قصه رگبار
اون قدیم مدیما مثل الان رگبار نمیومد
زمستونا بارون میومد و تابستونا هوا گرم بود
در زمان حضرت موسی
خشكسالي اينقدر شديد مي شه كه ، حيوونها براي رفع تشنگي ساقه ي گياه ها رو مي خوردن تا شايد اندك ذخيره اي از آب موجود تو ساقه اونا بتونه تشنگيشو نو برطر