بدو بیا جشن تولد --- تی پی جی

Day 878, 11:28 Published in Iran Iran by Top.Persian.Girl




جشن تولد – تی پی جی






سلام سلام 100 تا سلام

به همه شهروندان عزیز و گل و دوست داشتنی خودم توی ای-ریپابلیک – کشور ایران

(با ضرب آهنگ بخونین)

یکسال پیش چنین روزی
چنین روز دل افروزی
تی پی جی خانم دنیا اومد
نه از دل مامانش
بلکه توی دامن یک رومانی

خدا رو شکر شعر هم بلد نیستم سروده نمایم! :دی




امروز با نامه ای از یک غریبه مواجه شدم که تولدم رو تبریک گفته بود! نمی دونم از کجا من رو می شناخت. ولی اولین کسی که بهم تبریک گفت رو هیچگاه از یاد نمی برم. در صورتی که دوست داشت اسمشون رو اینجا می ذارم.
بله! تی پی جی یکساله شد!7








فروردین ماه 1388 بود که وارد تروین شدم. و متاسفانه به این بازی معتاد شدم و پول نسبتاً هنگفتی رو به این بازی پرداخت کردم. یکی از این روزها که برای خرید طلا به تروین پلاس دات آی آر، مراجعه کرده بودم، به تبلیغ یکی از شهروندان ای-ریپابلیک برخورد کردم. برام خیلی جالب به نظر رسید. فکر کنم تبلیغ زرکسس99 بود. در نتیجه تصمیم گرفتم شب هنگام تو این بازی ثبت نام کنم و بفهمم چی به چیه. بنابراین به فروم ای-ریپابلیک فارسی اومدم و همونجا ثبت نام کردم. تو قسمت تازه واردین درخواست دادم تا یکی از شهروندان من رو به بازی دعوت کنه. اونشب افرادی به کمک من شتافتند: گنده، و زرکسس99 بودن. بنده خداها دائم تا ساعت 5 صبح سعی می کردن از طریق ارسال دعوتنامه به ایمیلم، اینکار صورت بگیره. ولی نشد که نشد که نشد. در آینده فهمیدیم که فقط از راه لینک میسر می تونست باشه.
به محض ورودم با آشنایی به زبان انگلیسی که داشتم و مطالعه خیلی مختصری از فروم متوجه موارد اولیه مثل کار وغذا شدم.
ولی از جنگ به شدت غافل بودم!





از ابتدا توی کارخونه 3 ستاره متعلق به آقای آریوبرزن (آریوبرزن ریترن) مشغول به کار شدم. ایشون نامه داد که می بایست از کیفیت 1 شروع کنی و دلیلش رو ازم پرسید. منم با ذوق فراوون گفتم چون حقوقش بیشتر بود اینجا مشغول شدم! ایشون هم لطف کرد و حقوق من رو زیاد کرد.


از الطاف ایشون هر چی بگم کم گفتم. چندین بار ایشون به من غذای رایگان، و گیفت رایگان داد. و من از روی وفاداری به رئیسم از 27 فروردین که وارد این بازی شدم، تا حدود پایان آبان ماه 88 کار کردم و فقط توی همون کارخونه موندم! شاید باورش برای خیلی از شماها سخت باشه. ولی ماسکتیر عزیز در جریان امر هستند. ایشون هم نسبت به من لطف داشتن و جا داره همینجا ازشون تشکر کنم.





متاسفانه آقای آریوبرزن بن شده بودن و دوست ایشون کارخونه رو می گردوند. چون دارم خاطره تعریف می کنم، از نام بردن اسم ایشون معذورم. چون ممکنه سوءبرداشت بشه. من فقط دارم یه خاطره براتون تعریف می کنم. جنبه دیگه حرفهام.


خلاصه بارها و بارها اون کارخونه یا مواد اولیه نداشت، یا پول نداشت. ولی باورتون بشه که من بارها و بارها به همین دلایل کار نمی تونستم بکنم و مدال بی مدال. البته خودم هم نمی دونستم که می تونم مدال بگیرم. بعدها یاد گرفتم! :دی


8 ماه دوام تو یه کارخونه و وفاداری به صاحب اون و اینکه ایشون رئیس من بود، لذتی بود که اول از همه عاید خودم شد. فکر کن! واقعاً فکر کن! رئیست بن باشه و اصلاً تو بازی نباشه (همین اواخر دوباره به بازی اومدن) ولی تو بهشون وفادار باشی و همش سراغش رو بگیری و اون نباشه. شاید بگین من ساده لوح بودم. اما باید بگم سخت در اشتباه هستین. این خودم بودم که از این حس لذت و شعف بهم دست می داد و همین الان هم بهش افتخار می کنم.






به زودی پای من به مدیای ایران باز شد و سر از همه جا در می آوردم بازم غافل از اینکه اینها حرفهایی که می زنن رو اصلاً نمی فهمم که چی میگن! :دی راستش خودم دقت نمی کردم.


تا اینکه یه روز آقای عباس میرزا (گوشش صدا کنه) وزیر فرهنگ شد و گفت احتیاج به یه تیم برای وزارت فرهنگ داره. اولین نفری که ثبت نام کرد، من بودم! :دی



از اونجا شد که همه من رو بعنوان خانم معلم شناختند. چون خیلی سفت و سخت می گرفتم، خانم همیشه عصبانی هم لقب دادن که خوشبختانه تونستم اون لقب رو از روی خودم بردارم. :دی



به لطف دوستان نام من در مجله همشهری جوان درج شد. و از اون شهروند عزیز خیلی سپاسگزارم. در اولین میتینگی که برای ورود عزیزان شهرستان به تهران صورت گرفت با همت جنرال ام بزرگوار (معلم کارخانه داری) شرکت کردم.
آشنایی با این دوستان برام بسیار لذت بخش بود و به خودم می بالیدم که اینهمه جوان توانا و پُر انرژی تو کشور داریم.

بعد از اون بطور جدی تری بازی رو دنبال کردم تا الان.





از روزهای قشنگ من در ای-ریپابلیک آشنایی و دیدار با پژمان، حمید کریتوس، حجت، آقا رحمان، سیلور وایپر، آرین، احمد مامیلو، فریبرز، احسان پرکس، میخ طویله، دکتر فواد و ماماروما بود.

امیدوارم اون روزها دوباره برگرده.






نمی خوام خیلی طولانی بشه. انشاءالله در آینده طی یک مصاحبه خیلی حرفها دارم بزنم.



اما جا داره تشکر ویژه خودم رو از افراد زیر بکنم:
گنده (دسترسی فروم بهم داد)
زرکسس99 (راهنمایی و آموزش)
آریوبرزن ریترن (رئیس کارخانه و دست یاری)
ماسکتیر (دست یاری)
پژمان (دست یاری و راهنمایی در بازی)
آقا رحمان (دست یاری)
حمید کریتوس (دست یاری)
جنرال ام (آموزش کارخانه داری)


و نیز سپاسی دیگر از شهروندان دیگه ای چون زرکسس2 و خیلی افراد دیگه که به هر نحوی از انحاء دست یاریشان برای من گشاده بوده و با حمایتهای خود مرا به این بازی بیشتر ترغیب و تشویق کردند. از افرادی که اسمشون اینجا نیومده پوزش می طلبم. ذهن یاری نمی کنه. فقط می تونم بگم از همتون ممنونم و همه شما رو دوست دارم.







امیدوار هستم تا زمانی که اینجا پیش شما می مونم، ذهنتیتی مثبت و خوب از من داشته باشید. گمان نکنم دشمنی اینجا داشته باشم، ولی احیاناً اگر دل کسی را آزردم مرا به لطف و بزرگواری خودش ببخشاید. اگر هر حرفی زدم فقط بخاطر ایجاد رفاقت و محبت در دل شما عزیزان بوده تا بهتر بتونیم یک بازی تیمی رو جلو ببریم. ما در کارهای تیمی ضعیف هستیم، بیایید خودمون رو بیشتر تمرین بدیم.





از همینجا بازم میگم دوستون دارم و امیدوارم من رو هم دوست داشته باشید.



ایران ما سرافرازه، پاینده است، و آباده. در جهت حفظش و ارتقاء اون عزم و اراده و همت بیشتری به خرج دهیم.



تولد یک سالگی تی پی جی در ای-ریپابلیک مبارک!



به همین مناسبت شما رو به صرف یک وعده غذای کیفیت 1 بجای کیک تولد، دعوت می کنم.7


یک عکس، یک خاطره




اولین کامنت من یکسال پیش همچنین شبی در فروم فارسی و جواب آقای گنده که امیدوارم به حرف ایشون گوش کرده باشم. خودتون قضاوت می کنین، نه؟
🙂


با تشکر که تو جشن تولد یکسالگی من شرکت کردین
تی پی جی
روز 878
مطابق با 27 فروردین 89
تهران - پ