درس تاریخ + جشن تولد یک دوست
arash irani 5
یعقوب لیث سیستانی(صفاری) پادشاه سلسله صفاریان و نخستین شهریار ایرانی پس از اسلام،
شبی هرچه کرد خوابش نبرد. غلامان را گفت حکما به کسی ظلم شده او را بیابید. پس از کمی
جست و جو غلامان بازگشتند و گفتند سلطان به سلامت باشد؛ دادخواهی نیافتیم اما سلطان را
دوباره خواب نیامد. پس خود برخواست و با جامه مبدل از قصر بیرون شد. در پشت قصر ناله
ای شنید که خدایا! یعقوب هم اینک به خوشی در قصر خویش نشسته و در نزدیک قصرش اینچنین
ستم می شود. سلطان گفت چه میگویی؟ اینک من یعقوبم و از پی تو آمده ام. بگو ماجرا
چیست؟ آن مرد گفت: یکی از خواص تو که نامش را نمیدانم، شبها به خانه ی من می آید و
به زور زن من را مورد آزار و اذیت قرار میدهد. سلطان گفت: اکنون کجاست؟ مرد گفت:
شاید رفته باشد، شاه گفت: هرگاه آمد، مرا خبر کن و آن مرد را به نگهبان قصر معرفی
کرد و گفت هر زمان این مرد مرا خواست، به من برسانیدش حتی اگر در نماز باشم. شب بعد،
باز همان سرهنگ به خانه آن مرد بینوا رفت. مرد مظلوم به سرای سلطان شتافت. یعقوب لیث
سیستانی، با شمشیر برهنه به راه افتاد. در نزدیکی خانه صدای عیش مرد را شنید. دستور
داد تا چراغها و آتشدان ها را خاموش کنند آنگاه ظالم را با شمشیر کشت. پس از آن
دستور داد تا چراغ افروزند و در صورت کشته نگریست؛ پس در دم سر به سجده نهاد، آنگاه
صاحب خانه را گفت
قدری نان بیاورید که بسیار گرسنه ام. صاحبخانه گفت: پادشاهی چون تو چگونه به نان
درویشی چون من قناعت توان کردن؟ شاه گفت: هرچه هست بیاور. مرد پاره ای نان آورد و
سبب خاموش و روشن کردن چراغ و سجده و نان خواستن سلطان را پرسید. سلطان گفت: آن شب
که از ماجرای تو آگاه شدم، با خود اندیشیدم در زمان سلطنت من، کسی جرأت این کار را
ندارد مگر یکی از فرزندانم. پس گفتم چراغ را خاموش کن تا محبت پدری مانع اجرای عدالت
نشود، چراغ که روشن شد، دیدم بیگانه است. پس سجده شکر گذاشتم. اما غذا خواستنم از
این رو بود که از آن هنگام که از چنین ظلمی در سرزمین خود آگاه شدم، با پروردگار خود
پیمان بستم لب به آب و غذا نزنم تا داد تو را از آن ستمگر بستانم. اکنون از آن ساعت
تا به حال چیزی نخورده ام...
گر به دولت برسی مست نگردی ، مردی
گر به ذلت برسی پست نگردی ، مردی
اهل عالم همه بازیچه ی دست هوسند
گر تو بازیچه ی این دست نگردی ، مردی
در ضمن امروز تولد یه دوست عزیزی هستش
یه دوست خوب
مملی آریایی
مملی جان تبریک عرض میکنیم امیدوارم در بناه خدا
زیر سایه خانواده سالها به خوبی و خوشی زندگی کنی
یا حق
به کسانی که ووت و ساب بدند تکه کیکی به این مناسبت اهدا میگردد
Comments
تولدت مبارک
مملی جان
دوست خوب من
ممنون دادا
خوشحالم که اینجا هستم و دوستای خوبی مثل شماها پیدا کردم
امیدوارم همیشه شاد و سالم باشید
مملی تولدت مبارک رفیق
انشالله همیشه خوب و خوش و سالم باشی
قربونت پژمان جون
انشاالله ک همیشه سالم شاد موفق خوشبخت باشی و مستمر
[removed]
تولدت مبارک
ایشالا عروسیه امید XD
xD
😃 😛
ممنون
ایشالا:دی
مبارکا (Clap)
ایشالا 120
ممنون
اووووه چ خبره به چهل برسم جا شکر داره:دی
🙂
مبارک مبارک مبارک
انشالله همیشه تولد باشه و شادی
ممنونات فراوون
انشاالله
مبارک مبارک مبارک
انشالله همیشه تولد باشه و شادی
تولدت مبارک مملی جان
داستان هم بسیار زیبا
ممنون عزیزم
ایشالا قسمت خودتون شه :دی
mamali doset darim o/ mobaraka 🙂
من بیشتر دوست دارم
نخ سوزن وقتی میام میبینم شات باکس پر از مدالاییه ک گرفتی
سلامت و شاد باشی
تولدت مبارک مملی جان
ممنون دادا
سلامت و موفق باشی
هوراااااااااااااااااااااا
مملی تولدت مبارکککککککککککککککککک
دی دا را دی دام دام
هوووووووررررررررررااااااااااااااا
سلامت باشی
هاااااا بیا وسط
Happy birthday
\o/
ممنون دادا
چنتا مقاله بده فیض ببریم
همه چیز خوب
تولد هم که باشه دیگه بهتر
تبریکات اینجانب را نیز بپذیرید
🙂
میپذیرم
باشد ک رستگار گردید
ممنون دادا
موفق و شاد و سالم باشی
تولدتون مبارک امیدوارم همیشه شاد باشید
ممنون سها جان
منم امیدوارم ک سالم و شاد و موفق باشی در تمام مراحل زندگیت
Tavalodet mobarak mamali 😃
قربونت عزیزم
ایشالا تو شادیاتون جبران کنیم :دی
ایول تولدت مبارک داداش
ممنون عزیزم
ایشالا قسمت خودتون شه :دی
تولدت مبارک مملی
یعقوب لیث رو هم خوب نوشتی
سلامت باشی دکی جون
تولدت مبارک باشه :دی
سلامت باشی آبجی خانم
گر به دولت برسی مست نگردی ، مردی
گر به ذلت برسی پست نگردی ، مردی
اهل عالم همه بازیچه ی دست هوسند
گر تو بازیچه ی این دست نگردی ، مردی
داستان فوق العاده خوبی بود
در ضمن تبریک میگم تولدتون مبارک آقای مملی
😃
سلامت باشی دادا
VoTe
تبریک میگم
ممنون
انبارت پره خالیش کن یه ظرف نون خامه ای بهت بدم
خالیش کردم دادا
مرسی
تولدت مبارک ایشالا طول عمر با عزت
ممنون عزیزم
بابت اون لطفتم متشکرم
بسیار مطلب آموزنده ای بود.
تولدش مبارک آقای مملی
شما شیرینی گرفتید ؟؟؟
میگیرن نگران نباش :دی
ی خورده خونه ب خاطر تر تمیزیای عید بهم ریختس مجبورا با تبلت اومدم
ممنون آرش جان بله هم شما زحمتشو کشیدی هم آقا مملی. ممنون از هر دو نفر.
چه سرعتی!!!