حزب تازه تاسیس فاشیست ایران
Pedar
چند روز پیش حزب تازه ای در ایران با نام حزب فاشیست ایران تاسیس شد که انتقادات زیادی در پی داشت. واقعیتش من خودم از این مکتبهای سیاسی زیاد سر در نمیارم و منتظر بودم که دوست عزیزمون حسن یا در روزنامه و یا
Red Armyدر صفحه حزب مطلب جامعی در مورد این حزب و اهدافش یزاره که خبری نشد دوست بسیار خوبمن
هرچند در حال مناظره با حسن رئیس حزب بود اما اطلاعات بسیار مفیدی داد که گرچه کم بود ولی به درد بخور بود منم رفتم دنبال اطلاعاتی در مورد این حزب گشتم و اینجا براتون میزارم
و اعتقادم اینه که این حزب با تمام نواقصش و همه خوبی و بدی هاش باید در بازی باشه تا بقیه حزبها هم خودی نشون بدن من خودم به اون اندازه قانع نشدم که عضوش بشم یعنی با معیارهای من جور در نمیومد اما شاید باشن کسایی که معیارهای سیاسیشون بر این مبنا باشه
و برای آقای حسن و اعضای حزبشون آرزوی موفقیت میکنم
فاشیسم یك نظريه سیاسی و نوعی نظام حکومتی خودكامه است که نخست بین سال های ۱۹۲۲ تا ۱۹۴۳ در ایتالیا و به وسیله "موسولینی" رهبری شد [1] [2].
فاشیسم و نازیسم اشکال مختلف دیکتاتوری سرمایه مالی است، بر ضد سایر بخشهای سرمایه داری و دیگر بخشهای جامعه نظیر کارگران که در شرایط بحران حاد (اقتصادی) برای حفظ حکومت از به قدرت رسیدن کارگران در جامعه حاکم میشود.
این واژه بعدها در مفهوم گستردهتری به کار رفت و به دیگر رژیمهای دست راستی که دارای ویژگیهای مشابهی بودند، اطلاق شد.
فاشيسم، از لحاظ نظری محصول توسعة نظری نژادباوری و امپرياليسم اروپايی بود، و از نظر اجتماعی محصول بحرانهای اقتصادی و اجتماعی پس از جنگ جهانی اول. ولی با شكست كلی آن در جنگ جهانی دوم، از اعتبار افتاد. پس از جنگ، برخی حزبهای نوفاشيست در اروپا پديد آمدند (از جمله حزب نوفاشيست ايتاليا) ولی توفيقی چندان بدست نياوردند. در قاره های ديگر نيز رژيم هايی با ايدئولوژی فاشيستی پديد آمدند، مانند پرونيسم در آرژانتين به رهبری خوان پرون (1895-1974) كه در 1945-1950 ديكتاتور آرژانتين بود. اما پرونيسم آرژانتين با فاشيسم ايتاليا تفاوتهای مهمی داشت، از جمله اينكه سياست خارجی تجاوزگرانه نداشت و در داخل نيز به بهزيستی طبقةكارگر توجه خاص داشت.
فاشیسم در ایتالیا
تاریخ پیدایش فاشیسم در ایتالیا [3] [4] همواره همراه بوده است با درخشش نام متفکر اکتوالیست ایتالیایی جیوانی جنتیله.
در مورد مهم ترین نکات فلسفه جنتیله می توان به مفهوم بسیار اساسی نفی اشاره کنم. به طوری که از نوشته های او بر می آید تاریخ بشر از منظر جنتیله عرصه زایش و نفی همواره ایده های به عمل در آمده است. از این منظر زایش یک ایده همواره همراه است با نفی خوشنت آمیز ایده های پیشین در عمل.
چیزی که در اندیشه های جنتیله عجیب به نظر می آید روشی است که برای توجیه دفاع اکتوالیستی از فاشیسم به کار می گیرد. به این اعتبار در نگاه جنتیله رهبر به عنوان مغز جامعه در پرتو شور برآمده از مردم همواره در مسیر نفی های خشن و ضروری قرار می گیرند.
جنتیله سرانجام در راه مذاکره برای آزادی روشنفکران ضد فاشیست که از دوستانش بودند به دست پارتیزان ها کشته شد.
از نظر تاریخی فاشیسم نخست در ایتالیا در سال 1919 بوجود آمد و سه سال بعد توانست حکومت را در این کشور غصب کند. حزب فاشیستی آلمان در سال 1920 ایجاد شد و نام عوام فریبانه ناسیونال سوسیالیست برخود نهاد. این حزب در سال 1933 به کمک انحصارهای بزرگ آلمانی و خارجی حکومت را بدست گرفت و دیکتاتوری خونین هیتلری را مستقر کرد.
تجزیه جنبش کارگری آلمان در آن هنگام و فلج کردن نیروی عظیم طبقه کارگر آلمان و بالاخره به پیروزی فاشیسم کمک کرد. در آلمان هیتلری که به مظهر فاشیسم و نمونه روشن آن به شمار می رود، حزب کمونیست آلمان (۱۹۱۸)، سندیکاهای کارگری و سایر سازمان های دموکراتیک یکی پس از دیگری سرکوب شدند. استبداد سیاهی حکم فرما شد. نخبه دانشمندان و روشنفکران و ادبای آلمانی بر اثر دیکتاتوری و سیاست ضد یهود فاشیست ها مجبور به جلای وطن شدند. فاشیست ها با استفاده از تئوری های «فضای حیاتی» و «ژئو پلیتیک» و با اقدامات علمی انحصارهای بزرگ جنگ جدیدی را برای تقسیم مجدد جهان و اشغال سرزمین های دیگر کشورها تدارک دیدند. این سیاست منجر به جنگ دوم جهانی شد که بالاخره با در هم شکستن کامل نظامی، اقتصادی و سیاسی ارتجاع فاشیستی و با پیروزی اتحاد شوروی و ائتلاف ضد هیتلری فاشیستی پایان یافت.
نازیسم ـ دارای همان معنای فاشیسم است. این کلمه از حروف اول اسم حزب فاشیستی هیتلر که «حزب کارگری ملی سوسیالیستی» خوانده می شد و البته نه کارگری بود نه ملی و نه سوسیالیستی ترکیب یافته است.
به نظر "موسولینی"، فاشیسم یک مفهوم مذهبی است که انسان در آن وابسته به قانونی اعلی و ارادهای واقعی است که از فرد تجاوز میکند و به عضویت یک جامعهٔ روحانی ارتقا مییابد. به نظر میرسد کسانی که در سیاستهای مذهبی فاشیسم، چیزی جز فرصتطلبی ندیدهاند، این معنی را نفهمیدهاند که فاشیسم علاوه بر آنکه یک سیستم حکومتی است، بالاتر از همه، یک سیستم فکری نیز هست.
"فاشیسم" با همهٔ تجربههای فردی دارای طبیعت مادی – مانند آنچه در سده هجدهم رواج داشت – مخالفت میکند. فاشیسم مخالف استقلال فردی، و طرفدار دولت است و برای فرد تا آنجا ارزش قايل است که با دولت، یعنی وجدان و ارادهٔ عمومی انسان در وجود تاریخی وی، منطبق شود. اصول آزادی دولت را در مقابل مصالح فرد انکار میکند. اما فاشیسم، دولت را به عنوان یک واقعیت حقیقی مبنا قرار میدهد.
اصول فاشیسم
اصول اساسی فاشیسم که موسولینی برخی از آن ها را در دانشنامه ایتالیا در سال ۱۹۳۲ میلادی ابراز داشته بود عبارتند از:
۱) عدم اعتقاد به سودمند بودن صلح
۲) مخالفت با اندیشههای سوسیالیستی
۳) مخالفت با لیبرالیسم
۴) تبعیت زندگی همهٔ گروهها از دولت (توتالیتر بودن)
۵) تقدس پیشوا تا سرحد امکان
۶) مخالفت با دموکراسی (دموکراسی را بوالهوسی و خودپرستی مینامند)
۷) اعتقاد شدید به قهرمانپرستی
۸) تبلیغ روح رزمجویی
۹) نظام تکحزبی
سرگذشت فاشیسم
پس از جنگ جهانی اول، ایتالیا مانند دیگر کشورهای اروپایی درگیر مشکلات اجتماعی و اقتصادی بود. اعتصابات، شورشها و تصرف اراضی به وسیله روستاییان در نواحی کشاورزی از مسايل مبتلا به این کشور به شمار میرفتند.
طبقات متوسط مانند طبقات مشابه در کشورهای سرمایهداری از بلشویسم هراسان بودند. در کشوری که شکل حکومت آن دمکراتیک بود، ولی برخلاف بریتانیا از سنت سیاسی مقتدر برای حمایت از دموکراسی برخوردار نبود، همهٔ این مسائل لاینحل مانده و اغتشاش و هرج و مرج را تشدید میکرد.
در چنین زمینهای از اضطراب و اغتشاش، محبوبیت حزب فاشیست موسولینی رو به افزایش نهاد. فاشیسم اعلام کرد که ایتالیا را از بلشویسم نجات میدهد، و قول داد که شوکت و افتخار امپراتوری روم باستان را به کشوری که روحیه و انتظامش را از دست داده، باز خواهد گرداند.
فاشیسم همه نوع افراد ناراضی را به خود جلب کرد: سربازان سابق که بیکار مانده بودند، طبقات متوسط دلسرد و مأیوس، جوانان وطنپرست و روستاییان گرسنه. فاشیستها پیراهن سیاه بر تن کرده و چکمه میپوشیدند و درباره یک آرمان بزرگ ملی فریاد میزدند که همه چیز به همه کس عرضه میکرد: شغل، سعادت و افتخار ملی.
استدلال سیاسی آن ها تروریسم و جنگهای خیابانی بود و دولت ضعیف تر از آن بود که جلوی آن ها را بگیرد. بالاخره وقتی محافل صنعتی قدرتمند به پشتیبانی از فاشیسم برخاستند، موسولینی (ایل دوچه/پیشوا) به دنبال راهپیمایی بزرگی که در ۱۹۲۲ در رم بر پا شد، به قدرت رسید. او بدون درنگ یک دیکتاتوری نظامی بر پا کرد و اقتصاد را به شیوه خاص خود سازمان داد.
دولت برخی فعالیتهای عمومی را به عهده گرفت و ارتش را تقویت کرد و با فتح حبشه (که امروز اتیوپی نامیده میشود) در سال ۳۶ - ۱۹۳۵، از آن برای توسعه امپراتوری ایتالیا در افریقای شمالی استفاده کرد. فاشیسم موفق به نظر میرسید زیرا نظم را در کشور بینظم و ناامن برقرار کرده بود. مردم ایتالیا، موسولینی را تأیید میکردند، از این نظر که توانسته است «قطار را به موقع به حرکت در آورد».
موسولینی با اعلام این مطلب که فاشیسم یک فلسفه است سعی کرد برای رژیم خود احترامی کسب کند. او فرضیهاش را از عبارات پرطمطراق ولی بی معنایی چون «کشور، وجدان و اراده عمومی بشریت است» پر کرد. شعارهای مشهورش قابل فهم بود: «همیشه حق با موسولینی است»، «بحث نه، تنها اطاعت!»، «ایمان بیاورید، اطاعت کنید!، بجنگید!»
سایر دیکتاتورهای جناح راست دهه ۱۹۳۰ روشهای سیاسی ایتالیایی فاشیست را تقلید کرده و آن را با اوضاع و شرایط و آداب و سنن کشور خود تطبیق دادند. برای مثال، در اسپانیا ژنرال فرانکو ارتش را با اشرافیت و کلیسای کاتولیک پیوند داد. رژیم فاشیست تا دهه ۱۹۷۵ به حیات خود ادامه داد. اما دیگر رژیمهای مشابه مانند آلمان نازی و چند رژیم در اروپای شرقی (و حتی خود ایتالیای فاشیست) در جنگ جهانی دوم با شکست روبرو شدند.
فاشیسم در آلمان
موفقترین و شریرترین کشور فاشیستی، آلمان نازی بود. بعد از جنگ جهانی اول، آلمان مانند ایتالیا با مسايل و مشکلاتی مواجه شد. این کشور مجبور بود شرمساری و مجازات ناشی از شکست خود در جنگ را تحمل کند. دمکراسی نیمبندی که در ۱۹۱۹ در این کشور برقرار شد، هرگز مورد قبول طبقه بالا که با اشتیاق به گذشتهٔ پر افتخار آلمان قیصری مینگریست، قرار نگرفت.
آن ها و تعداد زیادی از مردم آلمان عقیده «نازیسم» هیتلر را مورد استقبال قرار دادند، زیرا با سنتهای پذیرفتهشده تاریخ آلمان یعنی اطاعت نسبت به مافوق، روحیه نظامیگری و ستایش عاشقانه از «ملت» پیوند داشت. به علاوه، این عقیده با احساسات گسترده ضد سامی در آلمان مطابقت میکرد. البته باید خاطر نشان کرد که هیتلر مبتکر این احساسات نبود بلکه از آن به طور کامل بهرهبرداری میکرد.
در آلمان نظریه فاشیستی برتری ملی تحت عنوان نظریه «نژاد برتر» مطرح و ادعا شد که این نظریه دارای ریشههای تاریخی است و در عقاید فلاسفه قرن نوزده آلمان آمده است. لذا چون آلمانیها از مردم برتر بودند، شکست آلمان در جنگ جهانی اول نمیتوانسته ناشی از تقصیر ارتش آلمان باشد، بنابراین لازم بود تقصیر به گردن افراد دیگری گذاشته شود. این افراد عبارت بودند از: بلشویکها، یهودیها و سوسیالدمکراتهایی که «از پشت به ارتش آلمان خنجر زده بودند و حالا نیز این افراد مسبب تمام مشکلات بعد از جنگ به شمار میآمدند.»
در اوایل دهه ۱۹۳۵ که اوضاع آلمان به دنبال رکود بزرگ رو به وخامت گرایید، میلیونها نفر آلمانی با اشتیاق، تجزیه و تحلیل هیتلر را درباره وضعیت کشور خود پذیرفتند. در ۱۹۳۳ نازیها بزرگترین حزب آلمان را تشکیل دادند و هیتلر صدراعظم آلمان شد. او به مجرد رسیدن به قدرت یک دولت تک حزبی را به وجود آورد.
سایر خصوصیات حزب نازی مشابه حزب فاشیست ایتالیا بود. روشهای تحمیل عقیده که هیتلر به کار میبرد، همان بود که موسولینی به کار میگرفت: استفاده از چماق یا شلاق چرمی و یا نواختن لگد به کشاله ران. نازیها – مانند فاشیستها - از طرف سرمایهداران و پیشهوران بزرگ حمایت میشدند. هیتلر نیز پروژههای بزرگ دولتی مانند جادهسازی و از آن مهمتر برنامهٔ بزرگ تجدید تسلیحات را راه انداخت که برای شش میلیون نفر بیکار، شغل ایجاد کرد.
اقدامات دولتهای فاشیستی
کوششهای حکومتهای فاشیستی برای کاهش بیکاری، ارتباطی بین نظریات سوسیالیستی و فاشیسم برقرار میکند (در واقع نام کامل حزب نازی آلمان، دولت قوی و دخالت این دولت در آلمان است) وجه مشترک این دو، عبارت است از: دولت قوی و دخالت این دولت در همه امور به خاطر حفظ منافع ملی. هیتلر و موسولینی هنگام عروج به قدرت، به طور سربسته وعده دادند که رفتار بهتری با کارگران خواهند داشت. شاید میخواستند به این ترتیب رأی آن ها را از چنگ احزاب جناح چپ در آورند. ولی وعدههای آن ها چندان عملی نشد زیرا رژیمهای آن ها تغییری در ترکیب اجتماعی به وجود نیاوردند و همان طبقه حاکم کماکان در رأس امور باقی بود. در آلمان و ایتالیا به استثنای چند نفر، بقیه اعضای طبقه از حکومت فاشیستی حمایت میکردند و به وسیله آن حکومت حمایت شدند.
طولی نکشید که میلیونها آلمانی آمادگی خود را برای پیروی از پیشوا اعلام کردند. هر کس که تردیدی نسبت به ایدئولوژی جدید داشت یا از کشور گریخت و یا سکوتی سنگین پیشه کرد. آن هایی که علیه او حرف میزدند به اردوگاههای کار اجباری نازی اعزام میشدند تا به یهودیها، کولیها و سایر «طفیلیهای بشر» ملحق شوند. نازیها در ترتیب تظاهرات و نمایشهای عمومی احساسبرانگیز از قوهٔ تشخیص قوی برخوردار بودند و طولی نکشید که تمامی ملت (این طور به نظر میرسید) شعاری واحد را بر زبان جاری کردند: «یک کشور، یک مردم، یک پیشوا» به این ترتیب تمام ملت از فلسفه هیتلر که میگفت : «جنگ، ابدی است. جنگ، زندگی است» پشتیبانی کردند. نظریات مشهور هیتلر به هیچوجه اساس اخلاقی یا عملی نداشت ولی سیاستهایی که او بر اساس این نظریات اجرا کرد در وهله اول تماماً موفق بود. راهحل نهایی او برای مسئلهٔ یهود، شش میلیون یهودی را به کام مرگ فرستاد. آرزوی دیرینش برای تصرف جهان، آتش جنگ جهانی دوم را برافروخت و سرانجام برای کشور و مردمش فاجعه آفرید.
پس از جنگ جهانی دوم، ایتالیا و قسمت غربی آلمان به عنوان دموکراسیهای لیبرال تجدید سازمان یافتند و نازیسم اعتبار و آبروی خود را از دست داد. ولی ترس از حیات دوباره فاشیسم در جهان پس از جنگ و به ویژه در کشورهایی مثل شوروی که بیش از همه از تهاجم آلمان صدمه دیده بود پا بر جا ماند. این ترس به شدت در سیاست شوروی نسبت به آلمان تأثیر گذاشت.
به طور کلی فاشیسم، در عملکرد برخی از دولتهای جناح راست افراطی، برای مثال در دیکتاتوری نظامی «سرهنگان» یونان از «۱۹۶۰ تا ۱۹۷۴» و جذبهای که فاشیسم برای برخی از مردمان دارد، به چشم میخورد. برخی از گروههای سیاسی در غرب مثل جبهه ملی بریتانیا، بازتابدهندهٔ نظریات فاشیسم قبل از جنگ هستند.
منبع:
امیر نیک آئین - واژه نامه سیاسی
ویکی پدیا
Comments
fashist = Fasci Italiani di combattimento : اتحادیه میهن پرستان ایتالیا
که یک حزب راستگرا بود
nazism = Nationalsozialism
که یک حزب چپ گرا بود که اعتقاد به برتری نژاد نورد داشت که نژادی بود که در جنوب اروپا و اسکاندیناوی سکونت داشتند و جالب این که بنا به مصالح حزبی فقط در ایران تبلیغ برتریت نژاد آریایی شد
هردو واژه مذکور در ادبیات سیاسی بین المللی جزو منفورترین واژگان سیاسی می باشد
جای تاسف است که در ایران قرن 21 هنوز چنین تفکرات بدوی طرفدار دارد
بکار بردن این دو واژه و سمبلهای مربوطه در بسیاری از کشورهای جهان جرم محسوب می شود
به امید دموکراسی و آزادی واقعی برای تمام ملتهای ایران
به امید آزادی برای ایران و ایرانی
عزیزان اینجا یه محیط مجازی هست نه دنیای واقعی این که من حزب فاشیست رو راه انداختم دلیل نمیشه که پس فردا یهودی ها رو قتل عام کنم ما اینجا اومدیم که سرگرم بشیم نه این که هم دیگر رو لت و پار کنیم
منم با حسن موافقم
و به همین خاطر هم هست که میگم باید تو این بازی باشه
با آتیلا موافقم
در اروپا هنوز زخمهای ناشی از این تفکر التیام نیافته است بعد از این همه سال
و هنوز المانیها سرافکنده هستند که اجازه دادند تسلط نازیسم بر کشورشان اروپا را به آتش بکشد
و همانطور که آتیلا گفت قوانینی منوط به عدم استفاده از مثلا همان علامت صلیب شکسته معروف در بسیاری از کشورها و مهمتر از همه خود آلمان وجود دارد
اما متاسفانه ما در ایران بسیار از اوضاع و تاریخ دیگر کشورها بی اطلاع هستیم
یک نمونه بارز و آبرو بر آن حضور تیم ملی آلمان در تهران برای یک بازی به نفع زلزله زده های شهر بم بود
که تماشاچی ها هنگام پخش سرود ملی آلمان به رسم نازیها دستان خود را به علامت \"های هیتلر\" بالا بردند
برای من به عنوان یک ایرانی بسیار مایه تاسف بود که چرا مردم ایران اینقدر بی اطلاع هستند و بدون اینکه از معنی اینکار اطلاع داشته باشند این کار را انجام می دهند
بار دیگر از تاسیس این حزب ابراز تاسف می کنم
دنیا مجازی باشه مگه فرقی می کنه نیت مهمه
شما دارید نا خودآگاه فاشیسم را تبلیغ می کنید شاید قصد واقعی شما این نباشد ولی عده ای ساده لوح احتمالا در دنیای واقعی هم برای خودشان فاشیست بشوندو اگر چنین اتفاقی بیافتد مقصر اصلی شما خواهید بود
این همه مکتب و عقیده سیاسی وجود دارد اسم تمام شده بود
برای مبارزه با کمونیسم از دموکراسی و لیبرالیسم و اینترناسیونالیسم و اسلام و لائیسم و صدها مکتب دیگر وجود دارد چرا از آنها استفاده نکردید
البته به من ربطی ندارد که شما چه اسمی روی حزبتان می گذارید ولی من با کلمه فاشیسم مشکل اساسی دارم
آقای آتیلا
خب داشته باش میگی چی کار کنم؟؟؟
شما که نمی دونی اسلام یه عقیده سیاسی نیست بلکه یه دین الهی هست ساده لوح نیستی؟؟؟
اصلا به تو چه ربطی داره که تو کار من دخالت می کنی مردم اگه دوست داشته باشن عضو حزب میشن.
در ضمن این اسم آتیلا که شما رو خودت گذاشتی یکی از خونخواران تاریخه پس منم باید نتیجه بگیرم که شما در دنیای واقعی یه ستمگر واقعی هستی؟؟؟
آتیلا جان اگه اینجا آزادی هست پس باید آزادی تاسیس همچین حزبی هم باشه
خوب مگه ما نمیگیم با این حزب مخالفیم خوب با همون حزب دموکراتیک خودمون هم میتونیم این رو ثابت کنیم با اعلام برنامه هامون و هدفهامون و به نظر من احتیاجی به این همه مشاجره و بحث و تخریب هم دیگه نیست براشون آرزوی موفقیت میکنیم و به رقابت میپردازیم همین اما نه اینجوری با تخریب
چرا اینجا آزادی هست و این حزب هم بر همین اساس تاسیس شده اما مشاجره و بحث با تخریب فرق داره و اشکالی تو بحث نیست و در ضمن من یکی که برای این حزب آرزوی موفقیت نمی کنم
وقتی با چیزی موافق نیستم طبیعاتا براش آرزوی موفقیت هم نمی کنم
حزبی که رییسش بعد از دوماه دوتا مقاله بده و بیاد حزب تاسیس کنه بدرد لای جرز می خوره
حالا هر عقیده ای هم داشته باشه
wow
با اجازت ما مثل شما بیکار نیستیم کارهای دیگه ای هم داریم.
بیژن جان اما میتونی به شکله دیگه ای هم مبارزه کنی و این حرفایی که برای هم دارین استفاده میکنن تخریب نه بحث
به نظرت کسی به تو بگه تی دنیای واقعی ستمگری ویا بگه اسمی که برای خودت انتخاب کردی اسم یک خونخوار هستش داره بحث میکنه یا سعی میکنه رو اعصابت راه بره و تو رو عصبانی بکنه؟
حسن جان این بحث بیکاری برای کی بود اونو مشخص میکنی؟
برای این تجزیه طلبه منظورم این آلتینه.
ممنون
عجب پس این طور که تو میگی هون ها ترک بودند!!!یواش یواش بگو چنگیز هم ترک بوده!!!این حرف شما خودش یه توهین به ترکها هست
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D8%AA%DB%8C%D9%84%D8%A7
اینم منبع جانی بودن آتیلا
متاسفانه ایراد اینجور بحثها اینه که هر جا کم میایریم زود میریم ویکی پدیا
اینو بگم اولا ویکی معتبر نیست
ترکها اصولا به سه دسته تقسیم می شوند هون ،اوغوزو قیرپاق
مغولها جزو این دسته نمی باشند
ما یعنی آذری ها و ترکهای ترکیه جزو اوغوز ها هستیم ولی به هر حال ترکیم و هونها از ما هستند
در مورد آتیلا فقط چند جمله بگم چون نمی تونم چند کتاب را اینجا خلاصه کنم علاوه بر اینکه جنگجوی شجاعی بود بزرگترین امپراطوری جهان را تشکیل داد مانند بسیاری از امپراطوران بزرگ که تا حالا اومدن جهانگشایی کرد وپایتخت خود را در مجارستان امروز قرار داد
آتیلا بعدا مسیحی شد وفردی با سواد بود در اسپانیا اپرایی با نام آتیلا وجود دارد فقط در ایتالیا چون رومیها در مقابلش ایستادگی کردند آنجا را ویران کرد
همان امپراطوری که همه جا را ویران کرده بود
ایتالیا که زاده مکتب فاشیسم هست
حتی تا چند سال پیش اسم آتیلا در ایتالیا ممنوع بود ولی بجز ایتالیا در هیج جا خونریزی نکرد بلکه باعث آبادانی هم شد چون منبع شما ویکی هست نمی تونید این اطلاعاتو بدست بیاورید ولی اگه یک تو سایتهای ترکی یا اسپانیایی بگردی به حرفهای من میرسی
فقط یک لطف کن این بحث ادامه نده و اینو بدان آتیلا یک قهرمان بود و خواهد ماند
در ادامه ی صحبت های دوستمون جناب pedar
بگم که هیتلر در زمان جوانی یعنی زمانی که ولگردی بیش نبود و بعد
از جنگ جهانی اول شروع به خوندن کتابی از هوستون ایشوارت چمبرلن به نام\"پایه های قرن نوزدهم\"کرد که در زمان خودش یه غوغا به حساب می اومد که در مورد مسئله یهود ونژاد پرستی بود که همین کتاب خط فکری هیتلر رو بعد از جنگ جهانی اول تغییر داد و اونو به این سو برد که عامل شکست المان ها در جنگ جهانی یهودی ها بودن که این موضوع به طور کامل در اون کتاب ذکر شد و در مورد این حزب در ایران نظر نمیدم چون که نظر خودم رو قبلا اعلام کردم.
اینو منم قبول دارم که ویکی معتبر نیست و حتی اطلاعات خود من فکر کنم در بعضی مواقع از اون چیزی که تو ویکی دنبالش بودم بیشتر بود مثلا در مورد حشاشین تحقیق میکردم که تو ویکی نوشته شده بود که حشاشین به فدائی هایی میگفتن که با کشیدن حشیش طرف مورد نظر حسن صباح رو ترور میکردن در صورتی که در معتبرترین کتاب و در عین حال کهن ترین کتاب در مورد حشاشین با این نام نوشته بود که حشاشین به داروفروشان در زمان سلجوقیان میگفتن نه کسی که حشیش میکشه و خیلی از موارد بارز دیگه.