اندر حکایت شاهین نجفی و ژانر -بخش دوم

Day 2,253, 07:42 Published in Iran Iran by Behnam MDN

حتما در جریان دیدار چند تن از هنرمندان با آقای روحانی و انتقاد تند و تیز شاهین نجفی و باقی قضایا هستید...اگه در جریان نیستید مقاله ی قبلی من رو بخونید :دی

این مقاله ادامه ی حکایات خواندنی و جذاب :دی شاهین نجفی و پیج ژانر در فیسبوکه




شاهین نجفی در جواب به ژانر در صفحه‌ی فیسبوکش مطلبی نوشت که کمی بعد از انتشار حذفش کرد؛ ادمین ژانر در بندهای مختلف به آن پاسخ داده که در زیر اون ها رو میخونیم.

ابتدا جوابیه نجفی-بدون کم و کاست-:
«ژانر عزيز با واكنش‌های لمپن‌های عرصه‌ی فرهنگ ايرانی و چاقوكش‌های مجازی مثل شما تثبيت شد كه روشنفكری ايران يك توهم غمگين است. خط ما مشخص است . حالا شما مشخص كنيد كه از كجا خط مي گيريد. در ميان كاراكترهايتان اصلاح طلب نمي بينم؟!!! من يك نفرم و اسم و آدرسم معلوم است، ما كه شما را مي شناسيم حداقل كاری كنيد كه مردم هم بدانند كه كيستيد! اشتباه شما اين است كه تصور می‌كنيد همه اهل توبه و پوزش هستند. خدا را شكر كنيد كه ميرزاده عشقی نيستم كه اگر او بود تو و هنربندان و رئيس جمهور بنفش و كل جماعت‌تان را رسما می.... حالا بچرخيد و ببينيد زبان شما تيزتر است يا من. هشت نفر از اين اشراری كه تو به سخره گرفتي شان الان در بند الف سپاه هستند. خجالت بكشيد. مجوز گرفتن را ميشود فهميد، زير بيضه هاي دولت خوابيدن هنرمند را چه می‌شود كرد؟ من به خدا باج نميدهم تكليف چند تا فسيل را در تئوری و عمل مشخص كردن كه سهل است.
صفحه‌تان را منتشر می‌كنم كه اندر كف دموكراسی بمانيد»


و اما پاسخ:

1-وهم بودن شکل گیریِ روشنفکری در ایران و "تشخیص" این توهم توسط شما از لطیفه‌هاییست که بارها در ژانر به آن اشاره کرده‌ایم.
بگذارید این جمله را دوباره بخوانیم:
"روشنفكری ايران يك توهم غمگين است"
آقای نجفی با عرض تأسف شما با این جمله به شکلی مضحک به خود نقش داور یا خط نگه دار را داده‌اید که البته این اتفاف ناشی از وفور اعتماد به نفس در شماست. "تشخیصِ" این توهم در ایران خود نیازمندِ "توهم تشخیص دادن" است. توهم داور بودن.
بگذارید مثالی بزنیم. ما در کاراکترهایمان شخصیتی داریم به اسم آقا بیوک. خدمت شما از نو معرفی‌اش میکنیم. این فرد هروقت میخواهد از ایران صحبت کند از "ما" میگوید. فرضاً در جمع می‌نالد که "ما حقمان همین است"، "ما ایرانی‌ها فلانیم" و...
ای وای که این آقا بیوک چقدر به شما نزدیک است. نیست؟!
این "ما" گفتن در کلام روزمره خود نشان از شکلی از شارلاتان بودن دارد. کسی که "ما"، "ما" میکند میخواهد از اتهام دور باشد. خودش را با بقیه جمع میبندد تا بگوید "همه با هم" در این وضعیت شریکیم. اما از زاویه‌ای دیگر به ماجرا نگاه کنیم. این "ما" گفتن توسط آقا بیوک نشان از یک "من" قدرتمند دارند. یعنی کسی که دارد موقعیت‌های گوناگون را رصد میکند و خرابی و نابه‌هنجاری‌اش را "تشخیص" میدهد. او ناظر است. این "ما" گفتن یعنی "من+شما". لذا وقتی میگوید "ما این ایرانیها یک مشت احمقیم" دارد میگوید "من+شما ایرانیها یک مشت احمقیم". اما مگر یک احمق میتواند بفهمد احمق است؟! خیر. او خودش را "عاقل" میداند و تنها در این وضعیت است که میتواند بفهمد بقیه "احمق" هستند. لذا "ما ایرانیها احمقیم" دقیقاً برای آقا بیوک به این معناست:
"شما ایرانیها احمقید. من هم عاقلم که این را میفهمم"
آقای نجفیِ مثلاً معترض جمله‌ی "روشنفكری ايران يك توهم غمگين است" را از این به بعد در ژانرهای آتی از زبان آقا بیوک نقل خواهیم کرد.




2-شما یا ژانر را نخوانده‌اید یا چند نفر پیغام داده‌اند و شما نیز -که از نوع بیان و لون صحبتهایتان در شبکه‌های مختلف پیداست از کمترین میزان سواد نظری و ادبی بی‌بهره‌اید- از پیام آنان برانگیخته شده و خطی بر ما کشیده‌اید. باری در نظر گرفتن یک کاراکتر اصلاح طلب در این صفحه نظر خوبی بود. هرچند پیشتر از آنها با همان نام "اصلاح طلب" یاد میکردیم. باز هم ممنون.


3-بر اعتماد به نفس شما بار دیگر صد البته رشک می‌بریم که خود را با میرزاده عشقی در یک سنج گذاشته‌اید. حال آنکه آن شاعر شهید از این خودباوری آفاق پیمایتان در قبر اگر به لرزه افتد معصیت‌کار شمایید.




میرزاده عشقی

4-آزادی طرفداران شما آرزوی هر انسان روشنی‌ست. از شنیدن این خبر متأسفیم و امیدواریم هر چه زودتر رفقایتان از تاریکخانه‌ی زندان رهایی یابند.(و البته در کنار آن آرزومندیم مثل سایر طرفداران شما بعد از آزادی یورش نیارند و ادمین‌های این پیج را تهدید به قتل و ضرب و شتم نکنند. خوب یادتان هست که بعد از موزیک نقی خیلی‌‌ها در صفحه‌ی شما از"تحجر" نالیدند و مرتد خواندن شما را غیر عقلانی دانستند. حال چون است که خیلی از همان‌ها از شما خود "امام"ی درست کرده و ذوب شده در "شرارتان" هستند. اگر از دگم بودن ضربه خورده‌اید خود باید اولین محکوم کننده‌ی آن باشید، نه چون شعبان جعفری در خط مقدم بایستید و برای "تهدیدگران" کف و سوت بزنید. یک عده قمه می‌کشند و داد میزنند: "حزب اللهی‌ام!"، بالمثل عربده می‌کشید و فحش جنسیتی میدهید که "شَرررررم!")


5-و اما زیر بیضه‌های دولت بودن!
دفاع تمام قد از دیدار هنرمندان با روحانی نشان از حمق عمیق می‌تواند داشته باشد. با طرح این سوال که یک هنرمند چطور می‌تواند با وجود فشارها و سانسورها باز به دیدار عاملان آن برود؟
اما از دیگر سو نیز نباید فراموش کرد که اینطور ناگهان زیر میز زدن تنها نشان از نوعی مخالفتِ تو خالی دارد. امثال فرمان آرا و دولت آبادی و ناظری بیش از شما جنابِ 33 ساله‌ی نهایتاً از 10 سال پیش خواننده شده‌ی حداکثر دو سال به اسم و شهرت رسیده در جوامع فرهنگی بوده‌اند و فرضاً به خبط یک دیدار یک باره "هنربند" نمی‌شوند. هر چند معتقدیم آنان نیز پیش از شما "عقل کل ماجرا" به سنجیدن جنبه‌های گوناگون این اتفاق اندیشیده‌اند و "شرِ" چون شمایان را نیز پیشاپیش تجسم کرده‌اند. قطعاً سود این ملاقات در نظر آنان بر ضررش رجحان داشته که تن به آن داده‌اند. به جای رَمیدن از آنان توضیح بخواهیم.

ولیکن اگر دیدار با روحانی سراسر خطا باشد باز این بدان معنا نیست که شما می‌توانی آنها را "هنربند" بخوانی.
دوست جوان ما! ای متولد 1359. 6 سال قبل از تولدتان(و البته آنطور که در اصطلاحات کوچه و بازار میگویند یعنی آن زمان که شما حتی"در میوه‌های زرد رنگ مناطق گرمسیر حضور نداشتی")، آقای دولت آبادی به زندان افتاد و چند سال به خاطر عقایدش هزینه داد. بعد از انقلاب نیز وارد معادلات دولت محور نشد و تا جایی که توانست استقلالش را حفظ کرد و رمان معروفش "کلنل" ممنوع الانتشار اعلام شد...
اما یک بار هم بنشینید و بایندیشید چرا اینقدر ادبیات کیهان به شما نزدیک است؟ آنجا که فردای این دیدار در مطلبی پیرامون افراد حاضر در این جلسه نوشت:
«نه علف هرز، هنر است و نه انسان بی‌درد، هنرمند.»

(علاوه بر نکات فوق امید داریم درکتان از "قدرت" مانند سایر مطالبتان سطحی و ناشی از سوادِ سماعی اندکتان نباشد. در جایی فرموده‌اید "كاسه‌ی گدایی گرفتن و حق خود را با دريوزگی از حكام طلبيدن، چيزی جز تجلی نوعی از اختگی سياسی-هنری مدرن نيست" و در جایی دیگر "هنرمند بر قدرت است نه با قدرت".
با عنایت به همین دو جمله باید اضافه کنیم اگر اینقدر رادیکال و محکم از "دولت سالار" بودن رنجورید چطور با شبکه‌های حکومتی سایر کشورها مصاحبه می‌کنید؟ صدای آمریکا آیا ردیف بودجه‌ی دولتی ندارد؟ بی بی سی چطور؟ با منطق خودتان در این موارد نیز مصاحبه‌ی شما با این شبکه‌ها "کاسه گدایی" به دست گرفتن است. دیده فرو بر به گریبان خویش!)




6-دموکراسی شما این است؟ اینکه لینک صفحه‌ی کسی را بگذاری تا طرفدارانت با نام"اشرار"(این اسم درون تهی که از وجه تسمیه‌اش مشخص است به چه قشری اشارت دارد)، بیایند و حمله کنند؟
اما از دیگر سو تا کسی در صفحه شخصی‌ات کمترین اعتراضی صورت دهد فی‌الفور حذف و بن کنی؟ نه جانا! بادکنکی که از خود ساخته‌ای شوخ‌تر و متناقض نماتر از آن است که گمان میبری.