آدینه - ویژه نامه چهار شنبه سوری

Day 2,310, 00:51 Published in Iran Iran by DEATH KNIGHT4




به نام خداي مهربان ... خداي بهار ...
مي گويند بهار شده است ...
نمي دانم چرا وقتي بهار كه مي شود بيشتر دلم براي تو تنگ مي شود ...
اصلا سين اول هفت سين من تويي
بهار كه مي شود ، بيشتر دلم مي خواهد برايت شعر بخوانم ، بيشتر حرف بزنم ، بيشتر قهر هاي الكي و آشتي هاي راستكي كنم ( نمي داني كه چه مزه اي ارد ... )
اصلا تو چه اعجوبه اي هستي ... شنيده ام همه ي آدمهايي كه مي شناسم را به يك شكل شگفت انگيز درگير خود كرده اي . مخصوصا وقتي بهار مي آيد ...
بهار كه مي آيد ، بيشتر دلم براي تو تنگ مي شود ...

خب از حرفهاي شاعرانه و تحليل هاي احساسي كه بگذريم مي رسيم به اصل مطلب .
راستش رابخوايد از حرفهاي كليشه اي بدم مي آد . اصلا چه معني دارد آدم حرف هاي كليشه اي بزند ...
مثل اينكه در نوروز به جاي خانه تكاني منازل ، دل را خانه تكاني كنيد و فلان و بهمان ...
نه خير آقا .. نه خير خانم ... اين چيزها به من نوعي ربطي ندارد . آدم بايد خيلي چيزها را تكان ندهد از دلش . وگرنه ممكن است زلزله اي هشت ريشتري هر آنچه را كه نبايد هم ، با خود ببرد .
از من مي شنويد دلتان را همينطوري آكبند نگه داريد و دو دستي به دوستانتان تقديم كنيد . اما به قول نلسون ماندلا كه من هم فقط در همين جمله مي شناسمش ، همه چيز را ببخشيد اما فراموش نكنيد .... ( مي بخشم اما فراموش نميكنم )
سالي عاشقانه و پر بركت را براي شما از طرف خودم و خودتان برايتان آرزو ميكنم .
اميد به روزي كه بي دليل يكديگر را دوست داشته باشيم ... و فقط بهار برايمان بهار نباشد ، حتي پاييز و زمستان هم در پناه عشق بهاري باشد ...
سال نو مبارك با يه عالمه آرزوي قشنگ قشنگ ....

H a m p a


«
به نام نامی یزدان پاک

از امروز می خوام هر هفته بیو گرافی یکی از بازیگرا یا کارگردان های بزرگ و تاثیر گذار سینما رو براتون بنویسیم امیدوارم که مورد استقبال قرار بگیره
اولین نفری که انتخاب کردم "مل گیبسون" بازیگر و کارگردان نامدار هالیووده که با برگشتنش به سینما دل خیلی از هوادارا من جمله خود منو خیلی شاد کرد
زندگی نامه


«مل کولومکیل جرارد گیبسون» بازیگر، تهیه کننده و کارگردان سینما در ۳ ژانویه سال ۱۹۵۶در نیویورک زاده شد. پدرش از تبار استرالیایی و مادرش ایرلندی آمریکایی بود. او ششمین بچه از ۱۰ بچه هوتان گیبسون و آنه ریلی گیبسون می‌باشد.
«مل گیبسون» پس از گذراندن تحصیلات دبیرستانی، وارد دانشگاه نیوسوث ولز در سیدنی شد. او در موسسه ملی هنرهای دراماتیک سیدنی به همراه جفری راش و جودی دیویس به بازیگری رو آورد.
پس از حضور در چند نمایش تلویزیونی سال ۱۹۷۹، برای بازی در فیلم «مکس دیوانه» و سپس تیم انتخاب شد.
بازی در فیلم جمع و جور و کم هزینه مکس دیوانه، او را در سراسر جهان مشهور کرد.
وی با حضور در فیلم تیم جایزه بهترین بازیگر از سوی موسسه فیلم استرالیا را کسب کرد.«گیبسون» با فیلم «گالیپولی» در ۱۹۸۱ یک بار دیگر این جایزه را به دست آورد. وی در سال ۱۹۸۴، با آنتونی هاپکینز، در فیلم «بونتی» هم بازی شد.
سپس در سال ۱۹۸۷ در سری فیلمهای موفق و مشهور «اسلحه مرگبار»، در نقش «مارتین ریگز» حضور یافت.
سال ۱۹۹۰، بازی اش در نمایشی در نقش «هملت»، تحسین و تمجید منتقدان را برانگیخت. «گیبسون» سپس به تهیه کنندگی و کارگردانی روآورد و «مرد بدون چهره» را در سال ۱۹۹۳ کارگردانی کرد.
سال ۱۹۹۵ با فیلم موفق و تحسین شده «شجاع دل» و بازی خیره کننده اش در نقش «سرویلیام والاس» اسکار بهترین فیلم و بهترین کارگردانی را از آن خود کرد.


از آن پس درخشش خیره کننده اش را در سینمای آمریکا با «میهن پرست» محصول ۲۰۰۰، «مصائب مسیح» درسال ۲۰۰۴ که ۶۱۱ میلیون دلار فروش کرد و پرفروش ترین فیلم غیر انگلیسی زبان تاریخ سینما لقب گرفت و «آپوکالیپتو» تداوم بخشید.



در سال ۲۰۰۴، وی به عنوان بانفوذ ترین بازیگر هالیوود در صدر فهرست مجله فوربس قرار گرفت.
گیبسون برای نویسندگی و کارگردانی در فیلم «مصائب مسیح» رقم خیره کننده ۲۱۰ میلیون دلار به اضافه درصدی از سود فروش فیلم که بالغ بر ۶۰۰ میلیون دلار می شد را دریافت کرد. او در این فهرست بالاتر از اوپرا ونیفری، جی.کی رولینگ، تایگروود، مایکل شوماخر و استیون اسپیلبرگ قرار گرفت.
گیبسون» کارگردانی، تهیه کنندگی و فیلم نامه نویسی «مصائب مسیح» را، خود به عهده گرفت و ۲۵ میلیون دلار روی این فیلم سرمایه گذاری کرد. تحقیقات او درباره فیلم رنجهای مسیح از سال ۱۹۹۲ آغاز شد و فیلم در سال ۲۰۰۴ اکران شد.
اکتبر سال ١٩٩٧، مجله امپایر گیبسون را به عنوان دوازدهمین ستاره تاریخ سینما برگزید.
در رده بندی ١٠٠ بازیگر بزرگ سینما توسط مجله معتبر پره میر در سال ٢٠٠٣، گیبسون در رده ۱۷ قرار گرفت.در سال ١٩٩۵ وی برای بازی در نقش جیمزباند در فیلم چشم طلایی و در سال ١٩٨٩ برای ایفای نقش «بروس وین» در فیلم «بتمن»، انتخاب شد اما پیشنهاد بازی در هر دو نقش را رد کرد.
گیبسون به عنوان چهل و هشتمین بازیگر بزرگ سینما از طرف مجله اینترتینمنت ویکلی انتخاب شده است.
گیبسون با ثروتی معادل ۱ بیلیون دلار ، ثروتمندترین بازیگر و ستاره حال حاضر سینمای جهان است. مارتین اسکورسیزی به هنگام ساخت فیلم «بازمانده» فیلم نامه را برای او فرستاد تا نقشی را در این فیلم به عهده بگیرد. اما گیبسون به علت درگیری در پروژه «آپوکالیپتو» آن را رد کرد.
گیبسون از محبوب ترین بازیگران حال حاضر هالیوود و سینمای استرالیاست. وی بارها جایزه محبوب ترین بازیگر مرد را از آن خود کرده است. در سال ٢٠٠۴، مجله فوربس او را به عنوان متنفذترین ستاره صنعت سینمای آمریکا معرفی کرد.
مقام دوازدهم رادر مجله امپایرچاپ انگلستان در لیست صد ستاره تاریخ سینما بدست آورد.
درسال ۱۹۹۶ از سوی مجله آمریکایی people به عنوان یکی از ۵۰ مردزیبای جهان شناخته شد.
وی در انیمیشن «فرار جوجه ای» صحبت کرده است. بالاترین نشان افتخار استرالیا (ao) را در سال ۱۹۹۷ بدست آورد.برادرش «دونال گیبسون» هم بازیگر است.اولین فارغ التحصیل مدرسه درام نیوزلند در رشته نمایش بود.
فیلم های مطرح ومیزان فروش آنها در ایالات متحده

زندگی شخصی
گیبسون در سال ۱۹۸۰ با رابین مور ازدواج کرد و صاحب ۷ بچه که یک دختر و چهار پسر و دو دوقلوی پسر می‌باشند.

گیبسون، رابین را هنگامی که او در دهه ی ۱۹۷۰ یک دستیار دندانپزشکی بود ملاقات کرد
اما زندگی مشترک او با رابن بعد از 30 سال به پایان رسید
پس از طلاق رابین، همسر سابق او که نزدیک ۳۰ سال با او زندگی کرد و مادر هفت فرزند او نیز می باشد، نیمی از اموال مل گیبسون را که حدود ۸۵۰ میلیون دلار تخمین زده شده است به دست آورد و شاید بتوان گفت که این مقدار بیشترین قیمت پرداخت شده برای طلاق در تاریخ هالیوود است.
دانستنی ها در مورد زندگی مل گیبسون
گیبسون با ثروتی بیش از ۱٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰ دلار، ثروتمندترین بازیگر و ستاره حال حاضر سینمای جهان است و همچنین چهل و هفتمین شخص ثروتمند ایالت کالیفرنیا است.
او در سال ۲۰۰۴ با ساخت مصائب مسیح به مدت ۳ ماه بخاطر تهدیدهای زیاد به‌ ویژه از جانب یهودیان متواری بود.
او در چهار فیلم نقش خلبان را بازی کرد که عبارت بودند از: ۱. پرنده‌ای روی سیم (۱۹۹۰) ۲.هواپیمائی آمریکا (۱۹۹۰) ۳.همیشه جوان (۱۹۹۲) ۴. خون بها (۱۹۹۶).
مل گیبسون از کتاب و فیلم رمز داوینچی به سبب حمله به باورهای مقدس وی انتقاد کرد. وی در این مورد گفت: رمز داوینچی به عنوان یک اثر تخیلی می‌تواند فیلم خوبی باشد، اما حقایق را به گونه‌ای در تئوری‌های بی ریشه تلفیق کرده که این احتمال وجود دارد برخی از مخاطبان آن را جدی بگیرند اوهمچنین خاطرنشان کرد آنچه او را آزار می‌دهد این حقیقت است که مردم چنین مضامینی را باور و تصور می‌کنند که داستان واقعی است.
او به طور صریح اعلام کرده که یهودستیز و ضد همجنس‌گرایان است.
وقتی که از مل گیبسون در مورد بردن دوباره اسکار پرسیده شد او این گونه جواب داد که با برنده شدن جایزه اسکار احساس فوق العاده‌ای به آدم دست می‌دهد اما من خود را نمی‌کشم که باز هم برنده این جایزه شوم.
جمله مل گیبسون در مورد هالیوود: هالیوود یک کارخانه است. شما باید بفهمید که در حال کار کردن در یک کارخانه هستید و قسمتی از این کارخانه به حساب می‌آیید. اگر نتوانید کار کنید و شکست بخورید بلافاصله جایگزین خواهید شد.
اما شاید مهمترین اتفاق زندگی مل گیبسون که باعث دوری چندین ساله او از سینما شد اظهارات یهود ستیزانه وی در هنگام بازداشت به هنگام مستی در حین رانندگی بود که به طور کامل زندگی هنری وی را تحت الشعاع قرار داد
قضیه از این قرار بود که «مل گیبسون» به دلیل داشتن سرعت غیر مجاز و رانندگی در عین مستی توسط پلیس متوقف و تحت بازجویی قرار گرفت ولی در حین بازجویی با ادعای جملاتی چون یهودیان عامل تمامی جنگ‌های دنیا هستند و... به خود برچسپ ضد یهود زد كه پس از آن علی‌رغم عذرخواهی به شدت مورد انتقاد رسانه‌های داخلی و خارجی و همچنین اهالی‌ها‌لیوود قرار گرفت، تا آنجا كه بسیاری از استودیوهای بزرگ‌ها‌لیوود وی را تحریم كرده و بسیاری از هنرپیشه‌های یهودی‌ها‌لیوود از جمله «جری لوییس» و «مایكل داگلاس» به شدت از وی انتقاد كردند.
البته بعدها مل از این کارش پشیمون شد به ویژه بعد از اینکه به طور کلی توسط هالیوود بایکوت شد و از هر فرصتی برای عذرخواهی از جامعه یهودیان آمریکا و اهالی یهودی هالیوود استفاده کرد ولی تا همین اواخر این عذرخواهی ها بی نتیجه بود
تا اینکه در یک اقدام حماسی رابرت داونی جونیور بازیگر پرفروغ این روزهای هالیوود بین اون و هالیوود وساطت کرد و موجبات برگشتش به سینما رو فراهم کرد.علی‌رغم تمامی مخالفت‌ها، «رابرت دونی جونیور»، بازیگر هالیوودی که به نوعی درخشش خود در سینما را مدیون «گیبسون» می‌داند، گفت: به نظر می‌رسد که زمان آن رسیده باشد که هالیوود «مل گیبسون» را ببخشد و فرصت دوباره‌ای به او بدهد. وی افزود: او در شرایطی که کسی به من پیشنهاد کار نمی‌داد، دست من را گرفت و با مسئولیت خود من را در فیلمش بازی داد و حالا زمان جبران رسیده او انسان خوبی است و قلب پاکی دارد، پس با عدالت درباره آن قضاوت کنید.
و حالا پس از سال ها انزوا و گوشه نشینی مل گیبسون دوباره به سینما برگشته همراه با دار و دسته ی سرشناس ستاره های فیلم های اکشن در فیلم اکسپندابلز 3 و همچنین در فیلم اکشن چطور تعطیلات خود را گذراندم که داستان آن درموردیک نظامی بازنشسته ارتش آمریکاست که با یک پسر جوان مکزیکی آشنا می شود و با او در مورد عدم موفقیت در زندگی اش صحبت می کند و به مرور گذشته سخت خود را در ارتش آمریکا آشکار می سازد.
و البته هنوز نیامده جاروجنجال ها دوباره شروع شده.فیلم «چه طور تعطیلات تابستانم را گذراندم» در زندان وراکروز مکزیک فیلمبرداری شده است، که همزمان با فیملبرداری اش با اعتراضاتی همراه شده. زیرا برای فیلمبرداری این فیلم تمامی زندانیان وراکروز به مکان دیگری منتقل شدند و این باعث اعتراض زندانیان و خانواده هایشان شد
البته مل در سالهای انزوا در3 فیلم سینمایی ظاهر شد که هربار به دلیل عدم همراهی استودیوهای هایوودی فیلم ها از نظر تجاری باشکست روبرو شدند.
در پایان باید بگم مل گیبسون علی رغم تمام جنجال ها و حاشیه هایی که همیشه همراهش بوده بدون شک یکی از بزرگترین هنرمندان تاریخ هالیوود به حساب میاد و براش از طرف خودم در بازگشتش به سینما آرزوی موفقیت می کنم
دیالوگ های ماندگار
The Patriot
گابریل(هیت لجر) : پدر من دیگه بچه نیستم
بنجامین(مل گیبسون) : بچه ی من که هستى

Brave Heart
ويليام والاس (مل گیبسون): سرانجام هممون مرگه ... مهم چرا و چطور مردنه

ویلیام والاس(مل گیبسون): اگه آزادی نداشته باشید همه چبز بیهوده ست

ویلیام والاس (مل گیبسون): اگه بجنگین ممکنه بمیرین، فرار کنین زنده میمونین،دست کم مدتی... ولی چند وقت بعد توی رخت خوابتون می میرید. کدومو انتخاب میکنین؟! حاضرین همه ی روزا رو از امروز تا لحظه ی مرگ افسوس بخورین که چرا اینجا نموندین و این جمله رو نگفتین «که میتونن جان ما رو بگیرن، ولی آزادی ما رو هرگز.
Edge of the Darkness
جدبرگ (رِی وینستون): تو بهتر از هرکس دیگه‌ای این رو میدونی که پرونده‌هایی مثل این هیچوقت حل نمیشن. خیلی راحت پیچیده‌ند، خیلی سختند. خیلی از اونها همین الان دارند اتفاق می‌افتند و تو هیچوقت نمی‌تونی شواهد رو به هم پیوند بدی.
تام کرایون (مل گیبسون): از کجا میدونی نمی‌تونم؟
جدبرگ: چون معمولاً من کسی هستم که نمی‌ذاره شواهد به هم ربط پیدا کنند. این قسمتی از شغلمه



کودکی

روزهای پایانی سال رسیده و همه منتظر عید و بهار و دید و بازدید هستن . اما یه روز دیگه هم قبل از ید هست که همیشه واسه ما ایرانیا خیلی خاص بوده . بچه که بودم کلی واسه این روز ذوق و شوق داشتم . چهارشنبه سوری که میشد از چند روز قبلش یه چند تا تخته بر میداشتم و سر دارت رو جدا میکردم و با چکش میکوبیدم تو تخته ها بعد یه پیچ اندازه اون پیدا میکردیم و با کش یه سر پیچ رو میبستم و یه سرشم به ته چوب بعدش خیلی ساده با گوگرد همین کبریتایی که تو خونه داریم میشد کلی صدای خفن از توش در آورد و هیچ آسیبی هم به کسی نمیرسون یا همین دارت هایی که الان باهاش نشونه گیری میکنیم رو قسمت سوزنش رو داغ میکردم و برعکس فرو میکردم تو بدنش بعد دوباره یه پیچ پیدا میکردم و همونجوری می بستمش وقتی پرتش میکردم بالا همیشه با سر میومد پایین و صدای ترقه میداد .
همین ترقه هایی که واسه تفنگ اسباب بازیا هست رو میذاشتیم زیر سنگ مر مر و با پا میزدیم روش اگه صدا میداد که کلی ذوق میکردیم و اگه نه هر هر میخندیدیم که چسید و خلاصه کلی مسخره بازی در میاوردیم .
اگرم میخواستیم دور و بر صداهای خفن تر بریم از کاربیت یا زرمیخ استفاد ه میکردیم که بازم هیچ خطری برای کسی نداشت . شدیدا معتقد بودم هر سال باید از روی آتیش بپرم و بگم
زردی روی من به تو سرخی روی تو به من
مادر بزرگم خدا بیامرز عقیده داشت همیشه باید چهر شنبه سوری هفت سینتو بچینی و حتی شده یه متر سفره نو بخری.
ما تو یه خونه زندگی می کردیم مثل خونه قمر خانوم هشت تا مستاجر داشتن 😁
چهار شنبه سوری همه تو حیات بودیم و میزدیم و میرقصیدیم و بایبام یه سیستم صوتی خوبی در حد اون زمان داشت میاورد میذاشت تو حیاط و خلاصه کلی حال میداد . همه هر چی داشتیم اون شب میذاشتیم سر یه سفره و با هم میخوردیم .
اینا رو یادم میاد اما امشب هم چهارشنبه سوری هست . چند جا پارتی دعوت شدم که توی اونام بزن و برقصه و مشروب و کلی چیزای دیگه هست . احتمالا از خونه که بیام بیرون چهار تا نارنجک بغل پام میترکه و من از ترس رنگم سفید میشه اما چون بچه محلا پر رو نشن به روی خودم نمیارم و میخندم . از سر کوچه که رد میشم یکی یه سیم ظرفشویی برداشته آتیش زده و داره میچرخونه و اونطرفطر یه خانومی بچشو گرفته لای چادرش که مبادا این تکه های آتیش بریز روی صورت بچش یا خدای نکرده بره تو چشمش و بچش کور بشه . جوونای لات و لوت محل اونطرف تر به مناسبت چهار شنبه سوری سیگاری بار زدن و دارن غش غش میخندن و دختر همسایه که داره از کلاس کنکور بر میگرده با ترس از کنارش رد میشه و یکی از جوانان محترم با لحن کاملا معصومانه خودش میگه جووووووووننننن میدی بترکونیم آبجی؟ همزمان یکی دیگشونم برای اینکه خودشو نشون بده یه سیگارت روشن میکنه و میره میندازه تو جیب مانتوی دختر خانوم . با ترکیدن ترقه دختر از ترس رنگش میپره و تنها کاری که ازش بر میاد اینه که بزنه زیر گریه و به سمت خونه بدوه .
به سمت خیابون میرم فکر کنم آمریکا حمله کرد بالاخره نامرد اما نه اونطرف تر یکی یه
قوطی اسپری رو انداخت تو آتیش و ترکید اما نمیدونم چرا صدای جیغ میاد نزدیک که میشم
میبینم یه تیکه از قوطی رفته تو دست رفیق همون آقا پسر که داشته بهش کمک میکرده .
با بدختی یه ماشین گیر میارم آخه این شبا دیگه کسی جرات نداره ماشین بیاره بیرون پشت چراغ قرمز حواسم میره به یه موتوری که تو پیاده رو داره با سرعت میره و وقتی از بغل یه پیرزن که زنبیلش تو دستشه و میره به سمت خونه رد میشه یه نارنجک میزنه بغل پاش میگه ننهههههههه حال کن
چیرزنه بدبخت یه هو قلبش میگیره و از ترس ومیشینه گوشه پیاده رو
خدای من چقدر خیابونا شلوغه و واسه آمبولانسای زیادی که تو خیابون هستن راه نیست که بتونن برسن به حل حادثه. خدایا یعنی چی شده؟ چند نفر امشب دست و چشم و انگشتشونو از دست میدن؟ چند تا بچه بیگناه به خاطر یه لحظه شادی جوونای بی فکر تا آخر عمر صورتشون میسوزه و مسیر زندگیشون تغییر میکنه؟
چند تا مریض پشت ترافیک امشب از دست میرن ؟
ای کاش همون قدیما بود و همه بزرگترین دلخوشیشون این بود که به نوبت از روی آتیش بپرن . سبزه عیدشونو بذارن سر سفره و با هم آش چهارشنبه سوری بخورن
🙁



L E O


همپا نوشت


در من انقلابیست برپا ...
در سینه ی اندوهناک من
که حصاری شده بر تپنده ترین عضو جهان ...
و در تو
در درون تو
در ازدحام نت های بتهوونی ِ موج های سینوسی ات
شعری تازه از شعور عاشقانه ی من ...
تو سبک جدیدی هستی در شعر
تو سبک جدیدی هستی در عشق
تو سبک جدیدی هستی در من ...
تو تازه ترین الفبای بکر عاشقانه های جهانی ...


H a m p a

به انتظار لحظه لحظه های دیدنت
به تلخی تمام روز های نبودنت
به خاموشی چشم خیس من بدون تو
به سپیدی گیسوان سپید مادرت
قسم که هزار بار مرده ام بدون تو
قسم که هنوز دل سپرده ام به موی تو
قسم که دلم لک زده دوباره باز
برای ثانیه های غصه خوردنت

L E O




مسابقه

لطفا برداشت خود را از تصویر زیر برایه ما بنویسید به برنده یگ گلد

جایزه تعلق میگیرد




برنده هفته قبل هم به قید قرعه نیلفا