حکایتی زیبا و کوتاه از علامه جعفری(فوق العاده خواندنی)

Day 2,092, 10:10 Published in Iran Serbia by Legion.Commander
سلام به همه دوستان عزیز
مقاله ربطی به بازی نداره ولی خوندنش خالی از لطف نیست




علامه جعفری می گفتند: تو یکی از زیارتام که مشهد رفته بودم به امام رضا گفتم «یا امام رضا دلم میخواد تو این زیارت خودمو از نظر تو بشناسم که چه جوری منو می بینی نشونه شم این باشه که تا وارد صحنت شدم از اولین حرف اولین کسی که با من حرف می زنه من پیامتو بگیرم» گفتند وارد صحن که شدم خانممو گم کردم. اینور بگرد، اونور بگرد، یه دفه دیدم داره میره خودمو رسوندم بهش و از پشت سر صداش زدم که کجایی؟ روشو که برگردوند دیدم زن من نیست بلافاصله بهم گفت: «خیلی خری». حالا منم مات شده بودم که امام رضا عجب رک حرف میزنه. زنه دید انگار دست بردار نیستم دارم نگاش می کنم گفتش «نه فقط خودت پدر و مادر و جدو آبادتم خرند».


علامه میگن این داستانو برا شهید مطهری تعریف کردم تا ۲۰ دقیقه می خندید.



ممنون که وقت گذاشتین و مقاله رو خوندین.