سین هشتم

Day 2,316, 09:08 Published in Iran Iran by Mastaan






هممون این مدت در مورد اسارت برادران سربازمون شنیدیم، دیگه کم کم داره میشه دو ماه







خدا میدونه شب عیدی چه بر سر خانوادشون گذشت

نه دولت برایشان کاری کرد، نه ما... نگوییم طومار امضا کردیم که فرقی با هیچ ندارد

طومار برای که جمع کردیم؟ برای تروریست...!؟
نه حرکتی... نه اعتراضی... نه تحصنی...نه.....
فقط شعار...شعار.... شعار فیس بوکی.... لایک بی دردسر.....


تا خبری که دیروز منتشر شد... سرمون کردیم زیر برف که انشالا دروغه
مگه میشه.... نه، من که باور نمیکنم


ولی درست بود....بلاخره مقامات دولتی هم تایید کردند

یکی از برادرامون پر کشید

جنایتکارای تروریست یکی از سربازای وطن رو کشتند... آب هم از آب تکون نخورد







بله دوستان، به همین راحتی جمشید دانایی فر رفت، بدون اینکه اسمی بزاره برای فرزدنش، فرزندی که کمتر از یک ماهش هست

خدا میدونه الان که دارم این سطور را مینویسم چه فشار و بغضی را دارم تحمل میکنم



آخر به کدوم گناه!؟

بِأَيِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ؟


برادرم.... سربازم... وطنم... جمشیدم....؛

سین هشتم سفره هفت سین ما "سوگ" تو شد




تا زنده ام شرمگین نگاه تو خواهم ماند

R.I.P



آپدیت











Mastaan
Day 2,316 of the New World