مقاله پایانی دولت

Day 3,758, 10:24 Published in Iran Iran by dortyyy
سلام به تمامی دوستان منتقد پای گود
روز آخر این دولت هم فرا رسید و به رسم هر بار وظیفه دارم تا گزارشی از ماهی که گذشت رو ارائه بدم.

د ابتدا باید تشکر کنم از تمامی احزاب و دوستانی که این ماه هم حمایت کردند و هم انصافا بر خلاف انتظارم سنگ اندازی ای نکردن و باید تشکر کنم از بچه های مهر رستاخیز دوستانی که از نارنجی اومدن و بهم گفتن که هر کاری از دستشون برمیاد انجام میدن مثل امیر رحمانی یا وحید کیانی و خیلیای دیگه . تشکر میکنم از دوستای گلم تو حزب همیشه سبز سبز و سایر دوستان و وابستگان.
یه تشکر ویژه هم میکنم از حرب بزرگ مافیا که هم حمایت کردن و هم ممد اینفو که قبول کرد تو کابینه باشه و کلی بهم کمک کرد.

علی الرغم جیزی که تصور میکردم ماه خنثی ای داشتیم . همونطور که همه میدونید با عوض شدن رییس اتحاد توقع داشتم پلن نظامی جدیدی ریخته بشه و در واقع فرصتی بشه برای یه جنگ خفن تر که بتونیم حداقل اپیک های بیشتری داشته باشیم تا بچه ها بتونن بیشتر پیشرفت کنن اما برخلاف انتظار این اتفاق نیفتاد . از طرفی با توجه به قدرت گرفتن همسایه همیشه دردسرسازمون باید کمی دست به عصا راه میرفتیم و نمیشد بی گدار به آب زد تا نه بهانه ای دستشون بدیم نه سرمون به جنگ دیگه ای گرم شه و با وضعیت دمیجی که این روزها داریمنتونیم تو چند تا جبهه بجنگیم و به دردسر بیفتیم.
تصمیم گرفتیم طبق روال ماه های قبل تمرکزمون رو روی جنگ های تمرینی ارمنستان و پاکستان بذاریم که البته جا داره یه انتقادی بکنم از همه و اینکه بچه ها میتونید با مدیریت جنگ ها و انقلاب ها باعث شید انقدر این جنگ ارمنستان هر یک روز در میون بسته نشه و در واقع بتونیم هر روز 4 تا جنگ فعال یعنی دو تا جنگ مستقیم و دو تا انقلاب داشته باشیم.

به هر حال بگذریم چیزی که واقعیت هست اینکه این ماه ماه آرومی بود و به جز روز ولنتاین که ادمین محترم اون ماموریت رو گذاشت روز های بی هیجانی رو سپری کردیم.
امیدوارم که تونسته باشم وظیفم رو به خوبی انجام داده باشم یه روزی تو همین بازی وقتی مملکت رو دست میگرفتی همه ترسمون از این بود که نکنه حذفمون کنن و مجلس نداشته باشیم و آبرومون بره اما خداروشکر این روزها اوضاع خیلی متفاوته.


سخنی با منتقدان

ببینید من باید یه چیزی رو همین اول بگم اینکه من خودم واقعا به شخصه هم فریبرز هم پژمان و هم دوستانی که انتقاد میکنن رو خیلی دوست دارم اما انصافا گاهی وقتا موقع انتقاد کردن به شعور همه توهین میشه. زیر مقاله فریبرز هم گفتم وقتی مملکت تو شرایط صلحه وقتی خبری نیست من بیام مقاله بزنم بگم شهر در امن و امان است آسوده بخوابید که چی بشه. مقاله معرفی نمیزنم دلیلشم میگم میگم که میخوام بعضیا یاد بگیرن برن تو صفحه کشور بم ایراد میگیرن. مقاله میزنم توش الکی اراجیف نمیبافم یکی مثل محسن میاد میگه کم گفتی و به مردم احترام نمیذاری و خیالت راحته رای میاری. آقااااا از پر گویی چی نصیبتون میشه؟ من همیشه گفتم باز هم میگم تک تک ما جایگاهمون و شخصیتمون واسه همه روشنه پس وقتی میخواید یک نفرو زیر سئوال ببرید مطمئن باشید دلایل ...شعر نمیارید.

بعضی دوستان میان میگن قدرت دست یه عده خاصه میخوام بگم اینجوری نیست فقط کافیه نشون بدید قابل اعتمادید و با همه صادقید همه چیز حل میشه.
دوستان عزیزی که هی میان میگن شان مجلس رو خدشه دار کردن روی سخنم دیقا با جومونگ عزیز هست. برادر من با حرف تکراری زدن و خلاف جهت رودخانه شنا کردن چیزی عوض نمیشه فقط بعد از یه مدت کسی دیگه گوش نمیده وقتی میبینه داری در مورد چیزی حرف میزنی اتوماتیک میزنه کانال 3.

حرف آخرم
یه درس بزرگ این ماه هممون گرفتیم. فهمیدیم که اگه مثل پیمان باشیم چه زمان زنده بودنمون چه زمان مرگمون جایگاهمون چیه. مرد باشید مردونه رفتار کنید با معرفت باشید صادق باشید.دلم براش تنگ شده خدایی همین الانشم گریم میگیره وقتی اسمشو میارم. بیاد درست باشیم راه کج نمیرسه به مقصد.



از کابینه ام هم تو این ماه تشکر میکنم و همونی که تو گروه بهشون گفتم خخخ خسته نباشید جمیعا


مقاله عکس ندارد تا فردا حرف در نیارید و مسخره نکنید به جاش یه شعر میذارم براتون از شاعر مورد علاقم



قصه ام از کجا شروع شده؟ اوّل و آخرش مشخص نیست...

نیست یعنی که کاشکی بودم! هست یعنی که هست شد، پس نیست!



هست ِ در کوچه های پایینیم، جمع کبریت و پمپ بنزینیم

فکر کردیم و کرد و غمگینیم... واقعا خوش به حال ِ هر کس نیست



هر که هرگز نبوده و نشود، هر که می داند از نمی داند

هر که هر که هر آنکه و هر که... خودمان دردهایمان بس نیست؟!



گوشه ی صفحه نقطه ای گیجم! مرگ، آن سوی کاغذ کاهی

هر دو ضلعم به هیچ محدود است، هیچ چی خارج از مثلث نیست



صبح ها با امید می خوانند! بچّه گنجشک ها نمی دانند

صحنه ی جنگ بمب و موشک هاست آسمانی که مال کرکس نیست



نه عذابی برای قهر رسید، نه خدایی به داد شهر رسید

آخرین مَرد، قبل مردن گفت: هیچ چی واقعا مقدّس نیست..

دکتر سید مهدی موسوی


LEO(Milkyhead)
Day 3758