تذکرت مقامات ارپ » این دفتر سید بجمان

Day 2,605, 12:58 Published in Iran Brazil by arash irani3

آن بچه باسداران آن به اهواز روزگاران گذران آن همراه دکتر جان آن به

باغها باسور زنان آن در بشت بام کفتر بران آن سر قفلی مجلس آن به همه جا مخلص

آن در هر کاری سری به تو برده آن بادشاه نهان آن رییس همیشگی دولبیان

آن نشسته بر سر گنج خزانه همچون مار آن ندهنده بسورد خزانه به اغیار آن در باغ

عمو کاظم آ لوچه خوران

آن روح القوانین آن سید العارفین آن قانون را پدر مبین

(گویند از ان جهت بدر قانون است که با مادر قانون آن کند که جز

شبکه بلی بوی جایه دیگر نتوان سخن راند الله اعلم ) شیخ سید بجمان کریمی




تمثال مبارک ان سید عالی مقام در حال توزین عدالت

زندگی او از روز نخست همراه با کرامات بود گویند روز نخست که ادمین صفحه را باز

کرد . بلاتو فرمود یا علی الادمین

این بیر مرد سبید مویه کتاب قانون زیر بغل کیست همراه با چند مدال مجلسی که

ادمین رضی الله عنه فرمود:

ندانم همی دانم همان لحظه که من برنامه را باز کردم اینجایه بوده بدر جان برو

کنار گلی میشی


تعداد کرامات او از حیث شمار بیرون است همانند تعداد انصار او در لشگر

برسین ارمی

چند نمونه کوچک را برایه عبرت خوانندگان ذکر میکنیم

اول کرامت او تحریم کانادا است که خوردن کانادا را بر خود و مریدان

حرام کرد تا جایی که انصار خاصه حتی زمزم زرد هم نمیخورند از برایه اقتدا

و دشمنان و سعایت کنندگان شیخ را ریشخند همی کنند که این سوتی جزو ده سوتی برتر

ارب گشته است شیخ در جواب انها سه روز به غیبت صغری رفت و ریاضت بیشه کرد و

روز چهارم ظهور فرمود و در جواب آنها گفت :

کی چی کجا چه وقت کی من ؟؟؟

بعد از جواب شیخ بود : که انصار و مریدان جملگی بانگ براوردند و هیاهو کردند و

نعره ها بزدند و موتور ها گاز بدادند و چماقها گرداندند و خشتک ها دریدند


دوم کرامت او : مسلم کردن لشگر عثمانلو است در روایت است که بعد از

حمله دوم عثمانلو و تسخیر ایران مریدان و انصار سید را به بادشاهی منصوب نمودند

شیخ نیز نامه ای نگاشت به امیر عثمانلو بدین مضمون

های وی ار مسلم ما جنگ کرد بول ریخت تو جیب ادمین با من بگو صلح بهتر نیست ؟؟؟؟

معاندان و منافقان نامه شیخ در سراسر بلاد جار زدندی و ریشخند ها نمودندی که این

نامه در اتحاد بر ما گران آید و موجب سر شکستگی است شیخ نیز

دوباره به چاه مراقبت و مکاشفت همی فرو شد و بعد از سه روز ظهور کرد و

فرمود : کی چی کجا چه وقت کی من ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

الله اکبر از این همه کرامات ای مخالفان آیا ندیدید کرور کرور عثمانلو مسلم گشتند و

شمشیر ها به زیر بایه سید ریختند


بعد از جواب شیخ بود : که انصار و مریدان جملگی بانگ براوردند و هیاهو کردند و

نعره ها بزدند و موتور ها گاز بدادند و چماقها گرداندند و خشتک ها دریدند



کرامت سوم شیخ نیز ان بود که گویند روزی فیلتراسیون از ارب برداشته شد و

خلق الله همه به راحتی کانکت شدندی و ورک و ترین به جا اوردندی و شیخ گفت دیدید

بالاخره نامه نگاریهایه من جواب داد و مخابرات را مجبور کردم به امر ما گردن نهد

از این جمله شیخ نوامیس خلق به خروش امدندی و همراه با انصار و مریدان بایکوبی

کردندی و شیخ بیمان ببعی نشان خادم خاص حضرت سید نقل و نبات و شیرینی بر

سر ملت باریدن گرفت که سید ما مستجاب الدعوه گشته است که ناگاه

خبر امد که مشکل از مخابرات است و نه تنها ارب از فیلتراسیون در امده بلکه کلیه

سایتها منجمله ایکس ایکس النیز بد ون فیلتر در دسترس خاص و عام است

البته از برکت نفس سید بیر ما

نقل است که شیطان لعین دو تن از مریدان خاص خود را همواره مسیول امور سید کرده بود

یکی در چهره کنیزکی نازک بدن به نام بوریا سیس در امدی و دیگری در هیات کارشناس

امور و همه چیز دانی به نام موری و این کارشناس یک اسلحه سری هم داشت

که توسط سلطان سینا از مریدان خاص شیخ و سر دسته موتور سواران قاشقی یا ملاقه ای

شناسایی شده بود و شیخ سید به این دو تن حساسیت عجیبی داشت به طوری که هر کس با

شیخ مخالفت میکرد 95 % بوریا سیس بود 4 % موری ملاقه ای بود و 1% دیگر مولتی

بود .

نقل است که عینک دودی سید نیز نشانه بود و ایت خداوند نشانه ای که یعنی سید بر

خطایه انصار و مریدان نابیناست

و وای به حال دشمنان و معاندان منجمله اشتران و در خرابگان



دو تن از مریدان خاصه شیخ در خانقاه مجلس

از سخنان گهر بار شیخ نقل است که :

به سید گفتند فلان مرید در مقابل ایران میجنگد از برایه دعوایی جناحی و خود را

جر و واجر نموده است

سید گفت حق دارد او خود صاحب کرامت است

گفتند فلان کسک از فلان حزبک نمیجنگد سید گفت خاین است و بیچاره و محروم

به سید گفتند فلان انصار دست به شومبول زده است

گفت هنوز کاری نشده و شومبول را بزرگ نکنید اگر بزرگ شد بیایید بگویید

گفتند فلان شخص سی اس داده به فلان کس که چند دوره نماینده مجلس هم بوده سید گفت

نشناسم و او ایرانی شناخته شده نیست و باید منکوب شود و محروم

به سید گفتند فلان مرید لایحه نجرال به روس داده گفت دولت گفته بس روا بود

جایزه نیز بدهید و جزو انصار خاص شود

گفتند فلان اشتر به روس نجرال داده دولت میگوید من گفتم گفت

دولت غلط کرد بس جایگاه مجلس کجاست باید بیاید اجازه

بگیرد محرومش کنید و منکوب و مجروم (جمع جرایم را گویند )

به سید گفتند فلان کس از انصار فحش ناموس دهد و ملت را گریزان کند از بازی

گفت لا والله که این نیست و بروند بهتر اینها سوسول هستند

گفتند فلان کس از غیر مریدان حرف کج میزند در مجلس

گفت : تیغ بیاورید و زبانش ببرید که اینجا ناموس خلق رد میشود. اصلا خود من ناموسم

گفتند : فلان مریدی در شات باکس گفته ایران حذف میکنیم مدارکش هم موجود است

گفت : اینها همش فوتو شاب است و خودم هم کمک میکنم به حذف

گفتند : سیدنا دوباره بگوی گفت همش شوخی بود و جک من هشت میلیون خرج کردم برایه

بازی

از دیگر کرامات شیخ یکی این بود که اگر خواستی در مجلس قانونی گذراندی با

موضوع سبید بودن ماست و کلیه انصار ومریدان موافق بودندی اگر سید بیایید

و بگوید که لا بل ماست سیاه است و قانونش را 20 سال بیش من و دکتر نوشتیم

در جا مریدان و انصار گویند نعم بل ماست سیاه است و مابین این سبیدی و سیاهی و

عوض شدن حرف و رای مریدان فاصله نبود مگر در 5 دقیقه از قدرت کرامت شیخ

به همین خاطر معمولا مریدان حرفی نمیزنند و منتظر اذن حضرتش میمانند حتی اگر یک هفته

طول بکشداز دیگر معجزات یکی هم خدام خاص شیخ بودندی

و مسئول امور تجهیزات که مابین انها همه گونه جانور بودندی از ببعی

گرفته تا شیر البته بی یال و دم و اشکم در اواخر حتی سیب زمینی هم به خدمت سید

در امدی و زبان باز کردی از برکت نفس ایشان

نقل است که سید شیخ ما در اخر عمر خانقاهی زد مجلس نامی و کتاب قانون زیر

باسن مبارک نهاده بود و با دو چماق

خود یکی چماق قانون و دیگری چماق انصار مشغول هدایت و مراقبت خلق خدا بود همانند

عیسی مسیح

ادمین قرین بهشت گرداندشان

نگارنده هر چه در سبد بیر نگریسته دو عیب بیش در ان جمال مبارک نیافته

یکی اس اس بودن

دومی داشتن حساسیت به حشرات


تمت فی شهر جانویه روز 2605

ووت و ساب و شات و خریداری روزنامه به ان بنفش خوشگله فراموش نشود