آتش زدی بر خرمنم

Day 1,979, 13:11 Published in Iran Poland by Pahlevaan
اين تيکه رو با صداي بلند و رسا بخونين لطفا

آتش زدي بر خرمنم
.
.
.
بلند بخونين ها!!
.
.
.
آي خرمنم آي خرمنم


خخخخخخخخخخخ

حالا لازم نبود داد بزني
😃



قضيه از اين قراره که خواستم يه روزنامه بزنم که جوکهاي بي مزه توش بذارم
😃

شايد هم يه وقتايي جدي نوشتم

مشخص نيست حالا


بچه : بابا؟؟!! من برا چی به دنیا اومدم؟

بابا: تو به دنیا اومدی تا زیبایی های این دنیا رو ببینی ، عاشق بشی ، بگی ،

بخندی ، محبت کنی ، لذت ببری ، دوست پیدا کنی ، ...
بچه: بابا؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!
بابا: بله عزیزم؟

بچه: ببند دهنتو
😐 😐 😐

==========================

به بابام میگم تیغ اصلاح داری؟! میگه نه برو بیرون بخر نون هم بگیر یه سر برو داروخونه قرص معده هم بگیر !! میوه هم بگیر عصر مهمون داریم ماشین هم بنزین نداره زحمت اونم بکش
😐
الان خوب که فکر می کنم میبینم همین ریش بزی هم بهم میاد
!!!



==========================

چرا تمام مریضا توی فیلما و سریالای ایرانی ، انتهای راهرو سمت راست بستری ان؟؟؟



==========================

توصیه به پدران و مادران گرامی:
وقتی بچه تون اومد خونه عطر زده بود آدامس هم می جوید مستقیم بزنین زیر گوشش
سیگاریاش بگن واسه چی؟

==========================

در روایت است مریدان حکیم را پرسیدندی : بهای دلار چند؟
حکیم در پاسخ پرسیدندی: الان ؟ یا الان ؟
مریدان جملگی از این پاسخ حکیم نعره ها زدندی و خشتک ها بدریدندی و سر به بیابان نهادندی...

==========================

اینجا ایران است یعنی :
ببخشید اتوبوس 9:30 کی حرکت می کنه؟
ببخشید شارژ دو تومنی چند؟
ببخشید پرواز 17:45 کی بلند میشه؟



==========================

غضنفر یه لوبیا می گیره دستش میگه:
یاد تو در دل من طوفان به پا می کنه ...



==========================

صد تومن کم آوردم تو بقالی از جیبم یه آدامس در آوردم دادم بهش. چپ چپ نیگاه کرد. گفتم اونجوری نیگا نکن امروز وقت انتقامه
خخخخخخخ



==========================

مامانم یه ظرف انگور گذاشته روی میز منم هی می خورم ، بعد از ده دقیقه اومد بردی!!
گفتم چرا می بری؟ گفت یادم رفته بشورمش!!
امنیت جانی ندارم من تو این خونه!!!!!


==========================

تجسم کن !! میپری رو تختت ، بالش رو درست می کنی ، پتو رو می کشی رو خودت ، خودت رو اینور اونور می کنی
یکمم خودتو می کشی ، حسابی که گرم شدی چشاتو می بندی که بخوابی ... یه دفعهمی بینی چراغ اتاق رو یادت رفته خاموش کنی
😃DDD



==========================

گل در اومد از حموم ، سنبل در اومد از حموم!
آواز پدرم بعد از در اومدن از حموم!!!



==========================

صمد شب عروسیش میگ...وزه از خجالت میگه خدایا منو 300 سال بخوابون تا مثل اصحاب کهف مردم منو از یاد ببرن. بعد 300 سال که از خواب پا میشه یه سکه بر میداره بره نون بخره.
شاطره میگه این سکه رو از کجا آوردی؟ این که مال زمان صمد گو...زوهه
خخخخخخخ




حالا بسه دیگه
زیاد جوک بی مزه خوندین
تا مقاله بعد

راستی
هر کی رای نده دعا می کنم بره دستشویی شیر گرم و سرد رو اشتباه بگیره
😃