از شما چه پنهون

Day 2,718, 02:27 Published in Iran Israel by Red SP Goat

سلام

چند وقت پيش يه شب ، داشتم ميخوابيدم که يهو يه پشه اومد صاف نشست

نوک دماغم !



يه نيگا بهش انداختمو گفتم : سلام

گفت : عليک ...

گفتم : چيه؟

گفت: ميخوام نيشت بزنم

گفتم : بيخيال ... اين دفه رو کوتا بيا

گفت: تو بميري راه نداره . گشنمه .

گفتم : الان ميتونم با مشتم لهت کنم .

گفت : خودتم ميدوني که تا بياي بزني جا خالي دادمو مشتت ميخوره وسط دماغت !

....

به نظر حرفش منطقي ميومد !

گفتم : خيلي پستي

آهي بلند از ته دلش کشيد و ساکت شد ...

گفتم چي شد؟؟

گفت : حاضري ؟

گفتم: تا جوابمو ندي نميذارم بزني ...

وقتي اصرارمو ديد . دستمو گرفت و گفت : دنبالم بيا

گفتم کجا؟؟؟

گفت: مگه نميخاي جواب سوالتو بدوني ؟پس هيچ نگوو و دنبالم بيا...





ازجام بلند شدم و باهمديگه راه افتاديم و رفتيم رفتيم و بازهم رفتيم...

گفت: هنوزم اصرار داري بدوني يا همينجا کارو تموم کنم ؟؟

گفتم : اينهمه راه اومدم تا جواب سوالمو بگيرم ... بريم

يهو يه لبخند زد و با دست زد به پشتم و گفت: اين پشتکارته که

منو کشته !

راستش از شما چه پنهون ،يه جورايي ازش خوشم اومده بود .

به اين فکر ميکردم که اونقدا هم بچه بدي نيس !

تو اين فکرا بودم که يهو گفت : آهاي پسر .ريسيديم !

گفتم : خب

گفت :خب که خب .

گفتم : زهر مااار ..پس جواب سوالم چي شد؟؟

يهو ديدم اشک تو چشماش حلقه زد و سرشو انداخت پايين !

گفتم :چيه ؟

گفت : اين سوراخو که ميبيني توش زنو بچم زندگي ميکنه !

اونشبي که يه پيف پاف خالي کردي تو اتاقت يادت مياد لعنتي؟؟





گفتم : آره .چطور مگه؟؟

گفت: زن من اونشب اومده بود تو اتاقت . ولي توئه نامرد با اون زهرماري

که به خوردش دادي اونو افليج کردي . الان من موندم و 70 ، 80 تا بچه قد و نيم قد و يه زن افليج !!

اونم به اين خاطر اینکه توئه لعنتي حاضر نبودي يه چيکه از اون خونه ایدزی تو به ما بدي !!

سکوت سنگيني بينمون برقرار شد !

بغضي تلخ داشت گلومو فشار ميداد . راسشو بخوايد ديگه طاقت نيووردمو زدم زير گريه

از فرداي اونشب ما باهم شديم عين دوتا دوست خوب .

هرشب مياد پيشمو تا دلش ميخاد ميذارم خون بخوره .

راستش خودش حد و حدودشو ميدونه و هيچوقت سواستفاده نميکنه !

حال زنشم خدارو شکر روز به روز داره بهتر و بهتر ميشه !

تا اينکه ديشب ديدم دوتايي با زنش که يه عصا زير بغلش داشت

اومدن پيشم ..

جاي همگي خالي ..

دوتاييشون نشستن رو سینه هام و گفتن : بخوریم ؟؟

منم با لبخند گفتم :

هرچقد دلتون ميخايد بخورید .خوش باشيد





............................................


از شما چه پنهون این مامورت 25کامنت رو تاحالا سه بار گذروندم
این مقاله هم در راشتای همین امره
بعد از اینکه مطمئن شدم امیر رفته شربازی بقیه ماجرا رو براتون بگم
که البته یخرده سکسی جنایی هست
البته میدونم غیر از آرش بقیه جنبه اش رو دارن
تا شما کامنت میذاری
یک زنگ بزنم نادر و ازش تشکر کنم
واقعا باورم نمیشد بشه با پشه دردودل کرد


ایران جاوید
ایرانی سرافراز

احسان
روز2718
1394/2/10

14:10