اولین دیدار من با ادین - erevenant-همراه با عکس

Day 3,739, 04:54 Published in Iran Iran by dortyyy
با سلام خدمت همه دوستان گل گلاب
این دو روز بخاطر اتفاق ناگواری که افتاد حال همگی گرفته بود و همینطور که میبینید هنوز هم همه مقاله ها تحت تاثیر فوت پیمان عزیز هست.

تصمیم گرفتم برای تنوع و ایجاد تغییر داستان اولین دیدارم رو با ادین یعنی موفای همین دولت براتون شرح بدم شما هم اگه همچین خاطره ای با بچه های اریپ دارید خوشحال میشم به اشتراک بذارید. البته اسم مقاله بیشتر شبیه این داستانای سکسی هست که تهش یکی ترتیب اونیکی رو میده اما بهتون اطمینان میدم کل داستان تو فضای عمومی و دور از هرگونه فحشا پیش خواهد رفت.

من همیشه به ادین میگفتم که بیا یه قرار بذار همو ببینیم و از اونجایی که ادین اینترمیلانی هست و من طرفدار دوآتیشه آ اس رم همیشه میگفتم یه قرار بذاریم بازی اینتر - رم رو باهم ببینیم . ایندفعه که بازی برگشت تو نیم فصل دوم بود باز هم موفق نشدیم که باهم بازی رو ببینیم پس من کلید کردم که ادین یه قرار بذار بریم یه آش دوتایی بزنیم.قرارمون شد میدون انقلاب که بعدشم بریم آش نیکو صفت. ادین هم قبول کرد فقط لحظه آخر گفت پیمان یه مشکلی هست .
گفتم چی؟
گفت من زیادی خوشگلم و امکان داره برات درد سر درست شه.محو منو دیده میتونی ازش بپرسی.
من هم گفتم باشه و قرار رو ست کردیم اما یهو یه فکری به سرم زد.گفتم نکنه ادین از این دوجنسه های دختر نما باشه و من باهاش برم بیرون اسمت طهارتم لکه دار شه.خلاصه بدجور رفت تو مخم و با خودم هی میگفتم عجب غلطی کردم. از محوم که نمیشد پرسید چون معمولا شتری جواب میده و اعتمادی بهش نیست.
خلاصه گفتم حالا برم یه کاریش میکنم. علی کردیم رفتیم سر قرار فقط قبلش به ادین زنگ زدم گفتم من ضلع جنوب شرقی میدون انقلاب دم این شیرینی فروشیه وایسادم تو هم بیا اونجا. بعدشم رفتم یه گوشه پنهان شدم که اگه خیلی موردش سنگین بود بپیچم به بازی. خلاصه ادین هم از همه جا بیخبر اومد سر قرار و من زنگ زدم.
گفتم سلام ادین کجایی؟ گفت من رسیدم تو کدومی؟
سرمو آوردم از گوشه مغازه بیرون و یه کم گشتم اون دور و برو دیدم یدونه از این پسر بلاها با یه پلیور دخترونه قرمز و موهای رنگ کرده و رو دماغشم پولک انداخته و ابروهای برداشته داره اونجا قدم میزنه. اصلا کل بدنم یخ کرد گفتم یاااا اکثر امام زاده ها. اصلا حالم بد بود که چیکار کنم چیکار نکنم یهو دوییم افتاد که این داره با من با موبایل حرف میزنه ولی این پسره گوشی دستش نیست که. یکم آروم شدم باز دوباره گشتم و فقط یک نفر بود که تو اون لحظه داشت باغ گوشی حرف میزد و دنبال کسی میگشت.
دوستان بنابر قولی که دادم نمیتونم عکس خودشو بذارم اما مشابهاتش رو تو اینترنت پیدا کردم براتون میذارم ببینید.








آقا من تا آخرین لحظه که داشتیم برمیگشتیم نیشم باز بود و ادین فکر میکرد دارم به اون میسخندم ولی تا همین امروز نمیدونست ماجرا چیه.
این مقاله رو با اجازه خودش چاپ کردم

خسته شدم خیلی تایپ کردم موفق باشید