just for fun ایرپ نامه

Day 2,487, 04:39 Published in Iran Iran by drmorteza

ناگفته مشخصه که مطالب گفته شده فقط جنبه طنز داره و
هر گونه شباهت اسمی فقط از روی تصادف می باشد
دی:

حکایت اول:
اورده اند که امامنا ،امام سوپر را گلدو سی سی از بابت خمس و زکات و وجوه غیر شرعی مریدان فراوان بودی و امام گلد و سی سی به خلق ا... فروختی و به جیب مبارک ریختی و ثروت و مکنتی فراوان به هم زدی
القصه روزی امام با مریدان جمع بودی و سر به خشتک تعمق فرو برده بودی که ناگاه امام را لرزه ای عظیم فرا گرفت و مریدان را ترسی فجیع
و امام به زبانی بیگانه فریاد براورد که :

ای گاد ایت ، ای گاد ایت ، ای گاد ایت

و فی الفور هر مرید را 20 شمشیر اخته هدیه دادی برای جهاد با کفار
مریدان متعجب سوال نمودندی که : اکانتی به فداک یا امام چه بود سبب ان لرزش و علت این بخشش؟
امام دستی به خشتک فرو برده گفت:الهامی رسید مرا که جهت تلمذ در بلاد استعمار پیر بریتانیای کبیر پذیرفته شدمی و بایدم بار سفر بستن و زحل اقامت افکندن در ان بلاد فساد.
پس مریدان جملگی خشتک دریدی و نعره زنان راهی بتل فیلد گشتی
دی:


حکایت دوم :
روزی شیخنا پژمان با مریدان در پرشین ارمی جمع بودی که خشتک دریده ای از بیابان نعره زنان بر انان دخول نمودی و فریاد براوردی که حشر المومنین و مدیر الفورومین مالک را میل به ازادی دیار هندوستان خاوری افتاده و نیاز افتاده است به 10 مرد ساپورت پوش
دی:
شیخ پژمان بی درنگ خشتک دریدی و مریدان در عجب ماندند از ساپورت پوشی او در زیر دلق کهن

پس شیخ بر مریدان دهن سرویس شده نعره براورد که ای بی خردان یاد دارم از کودکی که برای اول بار به اجبار 100 سکه زر دادمی به خلیفه زمان برای اجازت ساپورت پوشی
دی:
پس بی درنگ خشتک بدرید و ساپورت بپوشید

پس مریدان جامه همدیگر دریدند و هل هله کنان ساپورت هندی پوشیدندی
دی:

حکایت سوم :
اعلی حضرت سماق کبیر (رضی ادمین عنه ) به کنج عزلت کپیده بودی که ناگاه مولتی ای اندد صفت بر وی دخول نمودی و نعره براوردی که :
ای شیخ چه خفته ای که دنیا را فساد در نوردیده و میکران مولتی فراوان ساخته اند و انتخابات را به گند کشیدند و بازار خرید و فروش را به فاک عظما داده اند
حال با این اوصاف حکم چیست ؟
سماق کبیر بی درنگ فرمود :گشنیز
اری تعیین حکم در مواقع حساس از صفات بارز ایشان بوده و هست
دی:

ساب و وت یادتون نره
دی: