رک و پوست کنده
delavareshirazi
سلام
خواهشا اول تا آخر رو بخون بعد نظرت رو بگو. طولانیه ولی شما به بزرگیه خودت ببخش.
داشتم مقاله Princess satan رو میخوندم. خواستم براش یه نامه بفرستم و یه جریان رو
واسش تعریف کنم شاید دیدش یه خورده تغییر کنه.دیدن نه!بهتره واسه همه بزارم!تو این دنیا
همه جور آدم وجود داره.هم خوب هم بد!مثلا خیلی از مردم ما از عرب ها متنفر هستند و
میگن اونا آشغالن& دزدن&قاتلن آمریکایی ها جنایت کار&اسراییلی ها جانین!!!ولی هر جای
دنیا آدم خوب و بد پیدا میشه توی مردم مسجدی بعضی ها صالحن بعضا گرگن تو لباس میش!!!
سرتو درد نیارم جریانو مینویسم خلاص!!!
یه بنده خدایی توی پارک محله بود که خیلی آدم با خاطره هاش حال میکرد. از اونی که
پیشونیش سیاه کرده تا اونی که شبا شل راه میره. وقتی دورش مینشستم یا از خنده روده
بور میشدم یا صورتم واسه گریه سیاه میشد.یه بار ازش پرسیدم این همه خاطره تعریف کردی
از این و اون تاحالا نشده از خودت یهخاطره بگی(منظورم این بود که خاطره رفیقاش رو
میگفت ولی خودش شخصیت اصلی نبود).خودشو زد به اون راه و گفت:بابا من تو دنیا یه
خاطره باحال ندارم.
گفتم: غمگین چی؟
نگام کرد و بعد یه مقدار مکث کردن گفت:یه خاطره دارم که واسه هیچکس نگفتم
وقتی جوون بودم یکی تو کوچه بود به اسم محمد علی.همه بچه ها هر کدوم یه لقب یا اسم مستعار داشتن ولی به خواطر شخصیت وجودش میگفتن آقا محمد(نه آقا ممد).
یه آدمی بود عجیب و غریب مثل اونو ندیده بودم.ولی به خواطر این که خودی هیچ گهی نبودم مسخرش میکردم و میگفتم بابا این آدم کسخل و امله.
یه شب مست کرده بودم و داشتم میرفتم خونه یه... فاحشه که خودمو اون شب یه حالی بدم
به دم در خونش که رسیدم دیدم محمد علی داره از خونه اون زنه میاد بیرون.رفتم پشت دیوار
دیدم اون زنه اومد پشت درو با شرم داره باهاش خداحافظی میکنه(با تعجب گفت)
بعد که اون رفت با سرعت رفتم در خونه اون زنیکه!!!تا منو دید سریع رفت تو و درو بست
هر چی در زدم و قربون صدقش رفتم عزیزم بیا درو باز کن.هیچی که هیچی.رفتم خونه و کپه مرگم رو گزاشتم.
صبح رفتم سراغ محمد علی با پررویی بهش گفتم آقا محمد علی آفرین!!!صبح ها تسبیح به دست شبا ......!!! (شرمنده این تیکش خیلی بده)
یهو دستمو گرفت منو کشید یه گوشه گفت در مورد چی حرف میزنی!!!
خلاصه جریان و گفتمو یه ذره پیاز داغشو زیاد کردم .یه لبخندی زدو گفت:شب خونه ای آقا...؟
_چطور؟
_شب ساعت 11 میام دنبالت خونه باش!!!
یهو مخم هنگ کرد.موندم چی بگم چیکار کنم.یهو گفتم یاعلی!!!.
خندید و گفت یا علی و رفت.
تا شب تو خونه کز کردم تا صدای در اومد.
درو که باز کردم بی مقدمه گفت یه لباس خوب بپوش و بیا
یه لباس مشکی کحرک داشتمو پوشیدمو رفتم همراش
وقتی به خودم اومدو دیدم تو کوچه همون زنم.گفت تو دور از من بیا
وقتی رفت تو دقیقا سی ثانیه بعدش رفتم خونه زنرو مثل کف دستم بلد بودم!!!
دیدم تو اتاق نشستن.گوشمو تیز کردم.محمد علی گفت خب!!!من هنوز سر حرفم هستم؟فکراتو کردی؟
دیدم شروع کرد به گریه کردن با حق حق گفت:من حرفی ندارم.گفت یکی دوستان یه خونه و مغازه رو بهم پیشنهاد کرده تو اصفهان(این جریان توی شیراز اتفاق افتاده)منم رهنش کردم
مغازه ای که اونجاست امنیتش تضمین شدست اونجا کسایی هستن که من از چشمم هم بیشتر بهشون
اعتماد دارم.خیالتون راحت باشه لباس هم که اونجا هست شما راحت میتونید اونجا شروع به کار کنید.اگر هم کمکی خواستید به این شماره زنگ بزنید.این خانم یه ماه اول و با شما کار میکنه تا خوب...
آروم رفتم بیرون بعد با تمام جونی که داشتم دویدم و رفتم خونه.تا صبح گریه کردم
هرچی فحش و بد بیراه بود به خودم گفتم.
وقتی چشم وا کردم دیدم لنگه ظهره رفتم پیش آقا محمد علی!!! با من من بهش گفتم: اگه میشه من تا اصفهان ببرمش.
گفت:یا علی!!!
.
.
.
.
.
.
.
سرمو که بالا گرفتم دیدم زیر چشمش کبود شده!!!
پاشودمو رفتم تا بزارم تو حال خودش باشه
صدام زدو گفت:آقا احسان!!! به مولا علی قسم هنوز مردونگی وجود داره!!!
منم رومو برگردوندم و خواستم چیزی بهش بگم!ولی چی میشد بگم!!!
Comments
چه ربطی به مقاله من داشت؟!؟!
خو اون مسجدیه یه جنده رو به راه آورد :دی
@mehran.s
چیزی که ما از مسجدی ها دیدیم با اینی که تو این جور قصه ها مینویسن خیلی فرق داره
نظر من به نظر اون قصه قبلی نزدیکتره!!!
والا داداشم من که ذاتا به همین نتیجه که شما رسیدی خیلی وقته رسیدم فقط داشتم جواب دوستمون که گفته چه ربطی داشت نوشتم که آره دیگه یکی به راه راست هدایت شد :دی
1 یا 2 ؟
؟؟
2
kho dashe man in sher bud1
2 haji hastan vali kaman
فقط خدا میدونه کی خوبه کی بده.
یعنی نمیشه ما هم یه ذره مرام معرفت به خرج بدیم؟
V
v
vote
vote
یه یارویی بود موقعه مقاله دادن فیلم پورن نگاه میکرد و مقاله میداد تو هم وضعت همونه فقط فرقت اینه که به جای فیلم پورن داشتی قیصر میدیدی :دی
شاید خود قیصر رو دیدم عزیز.غیر معقوله ولی امکان پذیر که هست
تو روزگارى كه مسجد شده محل توزيع سانديس، چطورى انتظار داريم ادم درست از مسجد بياد بيرون، هست ولى كمه چون مساجد رو تصاحب كردن
من خودم يه مدت مسجد مى رفتم،خيلى ولى بعدديدم اقا اينا اصلا خداشون با خداى من فرق داره،خداى من مخالف زيرپا گذاشتن حق الناس بود ولى خداى اينا به خاطر دو تا تارموى يه زن تابوت مى سازه تو قعر جهنم كه نفس اون تابوتا جهنم رو مى سوزونه و ... ديدم خداى اينا رسما يه جانى ساديسميه
از مسجد بريدم ولى از خدا نه
حالا بين اون ادمايى كه خداشون ساديسميه ادم سالم در مياد ولى كم، طرف رسما بايد قديس باشه كه با وجود اون تفكرات تحميل شده سالم بمونه، از اين تفكرات تحميل شده همين كه يه عده ميان مى گن اگه نمازت عيب نداشته باشه خدا "ظلم" ت رو هم مى بخشه
خدايى كه برا نماز از حق بنده ديگه اش مى زنه بنده اش كم پيش مياد ادم سالمى باشه
به خدا که حرفت خیلی حقه!!!ولی گفتم بعضیا گرگن تو لباس میش اینا کم از این داعشی ها که ندارن
nice
v/s
v
v
نه من، نه شما و نه نویسنده اون یکی مقاله نمی تونیم در مورد آدم ها قضاوت کنیم
ابزارشو نداریم
اولین برچسبی که به بقیه می زنیم باید "انسان" باشه
... نه فاحشه، مسجدی و
انسانم ارزوست
بابا زودتر بگو بچه شیرازی
درود بر بچه ی شهر!! :دی
خواستیم میتینگی چیزی بزارن بچه ها حتما بیا تا ببینیمت
داستان و حرف کلامت هم کاملا حق بود
VvvvV
خدارو شکر اینجا این جور جریانات نداریم تو ارپ
آقا اون مولتیا رو سرخود نفرستین خارج بلا سرشون میاد بن میشن 😃
همینجا ازشون نگهداری می کنیم و کار هم می دیم 😛
راجع به مقاله، همه جور ادمایی هستن خوب، جامعه ما مریضه
هر کی نظر خودشو داره و زرنگی هرکی بیشتر بود نظر بیشتری رو به خودش جذب می کنه
و نظر مقابل رو هم قبول نداره
اینا
این کارها
کلا هر چی
اینا جزئی کوچک از جامعه ما هستن
این جور آدما هم الان فک نکنم بتونی پیداشون کنی
اینا همش تو فیلما اتفاق می افته 😛
زن که چه عرض کنم دخترای جامعه بدبخت شدن کی ازشون حمایت می کنه حالا، هر کی هم (خودمو می گم) تو خیابون یه دخترو ببینیم کلی فکر غلط غولوط می کنیم که اله بله
جامعه مریضه آقا
تا وقتی نتونیم تفکرات خودمونو درست کنیم هم همینطوریه، به ناجی نیاز نداریم چون که خودمون نمی خواهیم تغییرش بدیم
بیخیال اصلا چی می گم من 😃
تحلیل کاملا درست بود مستر پرزیدنت