تلاشی برای درک سوسیالیزم علمی (1)

Day 931, 13:27 Published in Iran Iran by komonist
تلاشی برای درک سوسیالیزم علمی (1)
مارکسیزم و یا همان سوسیالیزم علمی به تعبیر انگلس ، روند شناخت واقعیت در حال تغییر است. به واقع روندیست که در آن به شناخت نسبت به واقعیت موجود پرداخته میشود و در این بین با شناخت تضاد های مداومن در حال تکرار و تشدید
به تبیین و ایجاد آلترناتیوی منطبق و تکامل بخش نسبت به وضع موجود میپردازد.
همان طور که متوجه شدید روند به سمت تکامل متفاوت از روندی به سمت تغییر است ، زیرا در تکامل شرط تغییر ، هدف مند بودن آن است. و در سوسیالیزم هدف ، رهایی از بند های خود ساخته بشریست.
بند هایی مانند مذهب ، خانواده ، دولت ، بازار ، از خود بیگانگی و .....
و البته لازم به ذکر است که این بند ها فارغ از ارزش گذاری های اخلاقی و نسبی دیگر سنجیده میشود.
برای مثال مذهب مشخصن به واسطه اینکه روحانیون در آن میتوانند به واسطه لباسشان جایگاه خاصی پیدا کنند و کارهای بدی انجام دهند به عنوان یک بند شناخته نمیشود ، بلکه به واسطه چیستیه وجودی و عملکرد آن است که به عنوان بندی که بایسته نابودیست به آن نگریسته میشود. که برای توضیحات بیشتر در این زمینه کتابچه بسیار کوچکی از مارکس تحت عنوان نقد فلسفه حق هگل به صورت مشروح و مشخص توضیح میدهد ، و البته بسیار شیوا و روان.
در مارکسیزم نحوه شناخت متکی بر علم است و علم مارکسیزم مشخصن بر پایه ماتریالیزم تاریخی و ماتریالیزم دیالکتیک استوار است.اینکه عرض کردم بر این پایه ها استوار است به این دلیل بود که در مارکسیزم این اصول که برای کسب درکی تئوریک از وضع موجود لازم هستند را به عنوان شرط غیر کافی میدانیم و تنها و تنها پراتیک است که میتواند خانه علم مارکسیزم را بر این ستون ها استوار سازد.و پراتیک جز عمل در راستای شناخت نیست.در واقع در مارکسیزم شناخت تئوری تا زمانی قابل اعتناست که در زمینه عمل کاربردی بودن عینی خود را به اثبات رسانده باشد.
به صورت کلی و خلاصه ماتریالیزم دیالکتیک مشخصن به وحدت مادی و در عین حال روندگی هستی و تولید و باز تولید موجود و ضد آن و نتیجه شدن وحدت آن دو در سنتز اشاره دارد.برای نمونه در کتاب دیالکتیک طبیعت از انگلس و همین طور کتاب آنتی دورینگ او میتوان شناخت بیشتری نسبت به ماتریالیزم دیالکتیک پیدا کرد.
و در ماتریالیزم تاریخی روند رشد و تکامل اجتماعات مورد بررسی قرار میگیرد.و برای مثال کتابی با همین نام (ماتریالیزم تاریخی) از مارکس (اگر اشتباه نکنم) مسلمن مفید تر از چند خط من برای درک این مطلب میتواند باشد.
بعد از اشاراتی به فلسفه انقلابی و البته تکامل بخش مارکسیزم مسلمن تحفه دیگر این علم کشف تضاد رشد یابنده درون وضع موجود است.نقد روند سرمایه داری به واسطه نقد اقتصاد سیاسی.نمونه دیگر درک رادیکال و ماتریالیستی-دیالکتیکی-تاریخی ، مارکسیزم در این کشف نهفته است.اینجاست نقطه گره خوردن مارکسیزم و طبقه کارگر.مارکس در فقر فلسفه که در جواب فلسفه فقر پرودون نوشته شد بعضی خطوط نقدش را مشخص کرد و بعد از آن در نقد اقتصاد سیاسی مبسوط تر مطرح نمود و نهایتن در کتاب کاپیتال آن را پیوسته نمود.و مسلمن کسب شناخت از کاپیتال مارکس هم جز با خواندن کتاب هایی چون فقر فلسفه و مزد کار و نقد اقتصاد سیاسی بسیار سخت خواهد بود.
لطفن ندانسته اقدام به استحاله این مشی در قالب مکتبی اقتصادی یا محملاتی ازین دست نکنید.
ادامه دارد...

در پایان بخش یک ،خدمت تمامی گردن داران این مشی فکری-عملی باید عرض کنم که از آوردن نام کتاب ها قصدی جز ارائه مرجع نداشتم و هیچ ادعایی هم نسبت به بالاتر یا پایین تر بودن نسبت به کسی هم ندارم.چون اختلاف نظر را از لمپن بازی مجزا میدانم و اصلن مایل به دیدن عربده کشی های چال میدانی نیستم.
و البته از تمامی خوانندگان بی غرض ، که جز برای ریپورت به این مقاله سر زدند تشکر کرده و عرض می کنم که بنده طبق اطلاعات محدود و کم خود این مطلب را ارائه داده و میدهم پس در صورت نا کامل بودن رفرنس ها به بزرگی خود بخشیده و در جهت تکمیل آن راهنمایی بفرمایید و البته از نظراتتان بنده را بی بهره نگذارید.
بسیار ممنونم.


اینکه دوست سوسیالیستی با نام خدا متنش را آغاز میکند مرا یاد محملات التقاطیون میاندازد که قادر به تعیین تکلیف با واقعیت و مشی شان نبودند.
واقعن متاسفم اما این محلل گری در جهت برقراریه عقد بین سوسالیزم و مذهب و یا ملیت و یا خاک دوستی و یا وطن پرستی و یا ... ازین دست ، جز هیجان زدگی و بی آگاهی در تبیین راه فراشد از وضع موجود ، نتیجه دیگری نخواهد داشت.فراموش نکنیم ، تاریخ به سرباز مسلح به مارکسیزم انقلابی بیشتر نیاز مند است تا یک قهرمان نادان.این که واقعیت های بزرگی چون رفیق گوارا و... را در کالبد های تنگ و خوار و کوچک ذهن بافته تان به زور فرو میکنید ، هم واقعیت و هم خوتان را استحاله میکنید.حماقتی برای توجیه ذهنیات. به خاطر صراحت لهجه از دوستان عذر میخواهم.