ندای مرد خاموش-قسمت اول-Milad_dante

Day 797, 13:27 Published in Iran Iran by milad_dante

به نام خدا
با سلام امیدوارم حال همتون خوب باشه
خب خیلی وقت بود که مقاله نداده بودم و آخرین مقاله سیاسی-دولتیم هم که بر میگرده به سه ماه پیش.خیلی ها بهم پیغام میدادند و میگفتند پیدات نیست و چرا کاری نمی کنی و چرا حتی وقتی بهت توهین هم میکنن تو هیچ عکس العملی نشون نمیدی.خیلی ها به من میگفتند سکوت مطلق یا بیخال ولی یه نفر بهم لقبی داد که برام خیلی جالب بود و نام این مقاله بر گرفته از همین نام هستش.این دوست عزیز به من لقب مرد خاموش رو داده و این مقاله یه جورایی یه شکایت،گلایه و دفاعیه نامه یا حتی یک شفاف سازی عمومی یا هر نام دیگه که براش میشه گذاشت از طرف من در مقابل یکسری افراد که این چند وقت اخیر من رو تخریب اونم از نوع تاکتیک بمباران و توهین ها و فعل هایی رو به من نسبت دادن (که توهمی بیش نیست و دلیلش هم واضحه)هست.همه میدونن که من تا به حال اینجا به کسی بی احترامی نکردم و در مقابل توهین هایی که بهم شده سکوت اختیار کردم و اگر دیگه خیلی برام غیر قابل تحمل بوده جوابش رو تحت شعاع ادب دادم و اگر بی احترامیش به دلیل ندونستنش بوده با صبر موضوع رو براش روشن کردم.از هرگونه تنش همیشه سعی کردم دور باشم چون وقتی کسی خودش رو درگیر اینجور مسائل میکنه اصل موضوع که کمک به پیشرفت کشور رو فراموش میکنه یا کمتر فرصت میکنه که پیش رو بگیره.غیر از این مقاله تمام مقالات منو بگردین تماما در مورد مسایل سیاسی دولتی بوده و هیچ وقت شخصی رو زیر ذره بین قرار ندادم چون بر این باور بودم هستم که اگر از نظر من کسی داره کار اشتباهی میکنه نباید در عموم این قضیه رو جار بزنم،اصلا شاید من اشتباه میکنم که بر این باورم که شخص مقابلم داره راه غلط رو میره.با انتقاد موافقم ولی انتقاد سازنده نه انتقاد کوبنده و تخریبی.ممکنه بگین این مقاله وضع اجتماعی مملکت رو بدتر میکنه و اصلا در راه سازندگی نیست و باید بگم این مقاله بر خلاف قوانین شخصی خود من هم هست و گذشته من این قضیه رو اثبات میکنه ولی دوستان عزیز باید به من حق بدین چون طبق روال مناظره ها در همه جای دنیا و یا وقتی که به فردی اتهامی وارد میشه به فرد مورد اتهام فرصتی داده میشه که از خودش دفاع کنه و کسانی هم که قضاوت میکنند موظفند که به حرف هر دو طرف گوش بدن بعد قضاوت کنند.در این مقاله سعی بیشتر بر دفاع از خود هستش ولی به ناچار باید اسم افرادی برده بشه.تمام سعیم رو میکنم که خارج از حیطه ادب نشم و قوانین خودم رو زیر پا نگزارم پس به امید خدا شروع میکنم.زیاد بودن مطالب این مقاله به دو سری تقسیم میشه که سری دوم رو در مقاله بعد میتونین دنبال کنین:

قسمت اول:پژمان
بخش اول: حزب لیبرال دموکرات ایران

اول بزارین تاریخچه یکی از بزرگترین حزبهای ایران رو براتون بگم.این تاریخچه از زبان چند قدیمی ایران هستش که باهاشون صحبت کردم و ازشون پرسیدم یکی ازین افراد نوید هستش که از قدیمی های این حزب هستش و قبل از من و پژمان به این حزب اومده بود.داستان این حزب اینطور آغاز میشه که شخصی به نام آیدین که رقیب جدی پرزیدنت احمدی نژاد بوده بن میشه و با یوزر جدیدی به نام لاین کینگ دوباره شروع به بازی میکنه و حزبی تاسیس میکنه تحت عنوان لیبرال دموکرات ایران و شروع میکنه به دعوت کردن افراد و افرادی مثل نوید وارد این حزب میشن.لاین کینگ بعد از مدتی از بازی میره و نوید کاندید انتخابات ریاست حزب میشه و رای میاره.نوید خیلی تلاش میکنه که به حزب شکل شمایل بده و اونو از یک حزب بی هدف در بیاره اما متوجه میشه که اکثر اعضای این حزب یا مردن یا غیر فعالن تا اینکه گروهی به رهبری حامد ک و دوستانش که شاخص هاش میلاد_دانته و پژمان بودند با نوید وارد مذاکره میشن و نوید موافقت میکنه که این گروه به دلپی بیاد و به کمک هم این حزب رو بسازن.خب همتون شندید که پژمان به این حزب اومده و این حزب رو تسخیر کرده و به اینجا رسونده این رو خود پژمان عزیز بارها و بارها گفتند.یک پرانتز باز میکنم اینجا و این قضیه رو از دید خودم میگم روایتی که به احتمال زیاد نشنیدین.من و حامد ک و پژمان به اتفاق مجتبی و سلامیر و خیلیهای دیگه به اتفاق در حزب ایران امیننت بودیم.تقریبا خط مش مشترکیم داشتیم و هدفمون مبارزه با گروه دیگه ایران بود که نمیخوام واردش بشم.ادامه همکاری ما تا اونجا ادامه داشت که حامد ک با مجتبی به مشکل خورد و وقتی در انتخابات ریاست حزب شکست خورد پژمان رو که در همون دوره فرستاده بود به دلپی تا کاندید بشه و همانطور که گفته بودم تقریبا بردش حتمی بود تا اگر ما در ایران امیننت شکست خوردیم با تیممون به دلپی بریم و بعد از شکست برنامه به همون شکلی که ترتیب دادیم انجام شد من و حامد به حزبی که پژمان رو برنده شده بود رفتیم و به تک تک دوستامون پیغام دادیم که ادامه راه ما ازین به بعد در دلپی خواهد بود.دقیق یادم که جمعیت حزب در عرض یک هفته به 85 نفر رسید و حزب دلپی به جمع 5 حزب اول اومد و حزب امیننت به رده های پایین سقوط کرد.حامد که تقریبا هممون قبولش داشتیم شد رییس حزب و همه ما به فعالیت پرداختیم.بعد از یک مدت پژمان یک سفر طول و دراز به دبی داشت که مدتها ازش خبر نبود،حامد هم که سفر زیاد میرفت به نقاط مختلف جهان باعث میشد که حزب دست من باشه و من هدایتش کنم و کاراش رو انجام بدم مدتها گذشت و پژمان که پیداش نبود.من چندین بار رییس حزب دلپی شدم تا به حال که تعداد ریاستم خیلی بیشتر از پژمان هستش.طول عمر هر دوی ما هم تقریبا در این حزب به یک اندازه هست و فعالیت من به دلیل غیبت های مکرر پژمان عزیز خیلی بیشتر از ایشون هستش.در طول ریاست من حزب دلپی کاملا از حواشی به دور بوده و آروم ترین حزب ایران بوده که فقط به سازندگی کمک کرده.پس اگر حق و حقوق به سابقه باشه بنده خیلی از ایشون بیشتر حق در دلپی دارم حالا چطور ایشون چنین جمله ای رو اعلام میکنند:
نقل قول از پژمان عزیز:


چه جالب که در این راه کسی که خود من اون رو جانشینم در حزب دلپی کردم با آنها هم گام و هم پیاله شده و دست خودش رو برای همه رو کرده است . و البته چیز جدیدی هم نیست چون قبلآ از طرف این حزب گرین به ریاست جمهوری هم رسیده
حالا خودتون قضاوت کنین که چه کسی حق جانشین کردن دیگری رو در حزب داره البته اگر همچین حقی باشه که نیست چون حزب ملک شخصی کسی نیست که بخواد به کس دیگری ببخشه.در ضمن اینم بگم من از حزب سبز و دلپی به صورت مشترک کاندید شده بودم و تا حا هیچ حزب سبزی حتی ـیلا نگفته از حزب سبز بلکه اعلام کردن به طور مشترک.در مورد انتخابات در دو دوره ای که من و پژمان هر دو کاندید دلپی بودیم که بار اول ایشون پیروز شدن و بار دوم من.ایشون بعد از برگشتشون از غیبتی کبری به بنده پی ام دادن و گفتند که لطفا کاندید ریاست حزب نشو تا من برنده شم و بتونم پوینت بگیرم منم موافقت کردم و ایشون شد رییس حزب دوره بعد من کاندید شدم ایشون کاندید نشد. دوره بعد تر من کاندید شدم ایشون که با اعتراض شدید به من حمله کرد که چرا کاندید شدی مگه قرار نبود من رییس حزب شم که پوینت بگیرم خودش هم کاندید شد.این شد اولین رقابت منو پژمان عزیز.بنده تا ساعت 11 صبح یعنی نیم ساعت به پایان انتخابات 21 -18 از ایشون جلو بودم ولی به یکباره ایشون شدن 23 و من شکست خوردم بعد از انتخابات با خنده در یاهو پی ام دادن به بنده و از برنده شدنشون اضحار تعجب و بی اطلاعی کردن. من هم با اینکه نتیجه رو مردود میدونستم ولی آبرو داری کردم و گفتم پژمان از خودمونه حزب که دست غریبه نیوفتاده.دور دوم کاندیداتوری من ایشون باز هم کاندید شدن اما اینبار نه فقط به خاطر پوینت بلکه حذف من از حزب دلپی.باز هم بنده تو انتخابات جلو بودم هر بار من یه رای میوردم ایشون دو تا رای میاورد.من این انتخابات رو پیروز شدم ولی ایشون شروع کرد به تخریب و توهین که حزب سبز و اشی بمبا برای میلاد از خارج رای آوردن و دوستان ایشون یا به قول خود ایشون که طرفداران یه نفر رو چوب به دستان میدونن در این فضایی که ایشون ایجاد کرده شروع به تخریب بنده و تحریک دیگران علیه من کردن و حرمت شکنی رو رو به حدی رسوندن که حزب دلپی با اون عظمت رو حزب پژمان خطاب کردند.
نقل قولی از پژمان عزیز:
بعد از انتخابات آخر که اشی بومبا و میلاد دانته برای انتخابات داخلی حزب از رای های خارجی و دادن سیتیزن شیپ ایران به خارجیها استفاده کردند من به هیچ عنوان دیگه این دو عزیز رو جزو اعضای حزب دلپی نمیدونم
نمیدونم ایشون بر حسب چه مدرکی این حرف رو میزنه که به کسانی که سیتیزن شیپ داده شده به من رای دادن و لی جناب پژمان من با همون مدرکی که شما میگی میگم که رای های شما مولتی بوده.میتونی اثبات کنین که غیر اینه؟.همینطور که من الان نمیتونم اثبات کنم که رای های من از خارج نیومده.ولی اینو دیگه همه میدونن که در آخرین ساعات دوستان شما در یاهو و بازی زمین زمان رو به هم دوختند و به دنبال رای خریدن برای شما بودن اونم با قیمت های سرسام آور که آخرا دیگه جناب پروکس با پیشنهاد 5 گلد برای هر رای ادد لیست های یاهوشون رو به رای دادن به شما دعوت میکرد.مصداق اینکه مولتی به شما رای داد دوره قبل انتخابات مجلس بود که شما تا 45 دقیقه مونده به پایان انتخابات 11 تا رای داشتی و جز مجلسی ها نبودی بعد یکدفع 5 تا رای آوردین که صدا خیلیا درومد،وارد مجلس شدین.قضاوت این قسمت هم به عهده مردم

بخش دوم:دیکتاتور؟من یا تو؟
ایشون منو دیکتاتور یا نوچه دیکتاتور و تشنه قدرت خواندن:
امیدوارم تو هم سرت به سنگ خورده باشه و الان فهمیده باشی که رسیدن به پست و مقام با هر روشی نتیجش هم این میشه
و امیدوارم این عطش قدرت توی تو یک روزی تموم بشه میلاد جان

تشنه قدرت من هستم یا شما پژمان عزیز که به خاطر پوینت ریاست حزب هر کاری میکنین؟تشنه قدرت من هستم یا شما که وقتی رییس حزب میشین بدون جلسه گذاشتن خودتون رو کاندید میکنید؟تشنه قدرت من هستم یا شما که حزب دلپی رو جزئ اموال شخصیه خودتون میدونین؟تشنه قدرت من هستم یا شما که وقتی رییس مجلس میشین از وزارت اقتصاد استعفا نمیدین؟تشنه قدرت من هستم یا شما که به خاطر خودنمایی و دوزو کلک در حزب دیگر به بهانه مبارزه با دیکتاتوری کاندید میشوید؟تشنه قدرت من هستم یا شما که در میتینگ هاتون برنامه برای حذف رقیباتون میریزید؟
مقاله رو جمع بندی میکنم.من این دوره کاندید ریاست حزب نشدم چون دیدم دیگران نیاز و عطش بیشتری دارن.الانم حتما میان میگن تو نیومدی رفیقتو کردی رییس حزب با مولتی.اشی بمبا من نمیدونم چطور رای آورد چون اصلا نبودم که ببینم اون روز ولی خدا شاهده وقتی گفت میخوام کاندید شم گفتم اشکان نشو دلیلشم بهش گفتم هر کسی بخواد میتونه ازش بپرسه و اعلام هم میکنم که در دلپی به عنوان یک عضو معمولی به کار خودم ادامه میدم و دیگه برای ریاست حزب دلپی که مقام مقدسی هم هست کاندید نمیشم.شاید من اگر الان از حزب بخوام برم هیچکس باهام نیاد و حمایتم نکنه و اصلا در این حزب به خاطر تخریبهای بعضی ها جایی نداشته باشم ولی میمانم تا جایی که باعث رنجش خاطرم نباشه چون مطمئنم اگر از دلپی برم حزب میشه آلت دست یک نفر و تصمیم او تنها نظر حزب هستش و با سابقه ای که ازش ایشون پیداست این حزب صد در صد به حاشیه کشیده میشه.
مقاله طولانی شد همانطور که گفتم مقاله به دلیل طولانی بودن به دوقسمت تقسیم شده.منتظر قسمت دوم باشین
با تشکر
میلاد_دانته
منابع

http://www.erepublik.com/en/article/pejmaaan-1-1102150/1/20
http://www.erepublik.com/en/article/pejmaaan-1-1126249/1/20
http://www.erepublik.com/en/article/pejmaaan-1-1146944/1/20
http://www.erepublik.com/en/article/-milad-dante-1089901/1/all#commentsall