(سکوت (از انتقاد تا سیاست

Day 2,116, 02:17 Published in Iran Iran by dark vipper

مرد هر روز دیر سر کار حاضر می‌شد، وقتی می‌گفتند: چرا دیر می‌آیی؟
جواب می‌داد:
یک ساعت بیشتر می‌خوابم تا انرژی زیادتری برای کار کردن داشته باشم، برای آن یک ساعت هم که پول نمی‌گیرم!

یک روز رئیس او را خواست و برای آخرین بار اخطار کرد که دیگر دیر سر کار نیاید...
مرد هر وقت مطلب آماده برای تدریس نداشت به رئیس آموزشگاه زنگ می‌زد تا شاگرد ها آن روز برای کلاس نیایند و وقتشان تلف نشود!
یک روز از پچ پچ‌های همکارانش فهمید ممکن است برای ترم بعد دعوت به کار نشود...

مرد هر زمان نمی‌توانست کار مشتری را با دقت و کیفیت، در زمانی که آنها می‌خواهند تحویل دهد، سفارش را قبول نمی‌کرد و عذر می‌خواست!
یک روز فهمید مشتریانش بسیار کمتر شده‌اند...

مرد نشسته بود. دستی به موهای بلند و کم پشتش می‌کشید.
به فکر فرو رفت...
باید کاری می‌کرد. باید خودش را اصلاح می‌کرد!
ناگهان فکری به ذهنش رسید.
او می‌توانست بازیگر باشد:

از فردا صبح، مرد هر روز به موقع سرکارش حاضر می‌شد، کلاس‌هایش را مرتب تشکیل می‌داد و همه سفارشات مشتریانش را قبول می‌کرد!
او هر روز دو ساعت سر کار چرت می‌زد!
وقتی برای تدریس آماده نبود در کلاس راه می‌رفت، دست‌هایش را به هم می‌مالید و با اعتماد به نفس بالا می‌گفت:
خوب بچه‌ها درس جلسه قبل را مرور می‌کنیم!!
سفارش‌های مشتریانش را قبول می‌کرد اما زمان تحویل بهانه‌های مختلفی می‌آورد تا کار را دیرتر تحویل دهد:
تا حالا چند بار مادرش مرده بود، دو سه بار پدرش را به خاک سپرده بود و ده‌ها بار به خواستگاری رفته بود...

حالا رئیس او خوشحال است که او را آدم کرده، مدیر آموزشگاه راضی است که استاد کلاسش منظم شده و مشتریانش مثل روزهای اول زیاد شده‌اند!!
اما او دیگر با خودش «صادق » نیست.
او الان یک بازیگر است همانند خيلی از مردم!


دیگه نه از کسی انتقاد میکنم نه اینکه توی مسائلی که نیاز به نقد هست
حرفی میزنم
همه کارهای شما درست ما چشممون مشکل داره
هر تصمیمی که شما بگیری درست هست و هر حرفی که ما بزنیم میشه
مخالف بودن و صلاحیت نداشتنو عینک بد بینی به چشم زدن 🙂

سکوت کردن کار سختی هست واقعا که بعضی چیزها رو ببینی ولی حرفی نزنی
ولی سیاستی هست که باید هر فردی داشته باشه تا پیشرفت کنه
توی سیاست اونایی موفقا که حزب بادن
ولی هنوز مقاله شطرنج سیاه رو یادم نرفته پس


امروز همه ی شما مردم تصمیم گرفتید که بازی کنید
و من ترجیح میدم که تنها تماشاچی نبرد شما باشم
به این امید که کم کم تماشاچی های بیشتری از جنگ بیرون بیان و به من ملحق بشن



به ﺟﺎﻳﻰ رسیدیم ﻛﻪ ﺩﻳﮕﻪ ﺧﻴﻠﻰ ﭼﻴﺰﺍ واسمون ﻣﻬﻢ ﻧﻴﺴﺖ ..!

ﺧﻴﻠﻰ ﺣﺮﻓﺎﻯ ﭘﺸﺖ سرمون واسمون ﺑﻰ ﺍﺭﺯﺷﻪ

ﺟﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﻭﻗﺘﻰ ﻛﺴﻰ دلمونو ﻣﻴﺸﻜﻨﻪ

مثل آﺏ ﺧﻮﺭﺩﻥ می ذاریمش کنار

ﺟﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﺩﻳﮕﻪ ﺳﻌﻰ نمیکنیم ﺧﻮﺩﻣﻮنو ﺛﺎﺑﺖ کنیم

ﺟﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺩﻳﺪﻧﻪ ﺧﻴﻠﻰ ﺑﻴﻤﻌﺮﻓﺘﻴﺎ ﻓﻘﻂ ﻳﻪ

چیز می گیم" ﺑﻪ ﺩﺭﻙ "

ﺍﺯ آﺩﻣﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻧﻘﻄﻪ ﻣﻴﺮﺳﻦ

ﺗﻮﻗﻊ ﺧﺮ ﺷﺪﻥ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎشید لطفا ......


سکوت می کنم تا به دوستی های خارج بازی لطمه نخوره سکوت میکنم
تا صدای به به و چه چه ها بلندتر باشه و غیر از اون صدای دیگه ای نیاد
سکوت می کنم تا فکر کنید که همه کارهایی که کردین درست بوده
سکوت می کنم
سکوتی سرشار از ناگفته ها

با احترام


(سکوت (از انتقاد تا سیاست
http://www.erepublik.com/en/article/-1-2314893/1/20
shout please