بی ربط به وضع کنونی جامعه

Day 3,676, 13:32 Published in Iran Iran by The last man standing
بی ربط به وضع کنونی جامعه


یه روز گرگ که سودای قدرت تو سرش بود، داشت از جنگل رد میشد



یهو چشمش میوفته به روباه
شروع میکنه ازش مشورت گرفتن



گرگه میگه من خیلی دوست دارم شهردار جنگل بشم
به نظر تو باید چیکار کنم



روباه میگه شیر رو که میشناسی چقدر قدرتمنده
اما فقط به کسی قدرت میده که ازش خوشش بیاد
گرگ میگه خب باید چیکار کنم؟؟؟
روباه میگه باید بری ترتیب پسر شیر رو بدی
اونوقت شیر از تو خوشش میاد و تو میشی شهردار چنگل



گرگ هم پیش خودش میگه عجب فکر خوبی
همین کار رو میکنم
فردا صبح کمین میکنه تا پسر شیر بره مدرسه
تو راه مدرسه خفتش میکنه و حسابی ترتیبش رو میده
شیر که میفهمه به گرگ بیا باهات کار دارم



گرگ میره پیشش و شیر مفصل ترتیبش رو میده
گرگ بیچاره خونی و زخمی میره تو جنگل



روباهه تا از دور گرگ رو میبینه بهش سلام میده
گرگ هم روشو میکنه اونطرف و بهش نگاه هم نمیکنه
روباه هم میگه: از وقتی شهردار شدی دیگه تحویل نمیگیری



پس اگر دیدید هر کسی به خودش اجازه میده با شیر دهن به دهن کنه، بدونید میخواد شهردار بشه
حال و روز جامعه رو دیدم و یهو یاد این جریان افتادم
احسان