ما درختان سبز !!!

Day 2,239, 12:03 Published in Iran Russia by Shayan Rmz
باید دستانی سرد داشته باشی تا بفهمی چرا هر بار به نام او شروع میکنم
این بار هم به نام او، به نام دوست!


در شهری در جنوب ایران زندگی میکنی که شاهد آنی که بعد از 10 سال دانه های سفیدی از آسمان می آید که به دل زمین خوش مینشیند
.
.
.
تنها! در اتاقی که مال توست
دو در دارد و یک دیوارش تماما پنجره به بیرون
.
.
!!شادمانی
مثل همه ی مردمی که برف را دوباره ملاقات کرده اند

بیشتر و بیشتر آرزو میکنی
شهری سفید، که سال هاست به جز آخرین باری که در کودکی او را سفید دیدی، جز سیاهی رنگی به تن نداشته
.
.
نمیدانم چرا؟
ولی شب هنگام، همان برف سفید مشعوف کننده معنای سیاه زمستان را به تو نشان میدهد

سیگارکی بر لب، پشت دیوار شیشه ای اتاقت به بیرون مینگری

پشت پنجره ای مضطرب .. پریشان خاطر و نگران استاده ای

دیدم که به درختان سبز تشنه ای مینگریستی که صبح امروز به تمنای جرعه ای آب مشتاقانه چشم به راه برف خیس بودند و چه شادمان گذشت بر ایشان
و چه مبارک آمدنش


هنوز به روز بعد نکشیده


آرام تر میگویم تا بقیه نشنوند:


این درختان سفیـــد، کـمـــر شــکــســته اند!!!!