اولین دیدار من با ادین - erevenant-همراه با عکس
dortyyy
این دو روز بخاطر اتفاق ناگواری که افتاد حال همگی گرفته بود و همینطور که میبینید هنوز هم همه مقاله ها تحت تاثیر فوت پیمان عزیز هست.
تصمیم گرفتم برای تنوع و ایجاد تغییر داستان اولین دیدارم رو با ادین یعنی موفای همین دولت براتون شرح بدم شما هم اگه همچین خاطره ای با بچه های اریپ دارید خوشحال میشم به اشتراک بذارید. البته اسم مقاله بیشتر شبیه این داستانای سکسی هست که تهش یکی ترتیب اونیکی رو میده اما بهتون اطمینان میدم کل داستان تو فضای عمومی و دور از هرگونه فحشا پیش خواهد رفت.
من همیشه به ادین میگفتم که بیا یه قرار بذار همو ببینیم و از اونجایی که ادین اینترمیلانی هست و من طرفدار دوآتیشه آ اس رم همیشه میگفتم یه قرار بذاریم بازی اینتر - رم رو باهم ببینیم . ایندفعه که بازی برگشت تو نیم فصل دوم بود باز هم موفق نشدیم که باهم بازی رو ببینیم پس من کلید کردم که ادین یه قرار بذار بریم یه آش دوتایی بزنیم.قرارمون شد میدون انقلاب که بعدشم بریم آش نیکو صفت. ادین هم قبول کرد فقط لحظه آخر گفت پیمان یه مشکلی هست .
گفتم چی؟
گفت من زیادی خوشگلم و امکان داره برات درد سر درست شه.محو منو دیده میتونی ازش بپرسی.
من هم گفتم باشه و قرار رو ست کردیم اما یهو یه فکری به سرم زد.گفتم نکنه ادین از این دوجنسه های دختر نما باشه و من باهاش برم بیرون اسمت طهارتم لکه دار شه.خلاصه بدجور رفت تو مخم و با خودم هی میگفتم عجب غلطی کردم. از محوم که نمیشد پرسید چون معمولا شتری جواب میده و اعتمادی بهش نیست.
خلاصه گفتم حالا برم یه کاریش میکنم. علی کردیم رفتیم سر قرار فقط قبلش به ادین زنگ زدم گفتم من ضلع جنوب شرقی میدون انقلاب دم این شیرینی فروشیه وایسادم تو هم بیا اونجا. بعدشم رفتم یه گوشه پنهان شدم که اگه خیلی موردش سنگین بود بپیچم به بازی. خلاصه ادین هم از همه جا بیخبر اومد سر قرار و من زنگ زدم.
گفتم سلام ادین کجایی؟ گفت من رسیدم تو کدومی؟
سرمو آوردم از گوشه مغازه بیرون و یه کم گشتم اون دور و برو دیدم یدونه از این پسر بلاها با یه پلیور دخترونه قرمز و موهای رنگ کرده و رو دماغشم پولک انداخته و ابروهای برداشته داره اونجا قدم میزنه. اصلا کل بدنم یخ کرد گفتم یاااا اکثر امام زاده ها. اصلا حالم بد بود که چیکار کنم چیکار نکنم یهو دوییم افتاد که این داره با من با موبایل حرف میزنه ولی این پسره گوشی دستش نیست که. یکم آروم شدم باز دوباره گشتم و فقط یک نفر بود که تو اون لحظه داشت باغ گوشی حرف میزد و دنبال کسی میگشت.
دوستان بنابر قولی که دادم نمیتونم عکس خودشو بذارم اما مشابهاتش رو تو اینترنت پیدا کردم براتون میذارم ببینید.
آقا من تا آخرین لحظه که داشتیم برمیگشتیم نیشم باز بود و ادین فکر میکرد دارم به اون میسخندم ولی تا همین امروز نمیدونست ماجرا چیه.
این مقاله رو با اجازه خودش چاپ کردم
خسته شدم خیلی تایپ کردم موفق باشید
Comments
https://www.erepublik.com/en/article/-erevenant--2664377/1/20
اولین دیدار من با ادین - erevenant-همراه با عکس
😁))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))
عالی بووووودد
😁))))))))))))))))))))))))
😆😆😆
گفتم یاااا اکثر امام زاده ها
+ ۱
🌹🌹🌹
VoTe
به به به به حیف فقط زیر شات میدال میشه اعلام شیرینی کرد وگرنه این مقاله واقعا شیرینی داره
تو خودی غریبه نمیشناسی نه؟😁
اخه وضع خرابه کسی شیرینی نمیده یه تیری تو تاریکی رها کردیم
😃
زوری بگیر نه انتخابیتو خودی غریبه نمیشناسی نه؟😁
شیرینی زور وده
😁
البته میخواستم از ادین شیرینی بگیرم با این مقاله ای که زدی دیگه غلط کنم
😁
چرا تو مقاله نمیشه؟ 🤔
خب قانونه دیگه
قوانین باید اول مشخص میشد بعد پست وزارت میذاشتیم
یکی از مشکلات ما اینه که اول وزیر انتخاب میکنیم بعد قانون میذاریم
قوانینش هم مشخصه غیر قابل تغییر هم هست مثلا برای جلوگیری از فساد اولین قانونش اینه که وزیر حق شیرینی دادن نداره فقط باید شیرینی بگیره
دوم اینه اولین وزیر شیرینی هیچ وقت نباید شیرینی بده
سومیش اینه کسایی که میخوان شیرینی بدن باید شیرینی وزیر رو شیرین تر بدن
یکیشم اینه فقط برای شات مدال میشه شیرینی داد
امیدوارم خوب توضیح داده باشم
😃
بله خیلی جامع و کامل بود ممنان 😐
خب اگه جامع و کامل بود چرا با ناراحتی گفتی؟
😃
نه ناراحتی نبود بیشتر تعجب بود 😅
😁))))))))))))))
خیلی هم حال داد سرکارت گذاشتیم
😁) دهنتون سرویس
تابستون میام تهران سه تایی بریم آش و شله بزنیم :دی
بریم بریم
خاطره هم 😁 قرار بود 4 نفری بریم صبحانه گیشا من و فرید و ادین و یکی دیگه 😁
ساعت 9 صبح قرار گذاشتیم :دی همه گفتن میان اکی ، ساعت 9 رسیدیم 😁 نفر 4 ام هنوز نیومده بود :دی هیچی دیگه تا ساعت 10:45 من این دو تا رو نگه داشتم نزاشتم برن سفارش بدن 😁
ادین داشت یواش یواش فرید رو نگاه میکرد که بگیره بخورش ;__;
که 10:45 برای حفظ جون فرید رفتیم تو دیگه :دی
انصافا فرید و ادین و سیا و خودت و بچه های مهری که دیدم این چتد وقت 😁 عشقن عشق
خودت خوبی که همه رو خوب میبینی
به به
ادین جان خیلی گله، فقط حیف که طرفدار اینتر هست 😉
شما لطف دارید بهم
اینتر رو هم با همون لطفتون چشم پوشی کنید 😁
عزیز شما
اونم سخته، ولی چشم. تو شهر میلان که بودم میگفتن یه شعار دارن که میگه بلاخره هر شهری یه ایرادی داره، منظورشون اینتره 😁
داداشش رو ندیدی تازه
ادین جلوی اون رسمآ کوچیکه
😁 😁
رامسین
اسمش خفنه خخخ
عه پس هم وزن منه :دی
تو در برابر ادین پشه ای بیش نیستی
Jooooon 😚😚
خیلی باحال بود کلی خندیدم
😁 😁 😁 😁
عالی بود کلی 😃
خیلی نشاطمون رفت بالا
مچکریم میلکی 😃
حالا نميدونم قدت چقده پيمان
ولى من اولين بار كنار ادين وايسادم
احساس كردم يه دورف كوچولو موچولو هستم 😂
1.95 قد داره 😵
قد ادین از من بلندتر بود کلا هر لحظه میترسیدم بپره منو بخوره.سریع بردمش نیکو صفت براش آش گرفتم تا رفتم قاشق بیارم دیدم آشو با جاش خورده یه دختررم گرفته میگه اینم باید بخورم گشنمه
V
😁)))