اندر خم یک کش

Day 2,450, 06:43 Published in Iran Iran by mamad ahmadi
اگر کسی از دوستان اینترنتش سرعتش کمه یا عکسها رو نمیتونه باز کنه. میتونه در عین تحمل دردِ چشم، به نوشته های پایین رجوع کنه!







اندر خم یک کِش!ا

آقا کشش نده! کش نده دیگه...ا
تا حالا به این جمله یا ضرب¬المثل دقت کرده‌اید؟ معنی آن چیست؟! کش، مفهومی ملموس که شاید همه بدانیم چیست ولی واقعا درکش نکرده باشیم!
کش چیست؟ لابد به خود می‌گویید جوابی بسیار واضح و آشکار دارد، اتفاقا من هم همین نظر را دارم. جسمی که کش آید را کش نامند! کش، این وسیله ساده و بعضا پر حرف، کمک‌های بسیار و شایانی به خلق کرده است و می‌کند. وسیله‌ای بسیار سودمند و با کاربردهای مفید و متنوع. از کش برای پرتاب یک تیر، برای به صدا در آوردن یک آلت، برای بستن چند چیز در کنار هم و غیره استفاده می‌شود. کش‌ها بسته به مورد مصرفشان به همان نام نیز موسوم می‌شوند. مثلا کشی که برای نگاه داشتن اسکناس‌های پول مورد استفاده قرار می‌گیرد را کش پول و کش شلوار را کش تنبان نامند. بعضا نام‌های دیگری همچون کش تیرکمان، کش جوراب و کش‌های متفاوت دیگر نیز تاکنون نام‌گذاری شده‌اند!
از بچگی ارتباط بسیار ملموس و تنگاتنگی با کش داشته‌ام. علاوه بر این‌که این وسیله حیرت‌انگیز کارهای بسیاری برایم انجام داده، رفتارهای بسیاری هم به من یاد داده است! چه بسیارند تجارب تاثیرگذاری که از گذشته تا به امروز از کش آموخته‌ام!
از همان اوایل که به خود آمدم، خودم را درگیر با کش تنبانم یافتم. به دلیل دست‌پخت عجیب مادر معمولا کش‌های تنبانم برای کمرم بسیار تنگ بود. تنبان را که می‌پوشیدم تا مدت‌ها احساس تنگی نفس عمیقی به من دست می‌داد و با فشار مضاعف به شکمم نمی‌گذاشت که به راحتی نفس بکشم. در آن زمان به این نتیجه رسیده بودم که:
نکته: کش بیش از حد سفت یا تنگ شده می‌تواند باعث خفگی خود و اطرافیان شود!
ولی این پایان ماجرا نبود. این قدر با این کش بازی می‌کردم تا شل می‌شد. البته ناگفته نماند که بیش از حد شل می‌شد و در واقع کارایی خود را از دست می‌داد. این خیلی بد بود، حتی بدتر از سفت بودنش. چون همین که می‌آمدم بدوم تنبانم از پایم می‌افتاد، تا می‌آمدم بپرم تنبانم جا می‌ماند و کلا همین که می‌خواستم حرکت یا جنبشی کنم تنبان شل شده، عامل آبروبری برای من بود. وقتی با ناراحتی تنبان مذکور را به والده گرامی می‌دادم. با نگاه عاقل اندر سفیهی بهم می‌توپید که، صد بار گفتم با این کش بی‌صاحب بازی نکن. از آن وقت بود که یاد گرفتم:
نکته1: استفاده از کش شل شده باعث آبرو ریزی است و فقط باید آن را ول کرد و انداخت دور!
نکته2: بیش از حد بازی کردن با کش، آن را شل می‌کند!
البته این درگیری با کش منحصر به اینجا نبود، گاهی که تنبان یا جورابی را به مدت زیاد می‌پوشیدم، جای کش آن‌ها سرخ شده و به شدت خارش می‌گرفت. این بسیار دردناک بود و من باز یاد گرفتم که:
نکته: معاشرت بیش از حد با کش، التهاب به بار می‌آورد!
البته همه خاطراتم به درگیری با کش ختم نمی‌شود. چه بسا یادهای خوش بسیاری که از کش برایم باقی مانده است. آنوقت‌ها با آمدن فصل تابستان و تعطیلات، ما بچه‌های محل دور هم جمع می‌شدیم و انواع و اقسام وسایل جور و ناجور را با کمک همدیگر می‌ساختیم. مسلما جزء جدایی ناپذیر این اسباب‌بازی‌ها تیرکمان بود و تیرکمان چه اعم از سیمی یا سنگی در دستان همه ما پیدا می‌شد. همان‌طور که می‌دانید زه کمان هم از کش است. با آن تیرکان چه هدف‌هایی که نزدیم و چه شکارهایی که نکردیم. از آن دوران یاد گرفتم که:
نکته1: اگر کش درست کشیده شده و به موقع و با زاویه مناسب رها شود، هدف‌های بسیار مناسبی را می‌تواند شکار کند!
نکته2: اگر کش بیش از حد کشیده شود، می‌پُکد!
همانطور که قبلا گفتم، کش‌ها گاهی باعث نگه داشتن چندین و چند چیز در کنار هم می‌شوند. کش پول مثال بارز این نوع کش‌ها است. چه بسیارند کش‌هایی که چند صد میلیارد پول را در میان خود نگاه داشته‌اند.
وای به روزی که یک کش پول بی‌صاحب به دستم می‌افتاد. با کشیدن و رها کردن آن، به جان پشه‌ها و مورچه‌های نگون بخت می‌افتادم و با تصور این‌که من هواپیمایی جنگنده و کشم به‌سان خمپاره‌های گداخته‌ام است، دمار از روزگار هر پشه، مگس یا کلا جانوران بخت برگشته‌ی اطرافم در می‌آوردم. یادش به خیر چقدر حال می‌داد!
نکته: هستند کش‌هایی که تا اکنون موجودات مختلف و بی‌زبانی را قتل عام و سلاخی کرده‌اند و باز هم می‌کنند. چه جنایاتی که کش، همین وسیله‌ی ساده انجام نداده!
بگذارید خاطره دیگری تعریف کنم. یک روز برادر کوچکم با زیرکی خاصی کشف کرد که در کمد پدر به طول مناسبی کش تنبانِ نو و دست نخورده وجود دارد (که البته تخصص داداش هم در همین بود) و من به تبع آن کشف بزرگ، کش را از کمد مذکور کش رفتم (که البته تخصص من هم در همین بود). آن کش وسیله بازی مناسبی برای ما بود. من یک سر و برادر سر دیگرش را کشیده و ول می‌کردیم. ولی در یک اتفاق ناگوار، در حالی که داداش سرِ کش سمت خودش را به منزله نشانه‌گیری به نزدیکی چشمانش برده بود، آن سر دیگر ناغافل از دستان من رها شد. خوش‌شانس بودیم که به چشمش نخورد ولی کبودی زیر چشمش به مدت یک هفته کاملا هویدا بود.
نکته1: کشی که بی‌موقع کشیده و رها شود می‌تواند عاملی بر کوری نیز شود!
نکته2: پای در کش بزرگان کردن موجب دردسر است!
آن وقت‌ها علاقه وافری به کندوکاش کردن وسایل الکتریکی و یا ساخت بردهای مخصوص آن داشتیم. یک روز پسر همسایه صدایمان کرد. مثل این‌که والدینش تلویزیون قدیمیشان را نمی‌خواستند و آن را به وی تحویل داده بودند تا هرکار می‌خواهد با آن بکند. تلویزیون از آن فیلیپس‌های قدیمی بود، از همان‌ها که برای تعویض کانال باید یک دیسک را می‌چرخاندی و پس از چندین تقه خوردن شبکه مورد نظر را پیدا می‌کردی. از آن تلویزیون‌های محکم و قدیمی ساخت هلند که همچنان پس از طی حوادث مختلف روزگار آخ هم نگفته بود. ما همه کنجکاو از این که همچین تلویزیونی چه برد و تجهیزاتی می‌تواند داشته باشد، آچار به دست شروع به کار کرده، دل و روده‌اش را باز کردیم. در مرحله آخر و حیاتی‌ترین جعبه آن تلویزیون نگون بخت که بچه‌ها می‌گفتند این جعبه لامپ تصویرش باید باشد، با پدیده جالبی روبه‌رو شدیم. پس از باز کردنش، دیدیم که جعبه خالی است و تنها یک کش از این سمتش به آن سمتش وصل شده بود. از آن روز تا به اکنون هنوز نفهمیده‌ایم که کاربرد آن کش برای چه بود ولی من یاد گرفتم که در همه جا همیشه پای یک کش در میان است.
آری دوستان، کش، این وسیله‌ی ساده و مفید چه حرف‌ها که واسه گفتن دارد. انگار می‌توان نتیجه‌گیری کرد که کش خوب است ولی....
و در آخر شما هم زیاد کشش نده. متن را اگر خواندی، خوانده‌ای، همین. زیاد کشش نده!

سید محمد احمدی
30 تیرماه 93


اینم عکسی از میتینگ چند روز پیش بچه های شیراز. میتینگ بازنشستگان ایریپ!
قرار بود مقالش رو علی مزمز بزنه ولی اونقدر لفتش داد (ربطی هم به شیرازی بودن نداره!) تا من با مقاله خودم عکسشو منتشر کنم.
از چپ به راست: سینا، خودم، علی مزمز، فریبرز و مستان


موفق و موید باشید