خشايارشا نابغه اي در استفاده از تاکتيکهاي جنگي

Day 1,952, 11:22 Published in Iran Iran by aziz khane mokri


مردی که پادشاه بیشتر جهان شناخته شده آن روز بود ، در شوش دوردست، بدون آگاهی یونانیان که پیروزی خود بر داتیس و آرتافرن را جشن گرفته بودند ، در حال طرح ریزی نقشه های تازه ای علیه آنان بود…

هردوت می نویسد:
” وقتی که خبر نبرد “ماراتون” (که در آن پیکار ایرانیان از یونانیها شکست خوردند) به داریوش شاهنشاه ایران رسید، خشم او که به واسطه یورش ایونی ها به سارد بسیار شدید بود دو چندان شد و عزم و اراده اش را در لشکرکشی به یونان راسخ ساخت. پس بیدرنگ مامورانی به همه نقاط قلمرو خود فرستاد و دستور داد این بار بیشتر از دفعات پیش لشکریان، تجهیزات دریایی، اسب، وسایل باربری و همچنین ساز و برگ فراهم آوردند. بدین ترتیب فرمان شاهی تا اکناف امپراطوری رسید و یونان هدف لشکرکشی اعلام شد. زبده ترین نفرات برای خدمات جنگی احضار شدند و تدارکات گوناگون رفته رفته تکمیل شد و سراسر قاره آسیا سه سال تمام در تب و تاب جنگ به سر برد”

خشايارشا نابغه اي در استفاده از تاکتيکهاي جنگي
تصویری از خشایارشا

اما مقدور نبود که داریوش بتواند انتقام خود را از آتن و ارتریا بازستاند و امپراطوری خود را تا مناطق وحشی ناشناخته اروپا گسترش دهد. او در سال ۴۸۶ ق.م پس از ۳۶ سال سلطنت در گذشت. از نظر سرنوشت امپراطوری، داریوش قبلا جانشین خود را تعیین کرده بود. او از همسر اول خود که دختر یکی از همدستانش علیه ” گئومات ” یا بردیای دروغین بود ، سه پسر داشت، و از همسر دومش ” آتوسا ” ، دختر کوروش بزرگ که از همان زمان تبدیل به افسانه شده بود نیز دارای چهار پسر بود. از میان این دو همسر ، آتوسا نفوذ بسیار بیشتری بر شاه و دربار او داشت ، از این رو بزرگترین پسر وی خشایارشا به عنوان وارث تخت و تاج تعیین شد.
در یکی از لوحه هایی که در ” تخت جمشید ” کشف شده نوشته شده است: ” داریوش را پسران دیگری بود ، اما چنان که میل اهورامزدا بود ، داریوش که پدر من بود ، پس از خویشتن مرا بزرگترین کرد . وقتی که پدرم از تخت رفت (مرد) به خواست اهورامزدا من به جای پدرم شاه شدم.”
خشایارشا در آغاز علاقه چندانی به ادامه نقشه های اروپایی پدرش نشان نمی داد، اما برخی از مشاوران شاه شروع به تاثیرگذاری بر او کردند. مثلا شوهر خواهرش مردونیه عقیده داشت که ” آتنیان ” نباید بی کیفر بمانند و می افزود که اروپا سرزمین زیبا و دلپذیر و پربرکتی است که برای بهره برداری ایرانیان آماده است. سرانجام شاه نیز به شور آمد و به پیروانش گفت :” راهی را یافته ام که نه تنها مایه سربلندی و افتخار ایران خواهد شد بلکه سرزمینهای پهناور و بسیار ثروتمند و در واقع غنی تر از وطن ما بر قلمرو این دولت افزوده خواهد شد . من با این اقدام خویش علاوه بر خشنودی خاطر ، انتقام خواهم جست. من بر “داردانل” پل خواهم بست و از راه اروپا تا یونان لشکر خواهم کشید و آتن را به مناسبت گستاخی که نسبت به پدرم، و خود ما به خرج داه است گوشمالی خواهم داد. حدود امپراطوری ایران تا به جایی گسترش خواهد یافت که گنبد نیلگون حد نهایی آن خواهد بود. با دستیاری شما ، من سراسر اروپا را زیر پا خواهم گذاشت و آن قاره را به سرزمین یگانه ای مبدل خواهم ساخت تا هیچ گاه آفتاب در قلمره ما غروب نکند “

بدین سان خشایارشا سرانجام بر آن شد که برنامه نظامی پدرش تکمیل کند و یک ارتش بزرگ زمینی و دریایی علیه یونان تدارک ببیند. چنان که رویدادهای آینده نشان داد ، تلاش بزرگ و توان فرسای او عمیقا بر آینده اروپا و ایران تاثیر گذاشت . گرچه این تاثیر آن نبود که شاه بزرگ می خواست.
با وجود رویاهای بزرگ خشایارشا درباره فتح اروپا، مشکلاتی در شاهنشاهی ایران پیش آمد که او را ناچار کرد برنامه لشکرکشی به یونان را تا چند سال به تعویق اندازد . کمی پیش از مرگ داریوش ، مصر علم طغیان برافراشته بود و آنچه نخست برای شاه الویت داشت بازگرداندن مجدد این منطقه ارزشمند به شاهنشاهی بود . خشایارشاه این برنامه را در سال ۴۸۴ ق. م به انجام رسانید. او برای آنکه نشان دهد که شاهنشاه ایران هیچ گاه چنین شورش هایی را تحمل نخواهد کرد، بسیار از زمینهای متعلق به معابد محلی را مصادره و مقررات و کیفرهای سختی برای شورشیان و مردم محلی تعیین کرد. همچنین برادر خود ” هخامنش ” را که احساس می کرد می تواند به او اعتماد کند به سمت ” ساتراپ ” جدید مصر گمارد.

چندی از این واقعه نگذشته بود که اقتدار دولت مرکزی دوباره به چالش فراخوانده شد و این بار بابل سر به شورش نهاد. در سال ۴۸۳ ق.م شاه بزرگ در اکباتان بود که به او خبر رسید ” زوپریاس ” ساتراپ او در بابل را کشته اند و مردی به نام “شاماشریبا ” خود را “پادشاه بابل” اعلام کرده است. با این حال عمر این شورش بسیار کوتاه بود. خشایارشا شایسته ترین سردار خود “مکابیز” را اعزام کرد ، به سرعت شهر بابل را دوباره تسخیر و پیرو دستورات شاه مجازات های سختی را بر ان تحمیل کرد. استحکامات باشکوه بیرونی بابل تخریب شدند ، معابد و تندیس های خدایان محلی نابود گشتند و املاک شهروندان ثروتمند مصادره شد و در اختیار ایرانیان ساکن بابل قرار گرفت.
واکنش خشایارشا در مقابل این دو شورش ، نشان داد که او فرمانده نظامی سهمگینی است، هیچ گونه سرکشی را تحمل نمی کند و به هر تجاوزی به سرعت پاسخ می دهد. صفت برجسته دیگر او مانند پدرش شکیبایی و پشتکار در مورد تهیه مقدمات جنگ بود، تدارکات نظامی در دست تهیه برای یورش به یونان شاهد این صفت محسوب می شد. پیش از رسیدن نیروهای ارتش ، مهندسان و کارگران به ساختن پل شناور عظیمی بر روی هلسپونت (داردانل) پرداختند تا عبور ارتش ایران به اروپا را تسهیل کنند . بنا به گزارش هردوت:
“شیوه این کار چنین …بود: کشتی های بادبانی و پارویی را به منزله پایه محکم به هم بستند – ۳۶۰ کشتی در سمت دریای سیاه و ۳۱۴ کشتی در طرف دیگر قرار دارند . سر کشتی ها در جهت جریان آب بود تا با تعدیل فشاری که بر کابل ها وارد می شد پلها از دو طرف نگهداری شوند . ، برای این منظور به خصوص لنگرهای سنگین را در دو جهت بالا و پایین جریان آب انداختند. لنگرهای شرقی برای حفاظت پل در قبال بادهایی که از سمت دریای سیاه می وزید و باقی در سمت دیگر و دریای اژه ، به منظور نگاهداری در مقابل بادهای غرب و جنوب بود … همین که کشتی ها را پر بر جا کردند کابلها را با دستگیره های چوبی به دو ساحل بستند. جنس و ضخامت این کابل ها یکسان بود ولی رشته الیاف از ریسمان های محکم تر پاپیروس بود . سپس الوارهایی به عرض و طول پل شناور بریده از یک سو به سویی دیگر با طناب سخت بسته به قسمت بالایی بند و بست کردند. آنگاه خاک و خاشاک برای همواری بر کف آن ریخته و با افزودن لایه خاک آن را سفت و محکم کوبیدند . سرانجام در هر پهلوی پل نرده نسبتا بلندی تعبیه شد تا چارپایان در حین عبور از منظره آب نهراسند .”

خشايارشا نابغه اي در استفاده از تاکتيکهاي جنگي

دو سال پیش از ساختن پل طرحی ابتکاری و استادانه آغاز شده بود . خشایارشا برای نشان دادن دوراندیشی خود دستور داد کانالی از شبه جزیره ” آتوس” واقع در شمال دریای اژه حفر شود تا امکان دیگری برای عبور سریع تر ناوگانی از جنوب کوه آتوس باشد . افزون بر این، قصد شاه از این کار این بود که این راه آبی راه تجارت در ساتراپی یونان خویش را تسهیل کند . هردوت می نویسد : ” به این نتیجه می رسم که خشایارشاه از پرداختن به ان اقدام هدف خودنمایی داشته و می خواسته است حدود قدرت خویش را نشان دهد … زیرا هیچ مانعی وجود نداشت که کشتیها را از طریق خشکی به طرف دیگر حمل کنند ولی با وجود این دستور کندن و پرداختن کانال را داد ، چرا که در این جا عرض دریا برای عبور دو کشتی کافی نبود . “

با آن که شاه جدید از نظر نظامی شهریاری کارآمد و شایسته بود ،ولی تند خوتر از پدر بود. از کارهای ظاهرا تند که به خشایارشا نسبت می دهند ، واکنش وی در مقابل شنیدن خبر وقوع توفانی است که پل احداث شده بر داردانل را ویران کرده بود

هردوت می نویسد:
“وقتی خبر آن فاجعه به اطلاع شاه رسید ، خشایارشا سخت بر آشفت و دستور داد سیصد تازیانه بر “هلسپونت” بکوبند. همچنین فرمان داد هلسپونت را ادب کنند و دو رشته غل و زنجیر در آن انداخته و بگویند: ” ای آب روان تلخ و شور ، این مجازات ها را صاحبت که بدون هیچ گونه آسیبی نسبت به تو کارش را لنگ کردی مقرر داشته است. اما به هر صورت خشایارشا از روی تو عبور خواهد کرد و از این پس احدی برای تو و به یاد تو نذر و قربانی نخواهد کرد و تو با آبی شور و گل آلود دیگر شایسته قدر و احترام نخواهی بود. ” علاوه بر مجازات مقرر ، دستور داد مسئولان ساختمان پل به اشد مجازات برسند و ساختن پل جدید به عده ای دیگر محول شود .”

رخی دانشمندان اظهار عقیده کرده اند که مجازات آبراهه ، انگیزه مذهبی داشته است ، چون بنا به باورهای کیش زرتشت آبهای شور در اثر آلوده سازی ” اهریمن ” شور شده اند ، یا برخی دیگر این کردار شاه بزرگ را به منظور تقویت روحیه سربازان غیر ایرانی دانسته اند تا به آنها نشان داده شود که پادشاه ایران حتی بر نیروهای طبیعی مانند آب و باد فرمان می راند . اما به هر حال این فرضیات نمی تواند توضیح یا توجیهی برای رفتار سنگدلانه خشایارشاه در گردن زدن سازندگانی باشد که در وقوع توفان بیگناه بوده اند. همچنین حادثه دلخراشی که پس از بازسازی پل اتفاق افتاد قابل توضیح نیست. هنگامی که ارتش در حال ترک ” سارد ” به مقصد داردانل بود ، یکی از اتباع لیدیایی شاه ، مردی به نام ” پیتیوس ” که پنج پسرش در خدمت ارتش ایران بودند از شاه تقاضا کرد بزرگترین پسرش را از خدمت نظام معاف کند تا بتواند از کل خانواده اش سرپرستی نماید . شاه در مقابل این درخواست منطقی واکنشی سخت خشم آلود داشت …. این رفتار حاکی از ان است که خشایارشا فرمانروایی بود که بسیار کمتر از داریوش یا کوروش اهل مدارا و مهربانی بود .
با این حال خشایارشا در زمینه لجستیک نظامی توانست از پیشینیان برجسته خود پیشی بگیرد. نیروهای تهاجمی ای که در بهار سال ۴۸۰ ق.م به داردانل رسیدند تمام نیروهای پیشین را تحت الشعاع قرار دادند. شمار آنها دویست هزار پیاده و سواره نظام ، هشتصد تا هزار کشتی جنگی با حداقل ۱۵۰ هزار پاروزن و ملوان ، و تعداد عظیمی نیروی پشتیبانی و افراد اردو تا حدود سیصد هزار برآورد شده است. عظمت خطر چنین لشکری از تعداد ناچیز سپاهیان یونان آن روز معلوم می شود . حتی پر جمعیت ترین دولت – شهرها (که آتن در راس آنها قرار داشت) می توانستند فقط حدود یکهزار مردی رزمی فراهم کنند و اکثر آنها بیش از چند صد سرباز نداشتند.

خشايارشا نابغه اي در استفاده از تاکتيکهاي جنگي

بنابراین شگفت نیست که موج بیم و هراس با مشاهده لشکر عظیم ایران که وارد اروپا می شد سراسر یونان را فرا گیرد. هردوت این ارتش بزرگ را چنین توصیف می کند:
” لشکر پیاده و سواره نظام از پل بالا که در طرف دریای سیاه ساخته شده بود گذشتند و چارپایان و گماشتگان از پل دیگر در سمت دریای اژه . ابتدا ده هزار تن ، همه با تاج گل و از دنبال ایشان انبوه سپاهیان شامل افراد ملت های گوناگون عبور کردند . تمام روز نخست صرف عبور لشکریان شد . روز دیگر نخست اسب سواران هزار نفری و سپس گروه نیزه داران با سرنیزه ها به سمت پائین عبور کردند . این عده نیز همگی تاج گل بر سر داشتند . سپس اسب های مقدس و از پی آن گردونه مقدس را عبور دادند. انگاه خشایارشا با نیزه داران و سوران خاص و بقیه لشکریان که قسمت عقب ارتش را تشکیل از انجا گذشتند . در ضمن تجهیزات دریایی نیز از ساحل شرقی به سمت مقابل انتقال یافتند … عبور کلیه دسته ها هفت شبانه روز طول کشید.
در حین عبور ارتش انبوه خشایارشا از منطقه شمالی یونان ، بیش تر دولت – شهرهای منطقه از بیم نابودی ، بدون نبرد تسلیم می شدند. او نیز همین را انتظار داشت چون مشاوران همراهش به او می گفتند تنها نیرومندترین دولت های جنوبی یونان ، اتن و اسپارت ، ممکن است به مقاومتی برخیزند. آنها همچنین به او گفتند که عبور از ترموپیل واقع در حدود ۱۵۰ کیلومتری شمال آتن ، بهترین گذرگاه کوهستانی مرکز یونان است چون همانند تنگه ای میان خشکی و دریا واقع شده و از آنجا سپاهیان او به آسانی به کشتی های خود دسترسی دارند . با وجود این ، وقتی ایرانیان در ژوئیه سال ۴۸۰ ق. م به این گذرگاه رسیدند دیدند که نیروی کوچکی از هوپیلت های یونانی راه آنها را مسدود کرده است.
ساخت استحکامات یونان در ترموپیل چند ماه پیش شروع شده بود ، هنگامی که یونانیان در مقابل این یورش عظیم نمایندگان ۳۱ دولت و شهر خود را به کورنت واقع در شمال پلوپونز فرستادند و در آنجا همایشی تشکیل دادند . هدف این همایش برای این دولت ها که پیوسته با یکدیگر در حال کشمکش و جنگ بودند ، پیدا کردن راهی برای اتحاد و پذیرش یک استراتژی مشترک دفاعی بود. رهبران یونان، از جمله برجسته ترین سیاستمدار پرتحرک آتنی ” تمیستوکلس ” ، می دانستند که برای مقابله با ارتش عظیم خشایارشا نیاز به نیروی زمینی بزرگی دارند ، نیرویی که گرد آوردنش از دولت و شهرهای پراکنده و کوچک و متعدد اگر هم ممکن بود زمان زیادی می طلبید . بنابراین واقع بینانه تر آن بود که کوشش خود را برای نابودی نیروی دریایی ایران متمرکز کنند . آنها به درستی استدلال کردند که ارتش ایران بدون کمک و تقویت تجهیزات دریایی تا حد زیادی فلج شده از کار خواهد افتاد. بنابراین نقشه اولیه این شد که عده ای سپاهیان خشایارشا را در شما معطل کنند تا تمیستوکلس و سایر دریاسالاران یک ناوگان دریایی متحد فراهم آورند.

تصمیم بر آن شد که ترموپیل را تقویت کنند و در آنجا استحکاماتی ایجاد کنند ، چرا که این گذرگاه بسیار تنگ فقط پنجاه پا عرض داشت . هردوت می گوید : ” درک این نکته که ایرانیان در این گذرگاه تنگ نمی توانند از سواره نظام یا از برتری نفرات خود استفاده کنند ، یونانیان مصمم شدند که در این نقطه جلوی مهاجمان را بگیرند .”
لئونیداس ، پادشاه اسپارت مسئولیت عملیات را بر عهده گرفت و با سیصد رزمجوی برگزیده به سمت شمال حرکت کرد ، در طول راه نیز هوپیلت های سایر شهرها به این رزمجویان پیوستند ، به طوری که جمع نیروهایی که به گذرگاه رسیدند به حدود هفت هزار نفر رسید .

خشايارشا نابغه اي در استفاده از تاکتيکهاي جنگي

خشایارشاه در آغاز اطمینان داشت که نیروی عظیم او به آسانی دستجات یونانی را از گذرگاه خواهد روفت و راه مستقیم به سوی آتن باز خواهد شد. اما تسلیحات سنگین ، مهارت و شجاعت در نبرد هوپلیت ها ، مانند نبرد ماراتون ، به آن نیروی اندک یونانی قدرتی سهمگین بخشیده بود . توصیف دیودوروس از اولین روز نبرد ، کامیابی آغازین شگفت انگیز یونانیان را در مقابل نیروی کوبنده ایرانیان نشان می دهد:
“نبردی که در گرفت شدیدترین و سهمگین ترین نبردها بود ، چون ایرانیان، شاهی داشتند که شاهد دلاوری ایشان بود ، و یونانیان به خاطر حفظ آزادی خود می جنگیدند … درگیری به وضع حیرت انگیزی رسید . مردان شانه به شانه یکدیگر می جنگیدند … ضربات در نبردی تن به تن پی درپی فرود می آمد و صفوف در ازدحام میدان نبرد به هم فشرده می شد ، تا مدتی دراز قدرت دو طرف یکسان بود . اما رفته رفته ایرانیان پایشان سست شد ، چون بسیاری از آنها کشته و بسیاری دیگر نیز زخمی شده بودند … سرانجام وقتی خشایارشا دید که سراسر گذرگاه تنگ را اجساد پوشانده است و ایرانیان توان ایستادگی در برابر یونانیان را ندارند ، افراد “هنگ جاوید” را که به شجاعت ، شهرت داشتند به میدان فرستاد اما آنها نیز پس از کمی مقاومت تاب نیاوردند. سپس شب فرود آمد و درگیری قطع شد در حالی که ایرانیان بسیار و یونانیان اندکی کشته داده بودند.”
هنگامی که خشایارشا دریافت که ممکن است یونانیان بتوانند تا مدتی نامحدود تنگه را در اختیار داشته باشند و مقاومت کنند ، در پی راه حل دیگری بر آمد . طلای فراوانی به یکی از افراد خائن یونانی داد تا راه مالروی کوهستانی ناشناخته ای را به آنها نشان دهد و ایرانیان بتوانند به پشت یونانیان راه یابند . وقتی لئونیداس متوجه شد که گروه عظیمی از ارتش ایران راه را از پشت بر او بسته اند ، بیش تر سربازان اتحادیه یونان را مرخص کرد که به خانه های خود بازگردند و خود با سیصد تن “اسپارتی” و حدود هزار یونانی دیگر تصمیم گرفت تا پای جان بجنگد و بمیرد. پس یونانیان که از هر سو در محاصره ایرانیان قرار گرفته بودند همگی از پای در آمدند و کشته شدند.
اکنون خشایارشا نیروهایش را بدون مقاومت به سوی جنوب می راند. در روز هفده سپتامبر ، یا همین حدود ، در سال ۴۸۰ ق.م ایرانیان وارد آتن شدند و با نهایت حیرت دیدند که آتنیان شهر خود را تخلیه کرده و به جزیره سالامیس و جاهای نزدیک دیگر گریخته اند. فقط چند تن از سالمندان و گروهی از مرتجعان خرافاتی در ” آکروپولیس” که واقع بر تپه مرکزی شهر بود پناه گرفته بودند و خشایارشا فرمان داد آنها را از آنجا برانند . وقتی آنها نزدیک شدن ایرانیان را مشاهده کردند ، بنا به نوشته هرودوت: سخت به هراس افتادند ، بعضی ها خود را به پائین افکنده و کشته شدند و بعضی دیگر به سوی معبد خزیدند. پیشتازان لشکر ایران راست به سوی دروازه ها شتافته آنها را چهار طاق گشودند و افرادی را که به آنجا پناه برده بودند امان نداند و چون کسی زنده نمانده بود بر گنجینه های معبد دست یافته و ارگ آکروپلیس را به آتش کشیدند. خشایارشا که در این هنگام صاحب اختیار تام آتن شده بود ، پیکی سوار روانه شوش ساخته و پیروزی خود را به اطلاع همه رسانید.