تذکرت المقامات ارب این دفتر شیخ محمد جغد کهنه

Day 2,618, 13:55 Published in Iran Brazil by arash irani3

آن شاهباز عالم عرفان آن پرواز کننده به حالت دوران آن فیلمساز به کل ارب آن

گیرنده اسکرین شات نهان آن فانتوم عالم مولتی ان اف 14 به شکار سوتی ان

بلند برواز عالم سیاسی آن نظریه برداز صلح ایرانی

آن شاهد هر کاری آن حاضر هر میتینگی آن به باد دهنده به هر بادی شیخ شب برواز

حاج شیخ ممد جغد خان دیلماج السلطنه سوسول خان

کار او کاری عجب بود و موافقان و مخالفان بسیار داشت مر عالم ارب را



تمثال مبارک شیخ در ایام جوانی و جهالت

نقل است که در ایام شباب به خانقاه شیخ مهدی شدی و نام خویش ممد کهنه گذاشتی و

خرقه از دست مبارک شیخ گرفتی و به مجلس شدی و با دو تن از اراذل مجلس



( شتر خان و آرش خارجی ) سه تفنگدار تشکیل دادندی و بلایی بر سر سید بجمان

بیاوردندی که شیبخ موی و ریش میکند و بعد از یک سال هنوز سید را از ان سوزش

میاید و بماد و مرهم مصرف میکند و سوزش بهم نیاید و به هر مناسبت سید یادی کند

وذکر مصیبت رود و انصار را بگریاند مر کلفتی آن قوانین را

باری زندگی به خوشی میگذشت تا در ایام ماضی چنان که افتد و دانی غا یله ای بس عظیم

بر با گشت مر بلاد رومانی راو سرداری دروغ برداز و ظالم از ان سوی بحر خزرآمدی

الکس نامی و گرگی بود از برایه خود

که من بونوس خواهم و شما را بناه دهم و مرا تانک بسیار است و شیره بسیار و بس

عوام فریب بودی جوری که عوام فریبان وطن سر و دست بشستند و خدمتش کردند و در محضرش


مکتب برفتند باری غلغله برخواست و پس سه تفنگدار کتاب قانون زمین گذاشتند و جمعی

از ابرار فراهم کردندمتشکل از بیشی و سگ و گرگ و بلنک و دکتر سیا و غیره و غیره حتی

محسن بجز در خراب و نام خود مقاومت نهادند و نیرویی فراهم آوردند

مر سردار امیر را و کردند انجه کردند جوری که در تاریخ بماند و سالها بعد که قوم

بلغار خواست از همان جاده بیاید یادشان امد بلایی که بر سر رومانی بیامدی و شیخ الکس

را یاد بکردند و نیامدند باری الکس را دستگیر کرده و قیر داغ بر او مالیدند و

ناگاه شیخ ممد کهنه که پر در آورده بود پر سبید خویش هم بر او بمالید ومفتضحش کردند

و روانه اش کردند و بدینگونه زندگی سیاسی الکس را نابود کردندی



تمثال مبارک شیخ در میدان جنگ چشم در چشم الکس

بعد از این جریان بود که نام خویش به یاد ان پرها شیخ ممد جغد بنهاد مر مبارکی و

میمنت بعد از غایله که ملت تمام کرده بودند کل دارایی خویشتن را و خالی گشته بودند

زیرا که دولار گران بودی و مداخل اندک ترکان عثمانلو که ابن الوقت بودندی و

سودایه امبراطوری عثمانی داشتندی بیمان بشکستند و این در ایام ریاست شیخ مهدی

بودی دوباره ابرار گرد هم امدی + در خراب و کردند آنچه کردند و بیست میلیون

لباس اشستندی ولی دشمن قوی بود و یاران را کمکم ضعف فرا گرفت و بن ها بدادند و بی

خوابیها اثر داد تا جایی که شیخ ممد هر روز آمبول بزدی مر خویشتن را و به بیمارستان

شدی نیمه شبان و این نبرد جوری بود که ترکان همه را فراری بدادند و سی پی ترکیه


گریه میکرد و ترکان همه مغموم ولیکن قضا را طرفی دگر ببسته بود و پیمانه سرنوشت

به سمت ترکان سنگینی میکرد

باری جنگ به فتح ختم نشد ولی جان مفت به دشمن ندادند و سر با و شمشیر در دست به

ملاقات خالق خود شتافتند




ایران آزاد

ولیکن از انجا که فطرت قوم ایرانی است بعد از جنگ مشکلات شخصی رو نمودند ان به

ان گفت خاین این به ان گفت رابورتچی و همه به یکی دیگر گفتند مولتی زن پس پیمان

بشکستند و پیمانه ریختند و دوستیها را فراموش کردند و شیخ محمد دکترین جدید خود

رو نمودی در عالم سیاست ایرانی که صلح بنمودندی دو خانقاه مافیان و دولبیان

که مخالف بسیار داشت از هر دو طرف مخصوصا خانقاه مافیان و دعواها بکردند پس

پرده و شیخ ممد را که اکنون تنها شده بود و دیگر رفیق نداشت از چشم شیخ مهدی

بینداختند و شیخ محمد قهر بکرد و گریان رفت و رفت تا رسید در کنار دریایه مغرب

و ارض مقدس بس چندی در آنجا بماند تا برگشت به وطن و خواست که انتقام گیرد

بس برفت تا خانقاه سید بجمان و زانو بزد و رخصت خواست و ادب نگاه داشت

سید بجمان گفت نخواهم که صلح باطل کنم و بر هم زننده صلح من باشم شما برید مطب

دکتر وقت بگیرید تا عملیات انجام شود .

پس شیخ به باغ شیخ احمد گیس بلند روان شد و پاسور بزدی هفت شبانه روز پس شیخ

احمد بباخت و قول داد سی پی شدن شیخ را حتی به خون

پس کاندیداتوری شیخ بس غایله بر با بکرد و شیخ مهدی مقاله بزد و بانگ و غوغا و

هوار برخواست که ای بجمان

تو مرید مرا بدزدیدی و اختلاف خانوادگی بود و ا ز آب گل آلود ماهی دودی بگرفتی

بانگ و غریو برخواست و طرفین دهن باز کردند دهان باز کردنی و جوری بشد که در

انتخابات جمعیت ایران 1000 نفر بودندی ولی 3000 نفر رای دادندی از برکت نفوس

شیوخ طرفین



عکس جدید شیخ در ردا و عبا و قبا و عمامه اهدایی سید بجمان

باری بعد از ان بود که شیخ ممد دیگر کمتر افتابی شدی و سعی داشتی با شرایط جدید

کنار آمدی و حرفهایی بزدی که با اعمالش 180 درجه تفاوت داشتی منجمله نقل است که :


زمانی بود که شتر درس تاریخ بدادی مر عالم ارب را در زمان قبله عالم سید بجمان

و ملت را به نوشیدن کانادا درای دعوت کردی برخلاف فتوایه سید بیر شیخ محمد مقاله

بزدی که این چه بساط است شما مشکل شخصی دارید با سید اورا یاوری کنید که

مهتر است و بادشاه است و عیب است و چه است و چه است

گویند در زمان سلسله در خرابیان روز دوم بعد از سی بی شدن محمد اول شیخ مقاله

بزدی در هفت صد زبان مرده و زنده و غلط غلوط دیلماجی نمودی

و رای بسیار بخریدی و هر ده دقایق خود و خانواده ایریبابلیکیش بانگ برداشتی که

خبر خبر خبر و اسناد خیانت چاب نمودی گفتند یا شیخ ان چه بودی این چه بیدی ؟؟؟؟

گفت که ان خیانت بود و این خدمت

گویند بعد از قایله شتر براید دوم قانون ببردی در مجلس که بی قانونی بود و خواستی

محروم کنی و مجروم و با استفاده از چماق سید بجمان که مولتی بازی بد است و حرام است

و چه است و چه است و نامه هایه خصوصی بزدی که چرا مخالفت میکنید و ال است و بل است

و جیمبل است و مقالات بزدی و در ده هزاران نسخه چاب نمودی به زبانهای بین الملل

که باد شما نا مطبوع است و باد ما خوشبو و معطر

یاران ودوستان گفتند یا شیخ مگر تو نبودی که که دیفال رای را سولاخ کردی و از ان سوی

بدر امدی

گفت آن خدمت بودی و این خیانت

نقل است که در زمان انتخاباتی یکی از مریدان شیخ آرین برنامه بدادی که در زمان حذف

حمله بزنیم از نوع هوایی به جایی و مستقر شویم تا ترکان را بعد بچزانیم شیخ از

این سخن بر آشفت و غوغا بکرد و در شات باکس دعوا ها راه بینداخت

سینه زنان هم سینه بزدند و به اهنگ شیخ فریاد وا ایران و چو ایران نباشد تن من مباد

راه انداختند و در انتخابات نه و نگمه به راه انداختند و رای ها بدادند برایه

نیامدن شیخ علی سینا بعد از انتخابات خود شیخ دوره بیفتاد و جنگ ها بکرد و خلایق

شوراند که حمله هوایی خوب چیزی است و برویم به کمک اسلوونی و و در زمین

حشرات بازی بکردی وچه و چه و چه

خلق گفتند یا شیخ چه تفاوت است میان برنامه علی سینا با برنامه علی سنسو

گفت طبق قانون دوم نیوتون اگر زیر رادیکال ببری و بعد قانون نسبیت را در آن ضرب

کنی و از خانواده محترم باقری تشکر کنی معنی اینه که دلم خواست



باری سخن بیش از این است و قلم کوتاه در مشاهد شیخ

باری شیخ را پسران بسیار بودی جوری که همیشه صندلی شیخ در مجلس حاضر بودی حتی اگر

خود به نهان بودی مر این بسران را گاه نام امیر ارسلان بودی گاه باندا

گاه سیب زمینی

طعنه زنان گفتند یا شیخ چگونه است این بدر و پسری راست ناید به

قانون طبیعت که شما پر دارید و پسرت پشم دار د حدیث این واقعه بر ما گوی شیخ

گفت ای ابله مگر کارتون باندایه گونگ فو کار را نمیبینی چون است که

روایت هالیوود را قبول داری روایت شیخ خود قبول ندارید گویند آن طعنه زن خشک شدی به

قدرت خداوندی و بادش ببرد همان باد خوشبویه شیخ


نقل است که شیخ خدمت خانواده محترم باقری ارادت خاصی داشت و جمله

تصمیمات را با مشورت با اعضایه این خانواده تصمیم بگرفتی و مخصوصا پسر چپ این

خانواده ارج و قرب بسیار بداشت نزد شیخ



تمثال مبارک شیخ بعد از مشورت با خانواده محترم باقری
نقل است که شیخ را گفتند حکم چیست در باب موسیقی جوات یساری

گفت نشناسم گفتند داوود مقامی گفتند نشناسم گفتند عباس قادری گفت نشناسم گفتند

شیخ تو بگو که را میشناسی گفت در انجمنی مرا گفتند فرانجسکو روزتی

را میشناسی و فیلم جدیدش دیده ای گفتم لا بس بر من سوسل خان بگفتندی

مریدان را از این سخن خوش امد و وقت نیکو گشت و نعره ها بزدند و خشتک ها دریدند و

نام شیخ را به سوسول خان تغییر بدادند نقل است که شیخ در ایام بیری و از

کار افتادگی بر سر در خانقاه شیخ بجمان بنشستی و تمرین شعار دادن نمودی

. لقب وزیر شعار دربار همایونی را در یافت نمودی

و با نوباوگان تمرین سیاهی و سبیدی ماست بکردی



شیخ در ایام بیری و وزارت

خدای همه را به راه راست هدایت کند

دفتر را به حدیث قدسی بایان دهیم که

برشما باد ووت و ساب وشات و اندروس مخصوصا اندروس که در قیامت از رنگ ان

میبرسیم


فرا خوان: دوستان عزیز هر چی راجع به ایمان النور میدونید بجز پسر خوبی بودن و

شیرینی دادنش لطفا بهم خصوصی پی ام بدید میدونم تهدیدتون کرده حرف نزنید ولی قول

میدم منابع ناشناس بمونه دی : اندروس هایه اون مقاله رو هم نصف میکنیم


بد بود ببخشید شام نخورده از این بهتر نمیشه