شعر اول

Day 2,360, 22:20 Published in Iran Iran by firoozi

با سلام به تمامی دوستان

همانطور که وعده داده بودم امروز در خدمتتون هستم با اولین شعر که از این قرار است :

ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم..... از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم
رهرو منزل عشقیم و ز سر حد عدم......تا به اقلیم وجود این همه راه آمده ایم
سبزه خط تو دیدیم و ز بستان بهشت ....به طلبکاری این مهرگیاه آمده‌ایم

(سه بیت اول غزل شماره 366 حافظ شیرازی – دیوان غزلیات حافظ)

آنچه که صاحب نظران در مورد این شعر می گویند از این قرار است که شعر روایتگر هبوط انسان از بهشت به زمین است. آنجا که آدم از بهشت رانده شد به علت گناهی که مرتکب شد. گناه او خوردن از میوه تفکر و عقل بود.
اما این شعر روایت دیگری از این ماجرا دارد. حافظ در این شعر علت هبوط آدمیان به زمین را نیز عشق می داند.
شاید در نظر مردم این روزگار ، عشق( یا حداقل آنچه به نام عشق می خوانند) ، بیشتر نابودگر باشد تا آفریننده. دقیقا همین نظر را قدما در مورد عقل داشتند و به نظر می رسد بین این دو حد وسطی قایل نبوده اند و نبوده ایم. البته تا آنجایی که مربوط به احساسات آدمی می شود ، قاعدتا عشق ، شور انگیز تر و زیبا تر است. همواره از عشق گفته شده و عقل در اشعار قدما نکوهیده شده است و هرچه عقل را ذایل کند ( از جمله مستی) نماد عشق در نظر گرفته می شده است.
شاید علت نکوهش عقل در این باشد که نمی گذارد آدمی هر کاری برای عشق انجام دهد و در واقع احساسات را به زندان می کشد و محدود می کند.
بنابراین حافظ در شروع این غزل ، نگاه کردن به هبوط زمینی از منظر عقل را نفی می کند و می گوید ما در پی جاه و مقام و یا هرچه با عقل توجیه شدنی است به اینجا نیامده ایم بلکه بدنبال منزل عشق بودیم و این عشق ما را مجبور کرد که از نیستی به هستی این همه راه را بپیماییم. علت عشق ما نیز دیدن سبزه خط خداوند در بهشت و یافتن دوباره آن در زمین در غالب مهر گیاه( گیاهی که در قدیم باور داشته اند باعث قلیان مهر و محبت در آدمی می شود و اجزای آن به اجزای آدمی شباهت داشته است) است.
حالا شما اگر می خواهید از این شعر لذت ببرید کافیست از منظر استدلال ( و صد البته نظریه ی داروین) به این شعر نگاه نکنید.
با تشکر از دقت نظرتان .... روز 2360