فی الاحوالات مجلس و طلبکاران

Day 2,079, 04:24 Published in Iran Russia by Shayan Rmz
دوستان اجازه بدید در مورد استراق سمعی که شبانه در مجلس کردم این مدارک رو، رو کنم:
با هم گوش کنیم:

شایان:GeaV



در این مجلس شبی یاد دارم که چشمم نخفت /// شنیدم که شایان به پژمان بگفت :دی
که من منفیم گر بسوزم رواست :دی /// تو را شور خزانه زدن چراست؟ :دی
بگفت ای داغ دیده ی عشق وطن :دی (داره خامش میکنه:دی) /// زمان السنسو برفت پول خزانه ی شیرین من :دی
اگر شیرینی هم ازمن به در میرود //// بدان از خزانست که به سر میرود :دی
همی گفت و هر لحظه سیلاب درد /// فرو می‌دویدش به رخسار زرد ( دیگه شایان فهمیده از پول خبری نیس :دی)
که ای مدعی مجلس جای تو نیست /// که نه صبر داری نه یارای ایست
تو بگریزی از ترس یک مولتیِ خام /// من استاده‌ام تا پر کنم خزانه کمال و تمام
تو را آتش عشق اگر منفی نمود /// مرا بین که چند ساعتی بن نمود
همه شب در این گفت و گو بود پژی /// به دیدار او وقت اصحابش یعنی همون دلپی
نرفته ز شب همچنان بهره‌ای /// که ناگه بیامد پری چهره‌ای
همی گفت و می‌رفت دودش به سر /// همین بود پایان مولتی، ای پسر
ره این است اگر خواهی آموختن /// رییس مجلس خیلی پدر... سوختن
مکن اعتراض بر انتقالات مجلس! فقط باش دوست /// قل الحمدلله که خزانه در دست اوست
اگر داری از مجلس طلب /// چو شایان فرو شوی دست از طلب
فدائی ندارد ز مقصود چنگ /// وگر بر سرش تیر بارند و سنگ
به دریا مرو گفتمت زینهار /// وگر می‌روی تن به طوفان سپار

شاعر: سعدی آر ام زد

در آخر هم این قیافه پژمان بود:


اینم قیافه شایان:



خلاصه مجلس پول نداره عاقا
خزانه خالیه و طلبکار زیاد
طرف خزانه نیا که شل و پل میشی :دی

تمام اسم های نام برده اتفاقی هستن و در صورت مشابهت عمدی در کار نبوده :دی