خداحافظ آقای رئیس جمهور {coca!ne}

Day 1,289, 10:48 Published in Poland Poland by coca!ne



نشست لب تخت . گفت تو یک تکنیکی بلدی، که عاشقی می‌کنی ، مهم‌تر از آن، تو برای خودت از هر نامی، داستانی جذاب تولید می‌کنی
و با آن می‌لاسی و زندگی می‌کنی. از نوستالژی و حسرت، لذتی را تولید می‌کنی که دیگری هرگز نمی‌تونه.
بعدش هم آمد روي تخت ، توي بغل من، مثل گربه خوابيد. من بلد نيستم اين‌طوري بخوابم، نيمه شب گفتم تو بخواب و از خانه زدم بيرون به هوای قدم زدن.
تا توانستم کشش دادم و سه‌ی صبح برگشتم ، اما باز نشد، تا صبح به سقف نگاه كردم و در این اندیشه بودم که چیزی باید نوشت در پاسخ ندای وظیفه .
یک ماهی مي شود كه پرچم سفيد را جلوي زندگي به رقص در آورده ام و دیگر اصلا كاري به كارش ندارم ... دلتنگي هايم خيلي وقت است ته نشين شده ،
تازه فهميده ام زندگي پر است از ديالوگ هاي تكراري . شاید همین که بدانند تو هم هستی کافیست.
چقدر راحت از بار آخری که نوشتم دو هفته گذشت . دو هفته که دوید و رفت.
کلا این روزها زندگی همین مدلی شده . دویدن و رفتن شده کارش . دلم برای حرف زدن با خیلی ها تنگ شده. خیلی زیاد.
دلتنگ همه ی بودنهایم در این صفحه ام . گاهی فکر می کنم می خواهم از اینجا بروم و شاید هم رفته ام و هنوز باور ندارم.
این نوع دلتنگی که این روزها برای اینجا دارم از نوع دلتنگی رفته هاست برای مانده ها.
مدتی است می دانم با تمام ادعایم بر ماندن ، ساختن و جنگیدن اهل رفتنم . به شکل عمیقی اهل رفتنم .
فهمیده ام که تنها ، ماندن را برای خودم به شکل زیبایی توجیه می کنم و دیگران را قانع ، با این همه ، من اهل خداحافظیم .
خداحافظی با این همه گروه‌های مختلف مردم که به زندگی خود مشغولند و هر گوشه و کنار کشک خود را می‌خورند و پشم‌شان را می‌ریسند
و تو و رفتنت بهانه ای شد برای نوشتن من تا بی آن که بخواهم به تشریح و واکاوی ساختار سیاسی اکنون ایران بپردازم
و یا با ذکر مصائب اقتصادی کام یاران و خوانندگان را تلخ کنم ، تنها از آنچه در این ماه به دست آمده بگویم :
در روزهایی که همه چیز آرام بود، در آخرين پيام راديويی فریبرز ، که از ايستگاه فرستنده حامی دولت پخش می شد شنیدیم :
« اين آخرين باری است که من با شما سخن می گويم ، آهنگ اطمينان بخش صدای من ديگر به گوش شما نخواهد رسيد.
من همواره با شما خواهم بود و در ذهن شما تصوير مردی نقش خواهد بست که به سرزمين خود و آرمان هايش وفادار بود.»
او دولتمردی سیاستمدار نبود، او فرماندهی بود که با ابزار اندیشه سیاسی، چهره خوشایندی از دولت خویش را رقم زد
و با امید و تلاش ، شکاف میان توقعات برآورده نشده و خواسته های شتاب زده ملت را پر کرد .
هر چند هر از گاه ، گله مند از او بودیم ، اما همه به او اعتماد و اعتقاد داشتیم .
اعتماد به توانی که بر آن باور داشت و اعتقاد به آرمانی که به آن پایبند بود
و جمعیت غالب ایران به جای گام نهادن در مسیر رادیکال مطالبات سیاسی ، محو تلاش ها یش و همسو و همگام با آرمانهایش شدند .
هرچند دوری از او ، برای همه تجربه تلخ غربت خواهد بود ،امیدواریم چراغی که در دوران دولت او ،
مسیر پرتلاطم استقلال و خودباوری را روشن کرد، بر مدار اقبال و هوشیاری آیندگان تا ابد بتابد و روشن بماند.
امروز با آقای رئیس جمهور خداحافظی می کنیم و فردا حاصل تلاش و تفکر او را در پیشبرد اهداف پیش روی ایران چشم در راهیم.

خداحافظ آقای رئیس جمهور
مردمی که می شناسم