یکی بود ؛ یکی نبود ~~~ J0K3R M4N

Day 2,088, 07:05 Published in Iran New Zealand by Sor3naa


سلام به همه ی دوستای گلم
🙂
ایشالله که حالتون خوبه خوب باشه

دیشب سریال دودکش رو میدیدم که یه دیالوگ خیلی محشر و عالی داشت ، خواستیم اینجام بنویسم ؛ خالی از لطف نیست
(بی ربط با حال و هوای ما ها هم نیست)
😉



خیلی وَقته دِلَم یه قِصه میخواد ؛ مِثه بَچگی هام

یادَمه هَمه قِصه ها با یِکی بود و یِکی نبود شُروع میشد

... پس

یِکی بود ؛ یِکی نبود

زیر گُنبدِ کَبود ؛ غِیر از خدا و آدَما هیچکس نبود

دنیایی بود زیبا و قَشنگ ؛ با مَردُمونی مهربونُ با خدا

دَرد یکی ، دَرد همه بود ؛ سفره ها همه پر نِعمتُ رَنگین و یکی

یه روز یه نفر یه چراغ پیدا کرد ؛ اولش نفهمید چیه و پَرتِش کرد اون طرف

بعد یِهو یه غوله اَزَش اومد بیرون

آدمه ترسید و پَناه بُرد به خُدا

اما غوله گفت : من غولِ چراغِ جادواَم ؛ هر آرزویی داری بگو تا من بَرآوردَش کنم

غولِ چراغِ جادو گفت : من مال کسیَم که چراغِ جادو رو داشته باشه ؛ فقط آرزو های اونو بَرآورده میکنم

... این حرف دَهَن به دَهَن گَشت

دیگه همه ی آدما ؛ حتی اونایی که خیلی با هم دوست بودن

فقط به چراغِ جادو فِکر میکردند و به هیچ چیز دیگه ای جُز اون فِکر نمیکردند

... حِــســادَت
... دَعـــوا
... دُروغ

سُفره ها همه از هَم جُدا شدند ؛ آدما هَم همینطور

دیگه کَسی یادِش نبود که خُدایی هم اون بالا هَست

همه روی زَمین دنبال چراغِ جادو میگشتند تا خوشبخت بِشَن و آرزوهاشون بَرآورده بشه

بَرکَت رو از سفره ها بُرد

.
.
.

به نظرِ شُما ؛ بایَد چیکار کرد ؟

چراغِ جادو هم که شِکَست

یِهویی خُدا غَضَب کرد

دوباره آدَما دست به دامنِ خُدا شدند

خُدام که قُربونِش بِرَم ؛ کینه ای نبود

... ولی

دُنیام ؛ همینجوری بی حِسابُ کِتاب نبود

.
.
.

دیگه کَسی به آسِمون فِکر نِمیکنه

همه به زَمین و سَهمِشون از اون ، فِکر میکُنن






😉 اینم یه عکس متحرک که دیدنش خالی از لطف نیست

.
.
.





خوب دیگه زیاد مزاحمتون نمیشم

تا دفعه ی بعد و مقاله ی بعدی
یا حق


هرزنامه ممنوع
فینگیلیش ممنوع
غلط املایی ممنوع
غلط دستور زبان ممنوع
توهین و بی احترامی به همدیگر اکیداً ممنوع


JokerMan ~ SaJJaD P.
ID : PariZad.SaJJad@yahoo.com
Day 2,088 of the New World
8 Aug 2013