جاگودرقی ! D:
نمیدونم چرا جدیداً اینطوری شدم ، مامانم صدام میزنه برم چای بخورم ، میرم کل محتویات آشپزخونه رو عین جاروبرقی جارو میکنم ولی یادم میره چای بخورم !
ت.ن: وقتی فسقل بودم به جاروبرقی میگفتم جاگودرقی ! طبق همون منطقی که به قورباغه میگفتم گورداخه !
ع.پ