بینش و شعور سیاسی بشیوه انگلیسی!

Day 2,314, 05:06 Published in Iran Brazil by arash irani3

در دویست سال گذشته، بزرگترین کشور دشمن، که مرگبارترین ضربه ها را به ما

ایرانیان وارد آورده و هنوز همچنان در تلاش است تا کشورمان را تکه پاره و ما را

سرگردان و آواره جهان سازد، بدون هیچ گمانی"بریتانیا" می باشد. ولی، بگفته ی

'پوبلیوس اوویدیوس' سراینده رومی سده یکم پیش از میلاد که "یک شخص، حتی از دشمنش هم

میتواند چیزی را فراگیرد" - که ما ایرانیان نیز بایستی "بینش و شعور سیاسی" را از

بریتانیائیها فراگیریم! یک نمونه ای از آن بینش و شعور سیاسی، تندیسهای گوناگون

سیاستمدارن بریتانیایی است، که توسط احزب مخالفشان ساخته و در سراسر کشورشان بپا

شده اند!

برای نمونه، وینستون چرچیل، یک اشراف زاده انگلیسی بود که از سوی حزب محافظه کار

(متشکل از سرمایه دارن و اشراف طرفدار سلطنت) در زمان جنگ دوم جهانی به نخست وزیری

بریتانیا رسید. او نه تنها از مخالفان سرسخت حزب کارگری بشمار میرفت، بلکه از جمله

کسانی بود که باور داشت، مستعمرات بریتانیا، به هر قیمتی که شده، حتی با خونریزی و

کشتار دستجمعی، بایستی همچنان تحت تسلط بریتانیا باقی بمانند (مخالف عقاید حزب

کارگری وقت). او همچنین، کسی بود که بخاطر هوش و درایتش توانست بریتانیا را در جنگ

دوم جهانی به پیروزی برساند.

بهر روی، نخستین تندیسی که از او ساخته و روبروی درب ورودی اصلی پارلمان انگلستان

بپا شد، بدستور حزب کارگر، که حزب مخالف او بود صورت گرفت. حزب گارگر آن تندیس را

بخاطر پاسداشت خدمات چرچیل به کشورشان و میهندوستیش در زمان جنگ اعلام داشت!




از سوی دیگر، یکصد متر دورتر از تندیس چرچیل، تندیس دیگری از 'اولیور کرامول'

نزدیک درب ورودی مجلس لردها قرار دارد. کرامول، یک جمهوریخواه سده ۱۷ میلادی بود که

پس از دادگاهی کردن 'چارلز یکم' پادشاه وقت، دستور داد تا سر او با تبر قطع و پس

از اعدامش انگلستان را یک کشور جمهوری اعلام کرد. ولی در یکصد سال گذشته، شاهان و

ملکه های انگلستان برای گشایش سالیانه دو مجلس عوام و لردها، از روبروی تندیس او

میگذرند؛ آنهم تندیسی که بدستور حزب سطنت طلب خواه محافظه کار ساخته و برپا شده

است! حتی، حزب محافظه کار، در یکی از گرانترین مناطق لندن و در حوزه رای گیری خود،

یکی از خیابانها را در زمان ملکه ویکتوریا بنام کرامول ثبت کرده است! چرا؟ چون بر

این باورند که "کرامول مخالف سلطنت بود، نه مخالف کشورش"!




این تفاوت بین ما و بریتانیایی هاست - که یکدیگر را پاس میدارند، زیرا معیار سنجشی

برای پاسداشتنشان، "خدمت یک شخص به کشور و ملتش است"، نه باورهای شخصی یا عقاید و

دید سیاسی و دینی اش!

بنابرین، یک ایرانی میهنپرست/میهندوست، هم میتواند به کارهای رضاشاه، کلنل پسیان،

دکتر مصدق و غیره افتخار کند بدون آنکه سلطنت طلب یا جمهوریخواه و یا غیره باشد؛

هم میتواند نوشته های صادق هدایت را بخواند بدون آنکه قصد خودکشی داشته باشد و هم

میتواند کتاب سرمایه داری مارکس را بخواند، بدون آنکه کمونیست شود؛ هم میتواند به

آوای شجریان و ناظری گوش کند، و هم از ساخته های واگنر یا چایکوفسکی لذت برد، بدون

آنکه غربزده یا روسی زده شود؛ ما ایرانیان میتوانیم و بایستی از این بینش و شعور

سیاسی بریتانیایی ها درس بگیرم (البته نه آنکه میلجکانه با آنان همخوابه گشته و

کشورمان را دو دستی خدمتشان تقدیمشان سازیم!)

بهرحال، زمان آن فرا رسیده است که ما از این کوته اندیشیها، خشکمغزیها و جهان

ناچیز خود که به اندازه "جعبه کوچکی" بیش نیست، برون آمده و با بزرگ اندیشی به

عقاید و باورهای مخالف یکدیگر احترام گذاشته؛ و اگر کسی، هرآنچه که عقایدش ما با

در تضاد باشد، ولی گامی برای کشور و ملت ایران برداشت، او را بخاطر کارش تقدیر و

تجلیل کنیم؛ نه آنکه او را توبیخ و به چهار میخ بکشانیم، تنها بخاطر آنکه عقیده اش

با ما متفاوت و یا در تضاد است! باغبان خوب و موفق، باغبانیست که همه گلهای باغش

را به یک نسبت دوست داشته باشد و از آنها لذت برده و برای نگهداریشان، علفهای هرز

را در باغش ریشه کن سازد -- نه آنکه یک گونه گل را دوست داشته باشد و بقیه گلها را

همراه با علفهای هرز ریشه کن و نابود کند؛ کاری که ما ایرانیان انجام میدهیم، که

خادم را با خائن یکی کرده و کمر بقتلشان میبندیم!

هم میهن، . . . . مطمئن باش که اگر سطح بینش و شعور سیاسی و اجتماعی خود را بالا

نبریم، هر دهه بایستی با خشکمغزهای متعصب حزب اللهی، شاه اللهی، مصدق اللهی، رجوی

اللهی، موسوی اللهی، روحانی اللهی و این -اللهی و آن -اللهی دست و پنجه نرم کرده و

محکوم به همین روزگار سیاهی و نگونبختی که در آن بسر میبریم، خواهیم بود!

منبع : www.facebook.com/Persian.Gulf.Gulf)