مرا گویی که چونی؟

Day 2,370, 05:15 Published in Iran Iran by firoozi

سلامی دگرباره به همراهان فرهنگستان

سومین شعر نگار فرهنگستان را می نگرید


مرا گویی كه چونی؟ چونم ای دوست

جگر پر درد و دل پر خونم ای دوست

حديث عاشقي بر من رها كن

تو ليلی شو، كه من مجنونم ای دوست

به فريادم ز تو هر روز، فرياد!

از اين فرياد روز افزونم ای دوست

شنيدم عاشقان را می‌نوازی

مگر من زان ميان بيرونم ای دوست

نگفتی گر بيفتی گيرمت دست!؟

ازين افتاده تر كه‌اكنونم ای دوست؟!

غزل‌های نظامی بر تو خوانم

نگيرد در تو هيچ افسونم ای دوست

نظامی گنجوی

نظامی گنجوی یکی از شاعران چیره دست قرن ششم هجری است که به واسطه اشعار داستانی اش (پنج گنج) معروف است... شعری که در این مقال برای شما بر گزیده شده است از غزلیات اوست. با نگاهی به این شعر در می یابیم که نگاه نظامی به مقوله ی عشق دنیایی تر است از انظار مولوی و حافظ.. شاید از این روست که خود او اشعارش را "هوسنامه" می خواند. ولی در عین حال معانی ظریف و زیبا در همین اشعار دنیوی تر نیز به کار رفته اند.

این شعر شکایت عاشق از معشوق است ...عاشق با حالتی طلبکارانه ولی فروتنانه صحبت می کند و در جواب معشوق که حالش را پرسیده است می گوید چه انتظاری داری؟ جگر پر درد و دل پرخونم ای دوست!
از دست تو به فریاد آمده ام و هرروز بر فریادهایم افزوده می شود. مگر قرار نبود که عاشقان را نوازش کنی؟ مگر من عاشق نیستم؟ مگر نگفتی اگر بیافتم دستم را می گیری؟ بیشتر از این چه افتادنی می خواهی؟

و در آخر نیز افسوس می خورد که هرچه می گوید در معشوق اثر نمی کند.

این هم روایت دیگریست از عشق