یه حرف تازه از عاشورا

Day 2,542, 13:02 Published in Iran Brazil by arash irani3

من به شخصه اهل مسجد و حسینیه و تکیه و سینه زنی و زنجیر زنی نیستم

بیشتر اهل روشنفکر بازی عاشورا هستم و دیدگاه کلی رو میبینم


به خاطر همین عاشورا از نظر من در کل حرکت قشنگیه کاری هم به مسایل دینی اش ندارم

یه نوشته ای از آقایه امیر علی بنی اسدی (نوه مهندس بازرگان ) تویه فیس بوک شخصی

ایشون بود خیلی به دلم نشست

امیدوارم کسی رو به فکر وادار کنه

مهم برافروختن یه شمعه شمعی دردل ظلمت از برافروختن شمعهاست که دنیا نورانی

میشه


احساسات و اعتقادات را که کنار بگذاریم در حادثه کربلا با سه‌ نمونه روبرو می‌شویم.اول

حسین را داریم که حاضر نیست تسلیمِ حرفِ زور شود، تا آخر می‌‌ایستد، خودش و فرزندانش

کشته می‌شوند. هزینه انتخابش را می‌‌دهد و به چیزی که نمی‌خواهد تن‌ نمی‌‌دهد. از آب

می‌گذرد، از آبرو نه‌. دوم یزید را داریم که همه را تسلیم می‌خواهد، مخالف را تحمل

نمی‌‌کند. سرِ حرفش می‌‌ایستد، نوه‌ پیغمبر را سر می‌‌ٔبرد، بی‌ آبرویی را به جان میخرد و به

چیزی که می‌‌خواهد می‌رسد. و بعد عمرِ سعد را داریم، که به روایتِ تاریخ تا روزِ هشتمِ

محرّم در تردید است. که هم خدا را می‌خواهد هم خرما، هم دنیا را می‌خواهد هم اخرت، هم

می‌خواهد حسین را راضی‌ کند هم یزید را، هم امارتِ ری را می‌خواهد، هم احترامِ مردم

را. نه‌ حاضر است از قدرت بگذرد، نه‌ از خوشنامی. هم آب می‌خواهد هم آبرو. دستِ آخر اما

عمرِ سعد تنها کسی‌ است است که به هیچکدام از چیزهایی که می‌خواهد نمی‌‌رسد، نه سهمی از

قدرت می‌‌برد نه‌ از خوشنامی.

ما آدمهایِ معمولی‌ راستش نه جرات و ارادهِ حسین شدن را داریم، نه قدرت و ابزارِ یزید

شدن را، اما در درونِ همه ما یک عمرِ سعد هست که اگر زورش برسد به خاکِ سیاه

مینشاندمان . عمرِ سعدی که می‌خواهد به همه آرزوها برسد بی‌ آنکه از چیزی گذشت کند. من

بیش از همه از عمرِ سعد شدن می‌‌ترسم.