کاشکی اسکندری پیدا شود
Mastaan
مشتهای آسمان کوب قوی "
وا شده ست و گونه گون رسوا شده ست
یا نهان سیلی زنان یا آشکار
کاسه ی پست گداییها شده ست
خانه خالی بود و خوان بی آب و نان
و آنچه بود ، آش دهن سوزی نبود
این شب است ، آری ، شبی بس هولناک
لیک پشت تپه هم روزی نبود
باز ما ماندیم و شهر بی تپش
و آنچه کفتار است و گرگ و روبه ست
گاه می گویم فغانی بر کشم
باز میبینم صدایم کوته است
باز می بینم که پشت میله ها
مادرم استاده ، با چشمان تر
ناله اش گم گشته در فریادها
گویدم گویی که من لالم ، تو کر
...
گویدم بنویس و راحت شو به رمز
تو عجب دیوانه و خود کامه ای
...
گوید آخر ...پیرهاتان نیز ... هم
گویمش اما جوانان مانده اند
گویدم اینها دروغند و فریب
گویم آنها بس به گوشم خوانده ام
گاه رفتن گویدم نومیدوار
وآخرین حرفش که : این جهل است و لج
"....
پی نوشت: وضعیت اخلاقی و فرهنگی ایران واقعی و مجازیمان چقدر شبیه است
کاوه ای پیدا نخواهد شد ، امید"
"کاشکی اسکندری پیدا شود
شعر از مهدی اخوان ثالث
Mastaan
Day 3,720 of the New World
Comments
کاشکی اسکندری پیدا شود
عالی بود
من از روئیدن خار بر سر دیوار دانستم
که ناکس کس نمی گردد از این بالا نشینی ها
من از افتادن سوسن به روی خاک دانستم
که کس ،ناکس نمی گردد از این افتان و خیزان ها
آهن و فولاد هر دو از یک کوره می آیند برون
آن یک شمشیر بران وان دگر نعل خر است .
شست و شاهد هر دو دعوی بزرگی می کنند
پس چرا انگشت کوچک لایق انگشتر است .
کره اسب از نجابت در تعاقب می رود
کره خر از خریت پیشاپیش مادر است .
کاکل از بالا نشینی رتبه ای پیدا نکرد
زلف از افتادگی همسان مشک و عنبر است .
نا کسی گر از کسی بالا نشیند عیب نیست
روی دریا خس نشیند قعر دریا گوهر است .
دود گر بالا رود کسر شان شعله نیست
جای چشم ابرو نگیرد گرچه او بالاتر است
من از روییدن خار بر سر دیوار فهمیدم
که نا کس!کس نمیگردد از این بالا نشینی ها
مشكل فقط اينجا نيست تو همه فضاي مجازي. ايرانيا تو اخلاق نمونه ان از اخر البته
خیلی هم عالی
Voted
کسی که طعم زبان عسل نمی فهمد
توهرچه هم بخوانی غزل ؛ نمی فهمد
حکایتِ نرود میخ آهنی درسنگ
مخوان که سنگ ضرب المثل نمی فهمد
...
v
awli bud...
آنکس که نداند و نداند که نداند....لنگان خرک خویش به مقصد برساند
آنکس نداند و نداند که نداند....در جهل مرکب ابد الدهر بماند
آنکس نداند و نخواهد که بداند.....حیف است چنین جانوری زنده بماند
😉
خیزید و به پای خم مستانه سر اندازید
وان راز نهانی را از پرده براندازید
این طرح کج گیتی شایان تماشا نیست
شایان تماشا را طرح دگر اندازید
ذوق بشریت را این عشق کهن گم کرد
عشقی نو و فکری نو اندر بشر اندازید
تا عشق دگرگونی پیدا شود اندر دل
آن زلف چلیپا را در یکدگر اندازید
تا یار کهرا خواهد تا عشق کهرا شاید
خود را و حریفان را اندر خطر اندازید
تا عامه شود بیدار تا خاصه شود هشیار
اسرار حقیقت را در رهگذر اندازید
تا حقطلبان گردند از دربدری آزاد
شیخان ریایی را از در بدر اندازید
این محنت بیدردی دردی دگرست آری
گر دست دهد خود را در دردسر اندازید
گر عقل زند لافی دشنام دهید او را
وآنجا که جنون آید پیشش سپر اندازید
یک شعله برافروزید از آه دل سوزان
وانگه چو بهار آتش در خشک و تر اندازید
وضع فعلی بازی نمودی از همون آسیبی هست که در موردش صحبت کرده بودیم
.
پی نوشت: عکسی که گذاشتی جالب هست
همیشه زاویه دیدت از ویزور برام جالب بوده و هست
😉
... .
👌
اینکه یه کمی فعالیت بازیکنا زیاد بشه خوبه ولی باید همه حد و حدود رو هم بدونن وگرنه نتیجه این میشه که یه عده زیادی حتی بیشتر از قبل بازی رو بذارن کنار و بگن کاش همون روال ساکن قبلی حفظ میشد
در مورد شباهت اینجا به بیرون هم درسته خب هرکی اینجا هست از هموناییه که بیرون هم هستن،با همه ویژگیهای بد و خوبشون
خوب ميشد كه هر كسي يه حد و حدودي ميذاشت براي خودش تا به اين جو بد تو بازي نرسيم
وضعیت ایران مجازی خیلی عالیه
بیخودی غر نزنید
چند ماهه همه فعال شدن بعد از مدتها که رو به انقراض بودیم
اینها همش از بیکاریه
فقط به یه جنگ با یه دشمن ضعیف نیاز داریم
07