جایگاه سردار عزیز خان مكری در تاریخ قاجاریه

Day 1,952, 11:05 Published in Iran Iran by aziz khane mokri

ناصرالدین شاه قاجار در كتاب سفرنامه كربلای خود، صفحه 218 می نویسد: روز پنج شنبه بیستم شوال 1287 قمری- 1249 شمسی، تلگرافی از مستوفی الممالك رسید كه عزیزخان بعد از 20 روز مریضی در تبریز فوت كرده است با اینكه عمر سردار مرحوم، قریب 80 سال بود، از فوتش بسیار افسوس خوردم.
اما میرزا جعفر خورموجی وقایع نگار در كتاب حقایق الاخبار می نویسد: »عزیزخان سرآمد صفات حمیده و اخلاق پسندیده بود. نسبت به عموم مردم متواضع بود بخصوص آشنایان قدیم«. میرزا جعفر درجایی دیگر می گوید: عزیز خان سردار كل را به اتهام جرم نا معلوم بركنار كردند ایست ویك (Ed.Eastwick) كاردار سفارت انگلیس سال 1236 خورشیدی در تبریز سردار كل را دیده است در كتاب »سه سال اقامت در ایران« می نویسد. »سردار كل یكی از خدمتگزاران پیر قدیمی دولت ایران است نامش عزیزخان و به یكی از قبایل كرد منتسب، مذهبش سنی است به یاری میرزاتقی خان وزیر مشهور به علت كفایت به سمت آجوادنباشی رسید و بعد سردار كل یعنی فرمانده كل قوا شد و در ایام جنگ ما با ایران همین سمت را داشت. سردار كل مردی است تنومند درشت استخوان با چشمانی در خون گرفته و چهره ای بر افروخته. واسیلی نیكیتین در كتاب كرد و كردستان می نویسد: عزیز خان مكری چون به تهران رسید به امر ناصر الدین شاه دایره انتظاماتی در پایتخت دایر كرد كه كردهای مكری ساوجبلاغ و كلهر و كرند و افشار به فرماندهی علی خان پسر عزیز خان مكری در آن خدمت می كردند. به پاداش این خدمت در ارتش ایران ارتقا یافت. نیكیتین در جایی دیگر می نویسد: بر اثر توطئه چینیها و میرزا آقا خان نوری صدر اعظم، عزیزخان سردار متهم شد به اینكه برای استقلال كردستان و جدا كردن آن از خاك ایران با دولتهای روس و انگلیس، زد و بند كرده است. به همین دلیل عزیز خان مغضوب شاه شد و بر سر املاك خود در بوكان بازگشت. اما مهدی با مداد در كتاب شرح رجال ایران - جلد دوم می نویسد: سردار كل با این كه مردی با كفایت و متواضع و بخشنده و زیرك و جوانمرد محسوب می شده، از طمع جاه طلبی و دسیسه بازی به خصوص از قساوت خالی نبوده ... . بعد از مرگ امیركبیر حسن سلطان اورامی بر علیه ناصرالدین شاه قیام كرد و عزیز خان متهم به همكاری با وی شد. در تحفه ناصری اشاره شده كه در سال 1247 خورشیدی حسن سلطان اورامی با معاونت عزیزخان شورشی دست و پا كرد. اگر تنها زندگی سیاسی و اجتماعی عزیز خان، را از دید مثبت ننگریم و جنبه های منفی آن را نیز به بحث خود اضافه كنیم و معتقد به این نباشیم كه هر كس متوفی گردید تمام اقداماتش مثبت تلقی گردد. موارد زیر را نیز باید متذكر گردیم: 1- عزیز خان علاوه بر صفات مثبت و مردمیش نسبت به مال اندوزی و ازدیاد املاك بی میل نبوده است. عزیز خان مشهور به سردار كل از طایفه مراد بیگی از اهالی نستان گورك سردشت به پایه و مراتب بزرگی و سرداری و ملك داری رسیده. چند نفر از اشخاص بوكان به عنوان قرض 400 تومان از وی وجه نقد و رایج آن زمان پول گرفته، مدیون و بدهكار خواهند شد و قسمتی از سهم و رسد خود به اسم عزیز خان سردار رهن و گرو می گذارند. بعد به عناوین مختلفه بر تمامی شش دانگ بوكان و حوالی و حواشی متعلق و منوط به آن استیلا و تصاحب نموده به كلی در اختیار گماشتگان سردار قرار می دهند. (خاطرات میرزا كریم بهرام بیگی مجله مهاباد شماره 52 و 53) قره العین شاعری خوش ذوق بود، در میان زنان شاعر شهرت خاصی داشت. وی در سال 1223 خورشیدی مدتی در باغ ایلخانی به جرم بابیگری محبوس و پس از چندی فراش های (عزیز خان) سردار كل كه مامور تعقیب و كشتن بابیان بودند دستمالی بر گردن او بستند و آنقدر كشیدند تا خفه شد و پس از آن جسدش را به چاهی افكندند در حالیكه 26 سال بیشتر نداشت (سایت www.fa,wikipedia.org) اما این ضعفهای شخصی كه مشخصاً در هر انسانی به نسبت موجود است چیزی از عظمت خدمات سیاسی و اجتماعی عزیز خان در دوران بسته ی سیاسی دوره ی ناصرالدین شاه كم نمی كند. حضور كردها در دربار قاجار یكی از طلایی ترین فرصتهایی بود كه بانی آن كسانی نبودند جز هم شهری های كرد زبان خودمان كه متاسفانه در میان ما شناخته شده نیستند. همین حس باعث شده تا امیر كبیر نامدار و مشهور عزیز خان را به دامادی خود برگزیند و در دم مرگ هنگامی كه حاج علی خان صاحب الدوله قاتل امیر كبیر به دستور شاه می خواست رگش را بزند اینگونه وصیت می كند: اگر شما رگ من را می زنید بدانید زمانی رگ شاه (ناصرالدین شاه) را زدم كه دارالفنون را تاسیس نمودم. اما وصیت من این است اگر من را از بین بردید در میان شما كسی هست كه ایران را آباد می كند او كسی نیست به جز عزیزخان سردار كل. اگر از دیدگاه نظام مهندسی اجتماعی وقایع و حضور كردها را در دربار بررسی كنیم، این حقیقت تاریخی بر همگان آشكار می گردد كه در مثلث نظام اجتماعی كردها اگر در هرم مذكور در صدر نبوده اند در طبقات دوم حضور فعال و موثری در دربار قاجار داشته اند. متاسفانه شونیسم تفكر مذهبی و سیاسی نه تنها دامن سیاستمداران بی رحم را چسبیده است بلكه مورخان كشورمان نیز از این تفكر شونیستی بی بهره نبوده اند. بر ایشان سنگین بوده كه یك نفر كرد زبان و سنی مذهب در دربار قاجار امورات لشكری و نظامی را در دست بگیرد و مورد علاقه شاه وقت قرار بگیرد، به همین جهت تاریخ حق شایسته را به عزیزخان نداده جز در موارد اندكی كه قابل ذكر نیست. خدایش بیامرزدش و مردمش سپاسگذار وی. عزیز خان طبع سرودن شعر را هم داشته است.
تاترا صورتگران تصویر قامت كرده اند
دیده انصاف اگر باشد قیامت كرده اند
عاشقان را از قیامت بیم نبود كاین گروه
سالها در آتش عشق استقامت كرده اند
این حقایق كز درون عاشقان سر می زند
عارفان را سر به سر، زین ره، ندامت كرده اند
در چمنزار محبت خنده گلهای دل
از سحاب چشم عشاقان غرامت كرده اند
من ره امن و سلامت دانم ای ناصح ولی
عاشقان كوی وی ترك سلامت كرده اند
بر دو چشم مست می گونیش از آن بردم نماز
كاندران محراب ابرویش اقامت كرده اند
دانم آن زلف سیه را از چه هندو خوانده اند
زانكه در بتخانه رویش اقامت كرده اند
عشق را پایان نباشد مكریا خاموش باش
راویان در این حكایت بس روایت كرده اند
محمد خان مكری از خاندان عزیز خان حاكم منطقه آلان بود. محمد خان زكات و درآمد آلان را صرف مسجد و حجره ها و علوم دینی منطقه ی آلان می كرد كه این نیز نیاز به تحقیقات دقیق دارد. همین اقدامات بعدها آلان را به دارلعلما تبدیل كرد. ملا محمود خواهرزاده(غریب) در وصف محمد خان مكری مینویسد: محه ممه د خانی موكری ئه رشه دی نه سلی بداخانی
سوپاسالاری به گزاده و عه شایری موكریانی
به داد وعه داله ت نه وشیره وانی تاقی كیسراهی
به ته دبیر و فه راسه ت ئاسه فی ملكی سلیمانی
سه خاوه ت حاته می تایی شجاعه ت روسته می زالی
زكاوه ت ئیبن وسینای فه ساحه ت خاجه غسانی
هیلالی شوهره تی ناوت زولالی ئه نوه ری راهی
نیزامی نه زمی فیردوسی مه قامی عیلم و عیرفانی
به سه به ب تو مه كتوباتی ئه شعاری سه لیسی تو
چیه كورد وتاریخی چیه سه عدی بو دانایی
خه جاله ت باری ئه شعاری ره وان و ره وشه نی تویه
كه چشمه ی ئابی حه یوان چوته كونجی تاریكه ستانی
لاكن شه هبازی اوج و ئاشیانه ی سیدرو عه رشی
ته حه یر موكری بوچی ئه سیری داوی ئالانی؟
له سایه ی تووه ئالان ئاوه دان بوو ئه و دو سی ساله
ته ماشاكه ن به بی توجی به جی رووی كرده ویرانی
شه ریكی ده وله تی ثاشای بابان و سلیمانی
به شی خوته ئه گه ر ئیل به خاكی روم و بابانی
نه وه ك ته نها وه لی نیعمه ت و ئاغای "غه ریبی"
به لكی مه خدوسی مه لایانی گه ناو و ئه شكه نه و قندول و دوذانی