیضاح شدم.دوست ندارم قضیه رو باز کنم ولی مطمئن بودم که استیضاح شدنم درست نبود پس باز تلاش کردم تا بعد چند ماه دوباره رییس جمهور شدم...تمام تلاشم رو کردم و به نظر خودم یکی از بهترین دوران زندگی مجازیم اون یک ماه بود...با برنامه ریزی کار می کردیم...جنگ منطقه طلا رو تو کانادا بردیم اون روز چقدر خوشحال شدم...تا اینکه دوره ریاست جمهوریم تموم شد...کم کم کنار کشیدم...زمان گذشت و گذشت...بچه ها اصرار میکردن که برگرد ولی انگیزه ای نبود...چند باری برگشتم ولی زیاد طول نکشید که باز نتونستم ادامه بدم...یاد خاطرات نمیزاشت...روزی که با حامد،اشی بمبا و پژمان حزب دلپی رو تاسیس کردیم...روزی که رییس مجلس شدم...و کلی روزای خول دیگه...زمان گذشت وگذشت...هر بار که بر میگشتم متوجه میشدم که بیشتر فراموش میشدم...دلسردتر میشدم...تا دو ماه پیش که برگشتم و دیدم چقدر بازی عوض شده...خوشم اومد به بازی برگشتم یکم تحقیقات کردم تصمیم گرفتم جدی برگردم به بازی و دوباره فعال شم...مطمئنم الان خیلی کم محدود افرادی هستن که من رو به خاطر دارن پس میشم مثل پنج سال پیش...عضو حزب رستاخیز شدم البته بدون هیچ منظوری بعد یکم تحقیق دیدم فکر این بچه ها که دارن تو رستاخیز کار میکنن به من نزدیک هستش البته جسارت نشه به حزبای دیگه من با کسی دشمنی ندارم و خوشحال میشم با بقیه حزب ها هم همکاری کنم...فعلا عضو این حزبم و به کارم ادامه میدم و از همه دوستانم که منو میشاسن لطفا بهم خبر بدن که هستن تا برام دلگرمی باشه که هنوزم تنها و غریبه نیستم و از قدیمیا هستن هنوز...میخوام با تمام قدرت برگردم و بازم برای ایران تلاش کنم بازم دوستای خوب پیدا کنم و خاطرات جدید رقم بزنم...
ازتون میخوام این روزنامه رو ساب کنن تا مقالات بعدی رو ببین...یادم مردم قدیما برام یک اسم گذاشته بودن...مرد خاموش...مرد خاموش برگشته...برای شروعی دوباره...
این یک مقاله بود محض یادآوری خاطرات و آنایی با دوستان جدید..
منتظر مقالات بعدی من باشید...
یاهوی منو حتما ادد کنین تا بتونم با همه در تماس باشم...

Yahoo I😛 milad_undertaker@yahoo.com

ممنون بابت توجهتون

میلاد دانته...