دلاوری که طعم شکست را به اسکندر چشاند
EM3CH
سلام به همه دوستان گلم
امروز میخواهم داستان دلاوری یکی از بزرگمردان سرزمین پارسیمان رو براتون بذارم البته به پیشنهاد یکی از دوستان گلم این دلاور را که مایه افتخار هر ایرانی هست انتخاب کردم که همینجا از رضای عزیز تشکر میکنم به خاطر پیشنهاد خوبش
آریو برزن، دلاوری که طعم شکست را به اسکندر چشاند.
دويست سال بود كه كوروش بزرگ سلسله باشکوه و متمدن هخامنشي را بنياد گذاشته بود. دويست سال بود كه كشور ما نيرومندترين و صلح جوترین كشور جهان به شمار مي رفت. تخت جمشيد با عظمت و شكوه خيره كننده اش مركز فرمانروايي اين سرزمين پهناور بود.
در ميان اين همه شكوه و جلال ناگاه تندبادي سهمگين از سوي باختر وزيدن گرفت. اسكندر، مردي شهرت طلب، از سرزمين مقدونيه قدم بر خاك پاک ايران گذاشت و با لشكري بيكران به سوي قلب كشور ما رو آورد.
«اسكندر مقدوني » در سال 331 پيش از ميلاد پس از پيروزي در سومين جنگ خود با ايرانيان ( جنگ آربل يا گوگامل ) و شكست پاياني ايران، بر بابل و شوش و استخر چيرگي يافت و براي دست يافتن به پارسه، پايتخت ايران روانه اين شهر گرديد. اسكندر براي فتح پارسه سپاهيان خود را به دو پاره بخش كرد: بخشي به فرماندهي (پارمن يونوس) از راه جلگه (رامهرمز وبهبهان)به سوي پارسه روان شد و خود اسكندر با سپاهان سبك اسلحه راه كوهستان (كوه كهكيلويه)رادر پيش گرفت
براي ورود به فارس او و لشكريانش مي بايست از گذرگاهي تنگ در ميان كوه هاي سر به فلك كشيده بگذرند. از اين رو آريو برزن، سردار دلاور ايراني، تنها چاره را آن دانسته بود كه در اين گذرگاه راه را بر اسكندر و سپاه بيكران او بگيرد.
آریوبرزن يكي از سرداران بزرگ تاريخ ايران است كه در برابر يورش اسكندر مقدوني به ايران زمين ، دليرانه از سرزمين خود پاسداري كرد و در اين راه جان باخت و حماسه ی «در بند پارس» را از خود در تاريخ به يادگار گذاشت.
وقتي آريوبرزن و همراهان به بالاي كوه رسيدند، سپاهيان اسكندر وارد گذرگاه شده بودند. در اين هنگام آريوبرزن فرمان داد تا سربازانش همزمان با تیرباران سنگ هاي بزرگ را از بالاي كوه به پايين در غلتانند.
سنگ ها با قدرت هرچه تمام تر به پايين كوه مي غلتيدند و در ميان سپاه اسكندر مي افتادند يا در راه به برآمدگي يا سنگي ديگر برمي خوردند و خرد مي شدند و با شدتي حيرت آور درميان مقدوني ها فرو مي آمدند و گروهي را پس از گروه ديگر نقش بر زمين مي ساختند.
اسكندر كه تا آن هنگام در هيچ جا مانعي در برابر سپاه ویرانگر خود نديده بود، غرق اندوه گرديد، فرمان عقب نشيني داد و در حالي كه در هر لحظه تني چند از سپاهيانش به خاك مي غلتيدند به جلگه برگشت.
در اين هنگام يكي از اسيران جنگي كه در سرزميني بيگانه گرفتار شده بود و تاریخنگاران نامش را لیبانی نوشتهاند، به اسكندر پيغام داد كه من پيش از این، به اين سرزمين آمده ام و به اوضاع اين نواحي آگاهي دارم. راهي مي شناسم كه سپاه تو را به بالاي كوه مي رساند.
هنگامی كه شب از نيمه گذشته و تاريكي همه جا سايه افكنده بود، اسكندر، درحاليكه بخشي
از سپاه خود را در جلگه جا گذاشته بود، در راهي كه اسير نشان داده بود پيش روي كرد
آفتاب هنوز فروغ زرين خود را بر كوه و جلگه نتابانده بود كه سپاهيان آريوبرزن دريافتند كه دشمن از هر سو آنان را محاصره كرده است.
(گفته می شود اسکندر پس از پایان جنگ آن اسیر را به خاطر خیانت می کشد).
آيا بايد تسليم شد و چيرگي دشمن را بر خان و مان ديد و ذلت و خفت را به جان خريد يا جنگيد و خاك میهن را از خون خود گلگون كرد؟ دليران جان به کف ايران راه دوم را برگزيدند. آنان نه تنها تسليم نشدند، بلكه نبردي كردند كه پس از دوهزار و سيصد سال هنوز خاطره ي آن در يادها باقي است.
نبرد دلاوران ايراني شگفت آور بود. آریوبرزن با ۴۰ سوار و ۵۰۰۰ پیاده خود را بیپروا به سپاه مقدونی زد و شمار بسیاری از یونانیان را کشت و خود نیز تلفات بسیاری داد، ولی موفّق گردید از محاصرهٔ سپاه مقدونی بگریزد.
چون از محاصره بیرون آمد خواست تا به کمک پایتخت بشتابد و پیش از رسیدن سپاه مقدونی اشغال کند. اما لشگر اسکندر که از راه جلگه به پارس رفته بودند، مانع او شدند.
گفته می شود ایستادگی آریوبرزن یکی از چند ایستادگی انگشت شمار در برابر سپاه اسکندر بوده است.
در کتاب اتیلا نوشته ی لویزدول امده که در اخرین نبرد او اسکندر که از شجاعت او خوشش امده بود به او پیشنهاد داده بودکه تسلیم شود تا مجبور به کشتن او نشود ولی اریوبرزن گفته بود🙁
( شاهنشاه ایران مرا به اینجا فرستاده تا از این مکان دفاع کنم و من تا جان در بدن دارم از این مکان دفاع خواهم کرد.)) اسکندر نیز در جواب او گفته بود🙁
(شاه تو فرار کرده .تو نیز تسلیم شو تا به پاس شجاعتت تو را فرمانروای ایران کنم.)) ولی اریو برزن جواب داده بود🙁
(پس حالا که شاهنشاه رفته من نیز در این مکان می مانم و انقدر مبارزه میکنم تا بمیرم))
واسکندر که پایداری او را دیده بود دستور داد تا او را از راه دور و با نیزه و تیر بزنند.و انها انقدر با تیر و نیزه اورا زدند که یک نقطه ی سالم در بدن او باقی نماند.
در اينجا آريوبرزن، اين سردار شجاع، بي باكانه بر دشمن حمله كرد. یوتاب (به معنی درخشنده و بیمانند) خواهر آریو برزن نیز فرماندهی بخشی از سپاهیان برادر را برعهده داشت . یوتاب همراه برادر به مقابله با سپاه اسکندر رفتند و به خاطر نبود نیروی کافی همگی به دست سپاه اسکندر کشته شدند.
.پس از مرگ او او را درهمان محل به خاک سپردند و روی قبر او نوشتند "به یاد لئونیداس
مقایسه ی آریوبرزن با همتای یونانی
نبرد آریوبرزن درست ۹۰ سال پس از ایستادگی لئونیداس یکم در برابر ارتش خشایارشا در جنگ ترموپیل رخ داد که آن هم در ماه اوت بود و از این نظر این دو واقعه ی تاریخی بسیار همانند یکدیگرند. اما تفاوت میان مقاومت لئونیداس و ایستادگی آریوبرزن در این است؛ که یونانیان در ترموپیل، در محل بر زمین افتادن لئونیداس، یک پارک و بنای یاد بود ساخته و مجسمه او را برپا داشته اند و واپسین سخنانش را بر سنگ حک کرده اند تا از او سپاسگزاری شده باشد، ولی از آریوبرزن جز چند سطر ترجمه از منابع دیگران اثری در دست نیست.از شباهت های مرگ لئو نیداس با اریو برزن این است که هر دو در راه محافظت از یک معبر مردند و لئونیداس نیز مانند اریو برزین حاضر به تسلیم نشدو خشایار شا دستور داده بود او را ان قدر با تیر و نیزه زدند تا از پا در امد.و به دلیل همین شباهت در از خودگذشتگی او و اریو برزن بود که اسکندر دستور داده بود روی قبر اریوبرزن بنویسند به "یاد لئو نیداس"
چند روزی بود که میخواستم یه انتقاد از بعضی از دوستان هم بکنم دوستانی که یه ارتش راه انداختن به اسم آنتی وان
دوستان عزیز چه دوست داشته باشین یا نداشته باشین شما سیتیزن ایران دارین و ایران هم توی اتحاد وان هست شما با اینکارتون جز دامن زدن به مشکلات کار دیگی از پیش نمیبرین چون عملا دارین ضد متحد میجنگین و باعث میشید که روابط بد تر از این بشود
اگه این با سیاست دولت در یک سؤ هست که حرفی نیست ولی اگه نیست به نظر من جز ضربه زدن به کشور فایده دیگی نداره البته این نظر شخصی من هست و حداقل اینجا که آزادی دارم بدون ترس نظرمو بگم وگرنه قصد اهانت به کسی رو ندارم
دومین نکته هم درمورد دوستانی هست که استرنج بالایی دارن و روزانه حداقل ۲۰گلد در آمد فایتشون هست که میزنن خدائیش این گلد هارو برا کی جمع میکنین میخواین چکارش کنین اصلا هدفتون چیه ؟ فقط گلد جم کنین و مدال بگیرین؟ خوب که چی بشه؟ بگن فلانی اینقدر مدال داره؟ تو چند روز اخیر خیلی از بچههایئ که استرنج پایینی دارن بیشتر از شما جنگیدن و اینو میشه از رکورد روزانه شما چک کرد فکر کنم اگر گلد یه هفتتنو برا ایران میزدین ترکا هیچ غلطی نمیتونستن بکنن
سومین نکته باز میگم
مهم نیست که به چه زبانی حرف بزنی و یا در چه شهری زندگی کنیم مهم این هست که ما هممون ایرانی هستیم و باید تا قطره آخر خونمون را در راه ایران فدا کنیم
انجا دنیای واقعی هست و اینجا دنیای مجازی
فرقی نمیکنه کی در رأس حکومت باشه مهم این هست که ما همدلی و اتحادمان را همیشه حفظ کنیم و برای سر بلندی ایران گذشت و فداکاری کنیم چون همونجور که دیدیم همه مشکلات چه به خوبی یا بدی حل میشه ولی رو سیاهیش میمونه برای کسانی که تو اینراه نه تنها کمک نکردن بلکه به کشورشون ضربه زدن
ممنون که مقاله منو خواندید
به امید سرفرازی ایران
پاینده ایران
شات ، ساب و وت یادتون نره
Comments
V+S
man bad az emam dovom shodam havasetoon bashe ^,...,^
o7
V
خیلی مقاله خوبیه کلاً عالیه
nice vote
vote
V
V & S
وت
v
v s
مقاله خوبی بود
ممنون
با جملات انتهای مقاله ت کاملاً موافقم
o7
v
زنده باد آزادی
پاینده ایران
ما هستیمــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اعتیاد نــــــــــــــــــــــــــــــــــــــَ
VOTE
وت
مقاله خیلی خوبی بود
voted
اين مقدونيه از همون اوايل عصر حجر قاطي بوده :دي
از كجا پا شده اومده تا كجا
رای
o>
v
آخرین جمله آریوبرزن به اسکندر
بدان ای سکندر پس از مرگ من
پس از ریزش آخرین برگ من
توانی گشایی در پارس را
...نهی بر سرت افسر پارس را
به تخت جم و کاخ شاهنشهان
قدم چون نهی با دگر همرهان
مبادا شوی غره از خویشتن
که ایران بسی پرورد همچو من [^]
رای
Da-Vinchi +9999999
از سه پاراگراف آخرت خیلی خوشم اومد
مقالت هم خیلی خوب بود، من تا الان چیزی راجع به آریو برزن نشنیده بودم
امیدوارم تاریخ مجدداً تکرار بشه
BIG VOTE
vvvvvvvvvvvvvvvvvvvvvvvv
v