جک های بالای 18 سال همایونی...بی جنبه ها نخونن

Day 1,681, 01:37 Published in Iran Iran by acce homayuni

سلام دوستان سلامی به گرمای آفتاب تابستان
ممنون که اول وت و ساب می کنید تا من نیز حالش رو ببرم :دی

این شما و این هم جک های بالای 18 سال :دی هی هی هی هی

چندنفرمیخواستند به پیک نیک بروند که همشون بالای 18 سال داشتند.تهرانی گفت:ماشینش بامن .رشتی گفت:ماهی کبابش با من.یزدی گفت:من هم برایتان قطاب میاورم. اصفهانی گفت:حالا که هر کدامتان چیزی می اورید من هم داداشم را می اورم.


یه بالای 18 سالی پاش دردمی کرده یه آسپرین می اندازه تو جورابش

یک ساده لوح که طبیعتاً بالای 18 سال داشت یه روز سرد زمستون می بینه که یه اسب از دهنش داره بخار در می یادمی ره جلوتر و می گه جل الخالق ! پس اون اسب بخاری که می گن اینه؟؟!!

یک ساده لوح دیگه که طبیعتاً اون هم بالای 18 سال داشته توی کیوسک تلفن بوده بیرون میاد ازش می پرسن سالمه؟؟ میگه آره سالمه فقط آفتابه نداره.


مردی که بالای 18 سال داشت در خانه‌ای می‌رود و از پسر صاحبخانه طلب آب می‌کند. پسر کاسه‌ای پر از آب آورده، به دست مرد می‌دهد.ناگهان کاسه از دست مرد می‌افتد و می‌شکند. مرد خجل و شرمنده شروع به عذرخواهی می‌کند. پسرک هم برای اینکه دل او را به دست آورد می‌گوید: عیب نداره، به بابام می‌گم یه کاسه دیگه واسه سگمون بخره


یه روز یه مورچه هه میره تو چایی یه خسیس بالای 18 سالی مورچه هه رو درمیاره و میگه: زودباش، هرچی چایی خوردی تف کن!


یه روز دو نفر که اینبار فقط دومیشون بالای 18سال داشت به بیمارستان میرسونن که هردو 10% سوختگی و 90% کوفتگی داشتند. از اولی می پرسن: چی شده؟ چرا این جوری شده ای؟

جواب میده: چون که وقتی آتیش گرفتم، با بیل خاموشش کردن!

بعد از دومی می پرسن: تو چت شده؟

دومیه جواب میده: آتیش کنج دیوار بود؛ خواستم از روش بپرم!

یه نفر که 48 سال از 18 سالگیش میگذشت چون دندوناش طلا بوده هر شب تو گاوصندوق می خوابیده!


دوتا غضنفر که اتفاقاً هر دوتاشون بالای 18 سال داشتند تصمیم میگیرن فارسی صحبت کنن اولی میگه پاشو دومی نمیپاشم اولی جواب میده نگو نمیپاشم بگو پاشیده نمی شوم


از ساده لوح +18ای می پرسن حموم چند بخشه می گه 2 بخش . زنونه مردونه .


یه ساده لوح ؛ که امکان نداره زیر 18 سال باشه سر مرز یه عراقیه رو اسیر میگیره. همینجور که داشته میبردتش، یه دفعه یه خمپاره میخوره بغلشون دست عراقیه کنده میشه. عراقیه میگه: بگذار من این دستمو بندازم تو کشور خودم. غضنفر دلش میسوزه، میگه باشه. یکم دیگه میرن، دوباره یه خمپاره میخوره اون یکی دست عراقیه هم کنده میشه. باز عراقیه میگه بگذار من این دستم رو هم بندازم تو وطن خودم، غضنفر هم میگه باشه. بعد یه ترکش دیگه میخوره پای عراقیه هم کنده میشه، ورش میداره میندازه اونور مرز. یه دفعه ساده لوحه تفنگ رو میذاره روشقیقه یارو میگه: هوی! فکر نکن من نمیفهمم، کم کم داری فرار میکنیها!
:دی
هی هی هی هی هی
هنوز دارید دنبال جکای سکسی می گردید؟؟؟؟:دی هی هی هی
هرچی فحش دادی خودتی :دی
یه سری عکس هم هست که شرحش توی خودشون هست دیگه من چیزی نمی گم ببینید حال کنید :دی











امیدوارم که حالشو برده باشید و خوشتون اومده باشه..حالا نیومد هم نیومد فدای سر کچل ابوسفیان
خوش باشید دوستان