[amirandamir]:خداحافظ مافیا
amirandamir
چراغ ظلم ظالم تا ابد هرگز نمی سوزد**********************اگر سوزد،شبی سوزد،شب دیگر نمی سوزد
امروز که دارم این مقاله رو مینویسم از ته قلبم ناراحتم و واقعا دلم راضی به این کار نیست ولی شرایط فعلی چاره ی دیگه ای برام نذاشته.خیلی سخته کسی یا چیزی که دوستش داری رو رها کنی و به زندگی ادامه بدی.
خیلی از شما منو میشناسید.خیلیا هم نه.من تقریبا از روز اولی که عضو بازی شدم تحت تاثیر شرایط وارد گروه بلاش و بعد از اون وارد مافیا شدم و خب از این کارم هم راضی بودم چون دیدم رو نسبت به بازی عوض میکرد و باعث میشد بیشتر از بازی لذت ببریم و خب دوران خوبی داشتیم.
اونقدر خاطره های تلخ و شیرین از زندگی به عنوان یه عضو گروه مافیا دارم که اگه بخوام تک تکشون رو بگم باید یه کتاب بنویسم.حرفی که توی این مقاله میخوام بزنم کم و بیش از عنوان مقاله پیداست ولی میخوام طور دیگه ای عنوان کنم. چند روز پیش یکی از دوستان یه مقاله نوشته بود به اسم خداحافظ حزب لیبرال دموکرات.راستش از ادبیات اون مقاله خیلی خوشم اومد واسه همین با اجازه ی اون دوستمون منم سعی میکنم مقالم رو همونطور بنویسم:
«طبق معمول هر روز از لبه ی پنجره ی آپارتمان به بیرون خیره شدم.اونقدر هوا کثیفه که وصف شدنی نیست.دود کارخونه های اسلحه سازی جنوب شهر اونقدر فضا رو متافن کرده که جایی برای ما نذاشته.
پنجره رو میبندم.دفتر کار خلوت تر از همیشه داره برای من سمفونی جیر جیر درهای چوبی و چیک چیک آب رو اجرا میکنه و منو یاد گذشته میندازه.روزایی که اینجا پر آدم بود و هر کدوم برای رسیدن به هدف مشترک اینجا مشغول کار بودن.افرادی که از بیشتر منافع بیرون از این دفتر گذشته بودن و خودشون رو وقف کار کرده بودن.
خیلیا اومده بودن و رفته بودن و خیلیها مونده بودن و خیلیا کشته شده بودن و خاطره ی تمومشون تو تک تک اتاق های این آپارتمان هک شده بود.
به دربی که روبروم بود نگاه کردم.روی در نوشته شده بود:پدرخوانده
یاد روزایی افتادم که امثال بلاش و سلامیر و آرشام و اشکان توی این اتاق رفت و امد داشتن و حالا فقط یه اتاق خالی باقی مونده بود و گرد و خاکی که روی نوشته ی پدرخوانده رو گرفته بود.
توی راهرو های دفتر رو نگاه کردم.حضور خیلیا رو برام یاد آوری میکرد.آروین.ایرج.مجتبی.فریبا.سعید و ....
اسامی زیاد بود و حافظه ی من یاری نمیکرد.برگشتم و پشت یکی از میز های خاک گرفته ی داخل حال نشستم.طبق معمول و برای هزارمین بار دفتر عملیات ها رو روی میز گذاشتم.از صفحه ی اول شروع کردم به ورق زدن:
پاکستان.چین.ژاپن.هند.تایلند.اسراییل.روسیه.سنگاپور.نروژ
روی صفحه ی نروژ یه کم مکث کردم.خیلی از افراد رو توی اون عملیات از دست داده بودیم.خیلیا....
دوباره شروع کردم.بقیه ی دفتر خالی بود.
آخرین صفحه رو باز کردم و مداد نصفه ای که روی میز بود رو برداشتم و روی صفحه گذاشتم و نوشتم:
تقدیم به مردم ایران.
امضا:امیر
صفحه رو همین طور باز گذاشتم و از پشت میز بلند شدم.ازآپارتمان بیرون رفتم و درب رو پشت سرم قفل کردم و داخل کوچه به مسیرم ادامه دادم.مسیری که برای من شروعی دوباره بود...مسیری بدون مافیا
Comments
1
v
Ghashang Bood : (((((((((((((((((((((
یاد مافیا بخیر
من مافیایی 100% نبودم ولی مافیایی هارو خیلی دوست داشتم از جمله تو دوست خوبم
چه روزایی بود هر بار یک نارنجک می انداختم تو دفترتون 10 نفر شهید میدادین :دی
عجب
شیطون میگه ادامه داستانشو باز سازی کنم
ما که فعلا بی حزبیم.از حزب مافیا اومدم بیرون.
وحید نذار پروندت رو رو کنم که چند بار عامل انتحاری فرستادی تو دفترمون!:دی
atilaa
مسئولیت ترور امام بلاش رو هم بر عهده میگیری؟ :دی
PIER5362
کپی رایت داره.دست بهش بزنی ازت شکایت میکنم. :دی
راي و اشتراك
اميدوارم بتونم وقت كنم بخونمش
:d
amirandamir
دوست داری محض خنده هم که شده در عرض سه سوت کلاً داستان رو تغییر بدم حال کنی ؟
خیلی قشنگ بود
--
امیر پاشو بیا نارنجی پیش من و هاسمیک
@Da-vinci
نارنجی واسه منم جا داره؟:دی
@هیراد
آره بابا
جا زیاده
پاشین بیاین همه
اگه جا کم اومد خودم روی زمین میشینم :دی
ولی دوستان یادتون نر که
امام بلاش یک حقیقت همیشه زنده است دی
وت
v
سلام امیر جان .... واقعا عملیات نروژ یه شاهکار بود ... این رو هم برای کسانی که اون وقت رو یادشون نمی یاد بگم تروژ اون زمان مثل رومانی آلان بود و جز ابرقدرت ها بود و شما تونستید توش پی تی او کنید .... واقعا عملیات غرور آفرینی بود
نروژ اوج عملیات ها بودش
از همه باحال تر عملیات هند بود که خوردیم زمین :دی
اگه لو نرفته بود هند رو هم ترکونده بودیم
پیمان ادامه داستان رو بساز به زامبی بازی هات بخندیم :دی
جالب بود
اتفاقا دیشب داشتم روی پیشنویس شماره جدید روزنامم کار میکردم شاید امروز آماده شد
چند تا ایراد داشت نوشتت از دید یه خواننده
1- به مسایل روز مرتبط نبود چون مافیا به اون شکل فعالیت نداره دیگه
2- روی در نوشته شده بود پدر خوانده یعنی چی؟ یعنی پدرخوانده یادگاری نوشته روی در که در شانش نیست اگر هم منظورت تابلوی اتاقه که روش پدرخوانده نمینویسن
3- بجای دفتر عملیات میتونستی از فایل یا زونکن استفاده کنی . دفتر مال مشقه
4-مداد نصفه به پرستیژ مافیا نمی خوره از خودنویس پارکر استفاده کن
خوش بحال همه کسانی که اون روزا رو تجربه کردن
وت و ساب
- Hold fight pls
v
یاد و خاطره امام فقید امام بلاش و شهدای نروژ را گرامی می داریم
حالا سه ضرب زنجیر بزنید
کجایید ای شهیدان مافیایی
بلا جویان دشت مولتی سازی !
دی :
یک زمانی هیچ لذتی بالاتر از کشتن یک مافیایی نبود :دی
قشنگ بود فک کنم اینا مال زمان قبل از فیلترینگ بوده
مافیا کمک های بزرگی به ایران کردن
ولی این بلاش یک شیطونی هایی هم می کرد سر بعضی مسائل:دی
هیچوقت مافیا رو به خاطر اون تیم ریپورتش نمی بخشم !
مافیا فقط یه فکر نیست..مافیا تمام زندگی ماست
پستچی همیشه دوبار زنگ نمیزند
http://www.erepublik.com/en/article/-coca-ne-1-1671135/1/20
سلام به همگی من پین کدم یادم رفته باید چیکار کنم؟
بهم نامه بدین
هیممم
یاد باد آن روزگاران یاد باد
اول فکر کردم خودتم میخوای از بازی بری ناراحت شدم
دوران جالبی بود
atilaa
اره یادش بخیر هردفعه هم اما شهید میشد
vote
viva MAFIA
پیر ایول کارت درسته. خوشم اومد.
کوکائین جان دمت گرم ایشالا مقاله بعدی
ضمنا از پشت همین تریبون رسما ادارات و کارخانجات مافیا رو به طور موقت تعطیل اعلام میکنم.
پس چراغها خاموش...دفتر فرماندهی مافیا تا اطلاع ثانوب به علت پرداخت نکردن عوارض شهرداری تعطیل می شود....
دی
موفق باشی
زیبا بود
Vote