Join the new world

ووت

از سلطان سینا به خاطر اول شدنم تشکر میکنم

😁)))))))))))))) تشکرت منو کشته

وتوت

با سلام
هر وقت تونستید توی گروه 22 توپخانه شهرضا شرت سربازو بکشید بالای پرچم اونم ساعت 12 شب اون وقت کاری کردید.

خوش باشید .

درضما وت

😁 khob kamel bego😇)

ساعت 12 شب بود با دوستم تو اسایشگاه نشسته بودیم چایی میخوردم .
لب پنجره نشسته بودم اسایشگاه ما هم طبقه 3 بود طبقه پایین رو نگاه کردم دیدم یه شرت لبه پنجرس طرف گذاشته بود خشک بشه . اقا ما اینو برداشتم و رفتیم توی میدون میله پرچم 2 تا بست داشت که سیم بهش وصل میشد شرتو انداختم به یکی از اون بسته و کشیدمش و اوی کش شرت و انداختم به اون یکی بست و بعدشم شرت و کشیدیم بالا.
تا صبح همون بالا بود .
که بعدش افسر سر رفت و چند تا از سرباز ها برای بالا بردن پرجم کشیدنش پایین

خدا رو شکر اون شب بگا نرفتیم
😃😃
خیلی گند کاری کردم تو پادگان
این یکی از خاطرات خوب بود که خیلی بهش میخندیدیم .

عالییییی بووود😁

میدونی پرچم چقد بگاییش گندست ؟؟؟ شانس آوردی به خدا :دی

امیر جون صبح که بلند شدیم فهمیدیم چه گوهی خوردیم .
اونشب خیلی شانسمون گفت

😁)

VoTeD 😐

خوبه دیگه دمت چیده شد😁)

معمولا سربازی یه طوریه که بیشتر واسه همون خود سربازهای هم دوره خاطره معنی داره
ولی بازم فکر میکنم ببینم چیکار میشه کرد
🙂

دادا تو تعریف نکرده اولیییی

😁))))))
نه اتفاقا قلمم خوب نیست
ِ

با سلام
قضیه از این قراره که ما معافیم سربازی نمی ریم
امیدوارم اول بشم
😐

چرا ؟ :دی

همپا والا نمیدونم یه روز یه بسته پستی اومد خونمون باز کردم دیدم کارت معافیته
شاید اشتباه اورده بودن نمی دونم والا:دی

[removed]

[removed]

من معذرت میخوام تیریپ قهوه تلخ گفتم قصد بی احترامی نداشتم

بیخیال عزیز
😉

ok

shukhi mikoni saeed ? : D

شوخی نمی کنم
تو فرض کن من برم خدمت یه چیزی میپرونم کل مراسم صبحگاهو صف و اینا به هم نمیخوره؟:دی

اگه اعتماد به نفستو عمو قناد داشت الآن مجری امریکن آیدل بود

\o/
من سربازی نرفتم اما سرباز ها را گرامی می دارم :دی
voted

میخوای ریا نشه نمیگی؟ خودم عکسای جنگ ویتنامتو دیدم 😁

زندگی ، جنگ و دیگر هیچ ...

vote 9 + sub 21

sarbaz nashodam ta hala

boro sarbazi aslan sakht nis vali 2 mokhi ziyad dare vali dar koll 24 mah sarbazi khodesh taghriban vase kolle omret khatere misaze chon be nazaram jalbtarin va dardnaktarin Dorane

من هنوز سربازی نرفتم ولی فکر نکنم خیلی سخت باشه،فقط 2 ماه اولش سخته

آره عزیزم زندگی هم صد ساله اولش سخته🙂

آره کلا ی شعری هم هست که شاعر میگه اون صد ساله اول عمره که سخت میگذره !

والا زمان ما خدمت که اینجوری نبود ....
سال 63 بود من توی ایلام خدمت میکردم. امکانات در حد سومالی ضعیف.
فکرشو کنین تو سرمای منفی 40 درجه باید میرفتیم روی یه برجک 8 متری نگهبانی میدادیم. حالا فکرشو کنین تو اوج هفت سال جبهه ی مقدس از سمت چپ عراقی بهت حمله میکرد و از سمت راست هم گرگ و شغال. جالبه بهتون بگم اسلحه هم نداشتیم، با یه چماق پست میدادیم ...

اینا رو گفتم که بدونین آره، بعد که چشمو باز کردم و از زیر پتو اومدم بیرون بهم گفتن معاف شدی :دی

😁

aliiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiii bod

ولی من واقعاً 4 ماه از خدمتم ایلام بود تو هنگ مرزی مهران!

چه سالی؟ هم دوره ما نبودی؟ :دی

نه من سال 84 اونجا بودم، تازه زمستونم نبود تابستون بود، تو گرمای +40، ولی من پتو نمیکشیدم روم!

آره، شنیدم جدیدا امکاناتشون زیاد شده.
ولی خوب خداییش خدمت یه جور ظلمه به خیلی ها ... تنها چیزی که ازش "شاید" بمونه دوستاییه که میشه پیدا کرد.

عجیبه حرف سربازی شد
و اسمی از من برده نشده

سرباز حال حاضر ایرپ

روحیران و محسن و هم که خدمتشون یادمه
همینطور یک اکانتی بود به نام سعیید
S433d
رفت خدمت برگشت دیگه زیاد فعال نبود نمی دونم کجا رفت

اگه بخوام خاطرات خودمو بگم از خدمت یه کتاب میشه 🙂
غیر از سبحان جا داره از یکی از بهترین دوستام که الان داره خدمت سربازی رو میگذرونه یاد کنم
پویای عزیزم http://www.erepublik.com/fa/citizen/profile/5480166

همین روح ایران که میگی به منم خیلی لطف کرده و از همین تریبون ازش تشکر می کنم

بابایی جونم 😘

سبحان خوب شد گفتی آمار سعیدو درآوردم الان دو هفته نشده خدمتش تموم شده شیرینی نداده 😃
روز 1509 شیرینی پشت پاشو داده بود 🙂)

از همه قشنگتر این که پویا صب که رفتم لینکشو بذارم اینجا شهروند مرده بود ولی ظهر چون رفرر من بود ازش بهم نیم گلد رسید و فهمیدم برگشته
چقد حلالزاده این بشر 🙂

چه جالب باید کمپینگ سربازان ایرپی رو بزنیم

یادش بخیر . من که زیاد خاطره دارم از خدمت . زیاد هم به گا رفتم .

زمانی که منشی بودم خیلی ها رو پارتی بازی نگهبانی نمیزاشتم . سر همین موضوع به گا رفتم و یه مشت از طرف فرمانده خورد تو فکم که هنوز جاش درد میکنه . لا مصب ریشه دندون رو زد . بعدشم که منفکم کردن نوک کوه . تو 2850 متری پست میدادیم . جاتون خالی منم که برف ندیده . همش با زیرپوش پست میدادم . اونم تو 10 متر برف . هنوز عکساش نرسیده دستم وگرنه مقاله میزدم .

خلاصه ما یه چند شبی گرگ اومده بود توی پادگان . افسر نگهبانم گفته بود که اصلاً از برجک بیرون نیاین ، پاسبخش ها هم که نمیومدن . خلاصه من که تو کف مرخصی بودم خشاب پر گذاشتم و سرنیزه رو هم زدم رو اسلحه ایستادم بیرون که اگه گرگ اومد بزنمش یه 10 روزی تشویقی بگیرم . ساعت 10 که افسر نگهبان اومد اسم شبو بده بره دید من بیرونم خوشش اومد یه 3 روز تشویقی داد . جاتون خالی بعد از اینکه رفت رفتم تو برجک تا 6 صب گرفتم خوابیدم :دی

خلاصه خدمت ما همش یا تو برجک خواب بودیم یا توی پاسدارخونه . خیلی حال داد .

منم که فنچ حساب میشم ایشالله دوسال دیگه تازه بهم واجب میشه LOL 😁))))))))) خوش بحالم