Just 4Fun

Day 1,446, 03:09 Published in Iran Iran by Silent Mind

ای کسانی که ایمان آوردید :دی را دریابید همانا که :دی راه رستگاری شماست(امام بلاش):دی
خوب این مقاله رو زدم همینجوری یکمکی بخندیم صفا کنیم:دی
کلی لطیفه توش هیت.....هم با ادبی داره هم بی ادبی:دی
بخونید و دعام کنید:دی


یه دختره به یه پسره میگه اگه منو بوس كنی واسه همیشه برای تو میمونم پسره میگه: ممنونم از هشداری كه بهم دادی
:دی

فندک چیست؟ وسیله‌ایست برای روشن کردن سیگار که معمولا خراب نمیشود، توسط دوستی از دوست دیگر دو دره میشود!!
18
منشي با عصبانیت از اتاق رئیسش اومد بیرون ...

دوستش ازش پرسید چی شده ؟!
رئیس ازم پرسید امشب وقتت آزاده ؟!
منم با لبخند جواب دادم ... بـــــــــــــــــله!...

بیشرف بهم 50 تا برگه داده واسه تایپ!!
برج مراقبت : باند یک آماده نشستنه ، چرخ هاتونو باز کردین؟
خلبان : پــَـَـ نــه پــَـَـــ کف بریزین تو باند یخورده لیز بخوریم!
برج مراقبت : حالا بخندیم کاپیتان؟
خلبان : پــَـَـ نــه پــَـَـــ بزن اون لایک قشنگه رو شاد شیم!
برج مراقبت : کاپیتان توجیح هستین که جون مسافرا دست شماست؟
... خلبان : پــَـَـ نــه پــَـَـــ توجیح نشدم ، میشه یه راهنمایی بکنین
برج مراقبت : کاپیتان بلاخره میخوای بشینی؟
خلبان : پــَـَـ نــه پــَـَـــ میخوام پاشم یه دو رکعت نماز وحشت بخونم! برج مراقبت : من خــاااار مادر تو و فیسبوک و ......:دی
یک خانم 45 ساله حملهء قلبی داشت و در بیمارستان بستری بود . در اتاق جراحی کم مونده بود مرگ را تجربه کند كه خدا رو دید و پرسید:

آیا وقت من تمام است؟

خدا گفت:نه شما 43 سال و 2 ماه و 8 روز دیگه عمر می کنید .
...
بنابراين پس از بهبود يافتن خانم تصمیم گرفت در بیمارستان بماند و عملهای زیر را انجام دهد:

1- کشیدن پوست صورت
2- تخلیهء چربیها(لیپو ساکشن)
3- جمع و جور کردن شکم .
و صد البته به فکر رنگ کردن موهاش و سفید کردن دندوناش هم بود !!!!

از اونجايي كه او زمان بيشتري براي زندگي داشت ا ز اين رو او تصميم گرفت كه بتواند بيشترين استفاده را از اين موقعيت (زندگي) ببرد.
يكي دو ماه بعد ، پس اتمام آخرين عمل زيبايي بعد از مرخص شدن از بيمارستان در حالي كه ميخواست از خيابون رد بشه با يه ماشين تصادف كرد و كشته شد . !!!

وقتی با خدا روبرو شد او پرسید: من فکر کردم شما فرمودید من 43 سال دیگه
فرصت دارم چرا شما مرا از زیر آمبولانس بیرون نکشیدید؟
.
.
خدا جواب داد :
اِ اِ اِ شما بوووووودی ???? چقدر عوض شدی نشناختمتون !!

روباه و زاغ شیرازی:
زاغو رو درخت نارنجو نشسته بود روبو اومد گفت ای وولو سی .. چه دمی , چه رنگی , عجب چنگی , آمو ناموسن یه ی دهنی برامون نمیخونی ؟ زاغو پنیره رو زد زیر چلش گفت م ی ر ه بوو .... ما خودومون پنیر دزیم
تصویری
بدشانسی یعنی تو مترو دیدم یه دختره هی داره نگاه میکنه به من میخنده , گفتم چه آماری میده , منم شروع کردم خنده بازی و ضایع بازی جلوش , یه نیم ساعتی مشغول بودیم , خواست پیاده بشه از کنار من که رد میشد گفت زیپ شلوارتو ببند با اون شرت مامان دوز ضایع .
پشت هر مرد موفق، یه مرد دیگه است.

پرسپولیس
به یارو میگن: تاحالا آبجو خوردی؟

میگه: جدا جدا خوردم ولی باهم نه!
هرکه خدا را بشناسد پروردگار خود را شناخته !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! 😮 !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

(امام بیگ امی
ﯾﻪ ﻭﻗﺘﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﺍﻡ ﻭ ﯾﮑﯽ ﺑﻪ
ﺷﺪﺕ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﮐﻪ ﺑﯿﺎﻡ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺍﻟﮑﯽ ﻃﻮﻟﺶ
ﻣﯿﺪﻡ!!!
ﺍﻭﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻗﺪﺭﺕ ﻣﯿﮑﻨﻢ.....
ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺗﻮ ﺍﻭﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺗﻮ
ﺩﺳﺘﺎﻣﻪ.
یارو یه کیسه مشکی دستش بوده وارد ساختمون پزشکان میشه . از یکی میپرسه دکتر چشم پزشکی کجاست ؟ یارو میگه اه اه آقا چه بو گندی میدی برو طبقه بالا.
میره طبقه بالا باز از یکی سوال میکنه که دکتر چشم پزشکی کجاست ؟ یارو میگه آقا چرا بو گه میدی اه اه حال همرو بهم زدی برو طبقه بالا - تـــــــــــــــــــــــــــا میرسه طبقه هفتم مطب چشم پزشکی . 20 نفر هم تو نوبت نشستن . خلاصه مطب رو بو گــــه برمیداره همه شاکی میشن میگن چرا بــــــــو میدی و خلاصه بدون نوبت میره تو آتاق دکتر . کیسشو باز میکنه میگه آقای دکتر من هر وقت اینجوری می..ینم از گوشه چشمم اشک میاد
😃 برید حالشو ببرید.......اگه هم که ریپورت دادین بن شدم دیگه خوبی بدی دیدید حلال کنید:دی