میتینگی که گذشت
Silent Mind
با سلام خدمت همه جیگرای خودم:دی
این مقاله میتینگه..........خیلی جکه..........البته گزارشش زیاد نه ولی عکسها رو توضیحات رو رو خودشون دادم برید حالشو ببرید.
پرده اول:خونه احمدرضا
آقا قرار این بود که ما بریم خونه احمدرضا تا همه جمع شن....
من با پوریا.ان رفتم رفتم و توی راه امام بیگ ام رو دیدیم.
با هم رفتیم بالا........بخوام داستان رفتن بالامونو و راه پله احمد اینارو بگم خودش یه مقاله میشه......فقط به این دقت داشته باشید که تابلو های راه پله احمد اینا با تابلو های یا حسین شروع میشه و تابلو های مذهبی........هرچی به در خونه احمد اینا پیش میرفتیم عکسها کمکم کم حجابتر میشدند:دی
بالاخره رسیدیم و رفتیم تو و با احمد و بقیه بچه هایی که اون اول اونجا بودن سلام و احوال پرسی و اینا کردیم و کلیم چرت پرت گفتن و خندیدیم و یه چیزی تو کمد احمد پیدا کردیم و اینا.........تاااااااااااا اینکه پژمان و فریبرز اومدن:دی
فری که سری چپید تو پی سی و با احمد شروع به فایت زدن کردند.
با پژمان رفتیم سلام و اینا.......جاتون خالی یه جعبه شیرینی هم گرفته بود ...اومد تو.........من خیلی با احتیاط سمتش رفتم:دی دست دادم......گفت یوزرت چیه؟
گفتم ون هلسینگ............یکم داشت فکر میکردیهو یکی از بچه ها گفت این پشمال مجازیو نوشته و اینو........گفت وایسا بینم:دی
من دررفتم:دی.......بعدم که کلی خندیدیمو رفتیم که سوار ماشین شیم...
پرده ی دوم.........داخل ماشین:
هوا سگ لرز بود.......رفتیم نشستیم تو ماشینو و حدود 3 یا 4 تا ماشین شدیم......حالا بماند که یکی دوبار ملت گم کردن راهو و اینا....رسیدیم احمد آباد مستوفی........توی اونجا امین حجاریان و جناب دکتر هزار دستان به گروه ملحق شدن.....
گروه اولیه هم که یادم رفت بگم......من بودم و پوریا ان و پوریا جوکر بود و احمد وکی دبلیو آر دی و پژمان.....رکسار.......امام و دیگه یادم نمیاد:دی
اینا بودیم.......رفتیم یه جای پرت که خرو با لانچوکا میزدی اونورا نمیرفت:دی
گفتم پوریا تو نمیری آوردنمون اینجا دکیو ترور کنن بندازن گردن ما:دی
پرده سوم: باغ احمداینا
رفتیم دمه باغ......با خیال راحت شیشه هارو داده بود پایین داشتیم سیگار میکشیدیم............یهو دیدم در باغ که باز شد یه سگی دوید طرف ماشین احمد اینا و داشت از پنجره میرفت تو.........منم از سگ میترسم:دی سریع شیشه رو دادم بالا و رفتیم تو و این سگه همچنان اونجا میچرخید:دی با هزار ترس و بدبختی پیاده شدم....اومدم بپیچم برم تو که این سگه نیاد......دیدم احمد میگه کجا......بیا شیرنیارو ببر.........حالا جالب کار این بود سگه که اسمش یاسمین بود هم دور و بر شیرینیا میپلکید......
رفتم شیرینیارو گرفتم دیدم سگه داره میاد:دی
اومد کله رو دوتا پاش وایساد داشت کلشو میکرد تو شیرینیا که من عقب عقب داشتم میرفتم یهو افتادم توی یه چاله........:دی
سریع درومدم و پیچیدم تو خونه و دیدیم به به.......یاد قطب بخیر.......خونه یخیاش بود که نانوک توش زندگی میکرد؟ چقدر گرم بود.....اینجا به قطب گفته زکی:دی
پالتورو دراوردم و دیدم اونور یه کرسی داره خفن:دی
رفتم زیر کرسی نشستم جاتون خالی انقده گرم بود......آدم اصلا یه جوری میشد:دی
نشستیم:دی یکم سیگار کشیدیم.......و بچه ها بساط آبکیو ردیف کردن ........منم حساس......یه پیک میخورم اصلا راه نداره دیگه ول کنم:دی
شروع کردم خوردن با شکم خالی.......:دی
شیرنی هم باز کردن و پوریا جوکر که اصلا نخورد:دی
منم که یه دونه خوردم:دی
همشو امین حجاریان و پژمان خوردن:دی
(شکلک پینوکیو نداره اینجا؟؟:دی)
بعد هم شروع کردیم بحث و اینا.......یه جک هم تعریف کردم رکسار میخندید:دی
یه سری هم از بچه ها رفته بودن بیرون دور آتیش ورزش میکردن.........دمبل میزدن....البته فقط میله خالیشو:دی
(اونایی که متوجه شدن یه کف مرتب......)
بعد یکی از بچه ها هم یه آهنگ گذاشت که میگفت: ما یه مشت تل بازیم سیخ به دست...عزرائیل با بساط ما جوره پس:دی
یعنی مثلا آهنگ ما یه مشت سربازیم هیچ کسو مسخره کرده بوده یارو.......چه آدمای بیکاری پیدا میشن..نچ نچ نچ
منم هی آبکیو خز کرده بودم.........مسعود بی نمک و تزرو احمد مامیلو و چند نفر دیگه هم اومدن که متاسفانه نمیشناختم.........
آقا من همینجوری داشتم جک میگفتم......یه لیوان یه لیوانم آب شنگولیو می رفتیم بالا..........به ساقی گفتم یه لیوان دیگه بریز ولی میدونم این بار منهدم میشم:دی
خوندن این مطلب برای کسانی که بیماری قلبی دارن و کودکان زیر 19 سال قددقنه:دی
واسم ریخت و خوردم و دوباره جک گفتن مشغول شدیم.........یهو گلاب به روتون دیدم اصلا دل و رودم داره یکی میشه:دی
سریع بلند شدم رفتم دستشویی یکم انگشت پس حلقم انداختم و اینا........دیدم نه خبری نست بهتر شدم......دوباره رفتم نشستم......دوباره همین اتفاق افتاد یه 3 4 باری این اتفاق افتاد آخر وقت وقتی اومدم نشستم جاتون خالی ....هووووووووووووووووع...........هوووووووووووووووووووعععععع:دی
دل رودم فقط نیومد بالا:دی
دیگه بعدش تنها چیزی که یادمه اینه که دکتر چای نبات درست کرده داره میریزه تو حلقم.....دهنمم یه ترشی بدی داشت......مزه آبلیمو میداد:دی
صبح روز بعد:
خلاصه من دیگه بیدار نبودم که بگم شب چی شد.......صبح دیدم تنبون احمد پامه........با یه زیرپوش......توی یه اتاق هم بودم عین چی میلرزیدم.....رفتم یه پیک عرق ریختم خوردم یه سیگارم کشیدم....یهو چشمم به بچه ها افتاد........همه خواب بودند......یعنی خاک بر سر من که دوربین نبرده بودم........
قیافه های خواب اینا چنان سوژه بود......چنان سوژه بود که اگر دوربین داشتمو میگرفتم به جان خودم برنده جایزه بهترین عکاس طنز میشدم.
از همه سوژه تز هم امین حجاریان بود.....
دهنش تا خرتراق باز بود......یکی دو بار هم انگشت کردم تو حلقش ببینم بیدار میشه:دی دیدم نشد.........
دنبال دوربین میگشتم که میثم رو دیدم........به جان خودم انقدر سوژه بود که نگو.......
بیدارش کردم میگم دوربین داری؟
میبینم بیدار شد جلو نشست......بعد یهو افتاد خوابید دوباره........رفتم سر وقت احمد دیدم جای سر و تهش عوض شده:دی
پوریا رفیقمم نبود رفته بود خونه که صبح بیاد شب قبل......
تو همین بینابین بود دیدم پژمان اومد...........مثل اینکه صبح زود رفته بود امتحان بده......
بعد یهو فامیل دور احمد مامیلورو دیدم تو بغل فریبرز مچاله شده بود:دی
یاد فیلم تایتانیک افتادم:دی اشک از چشام روونه شد..........پژمان اومد و سلام و اینا......و کم کم بچه ها بیدار شدن....
زنگ زدم پوریا ان گفتم داری میای یه سرم برو خونه ما واسم یه دست لباس بگیر بیار که بنده خدا زحمت کشید و رفت آورد......
آقا صبح همه افتاده بودن کره خوری........
یکی هوس شیرینی دانمارکی با نوشابه میکرد یکی چیپس و ماست.....یکی چیپس و پنیر......اصلا یه وضعی بود...........
رفتم بیرون دیدم پوریا یه سیگار دستشه گفتم بده منم بکشم .... گفت آخه سیگار نیستا:دی
گفتم مهم نیست بده بیاد:دی
خلاصه وقتی همه بیدار شدن فهمیدیم چقدر تلفات دادیم و اینا .......ناهارو خوردیم.....ورق بازیم کردن و نرد هم بازی کردن و حالشو بردن......خونه رو هم با کمک هم جمع و جور کردیم.........بعدم که همه رفتن و ما هم رفتیم:دی
خلاصه کلی خوش گذشت جای اوناییم که نبودن خالی........
ضمن اینکه امام بیگ ام اونجا ریاست جمهوری دکتر رو جهاد خواندند و تایید کردند...
عکسش هم هست که به گمونم پوریا گرفته ولی به من که نداده....
فقط یه سوال فنی:چرا سی پی های این دو دوره مملکت شلوارک گل گلی میپوشن؟؟؟؟؟؟؟:دی هی هی هی هی هی هی
عکس:
بچه ها عکساو آپ کردم.....توضیحات لازمه رو دادم.....:دی
ببخشید اگه اسم چند نفر از دوستان رو به خاطر نداشتمو ننوشتم......هرکدوم از اون دوستان هم خواست بگه کدومه و یوزرش رو تا من تغییرش بدم:دی
کسی هم عکسهای اورجینال رو خواست یا به من یا به امام بگه براش بفرسته:دی
این شما و این هممممممممممممممم جککککککککککککککککک
تصویرییییییییییییییییییییییییییییییییییی:
:
این احمد کلا وقتی شاخ میشه استایل آفتابه میگیره:دی
اینم یه عکس دسته جمعی
بدون شرح
بروبکس خوشتیپ
خنده سال: خنده احمد مامیلو
بینمک عزیز
😃
عکسهای امام در جمع طلاب
حالا این وسط فریبرز و محمد دارن به چی اشاره می کنن:دی
پوریا جان اون لایکه دیگه؟؟؟؟؟:دی
ناهار:دی
سی پی سابق مملکت با مارک گارفیلد در طرحهای متنوع
بزرگان ارپو ببین صفا کن:دی
متبرک شدن احمد توسط امام:دی
امین حجاریان و نوشابه و آفتابه مسی و دلستر:دی
و علی بیگ ام
و در آخر بگم که امین حجاریان به خاطر یک سری موارد طبقه بندی شده:دی از جناب
KWRD
تشکر بسیار کردند و برای ایشان آرزوی موفقیت و علو درجات را نیز داشتند:دی
مخلص همه ملت.......ون هلسینگ:دی
Comments
ماشالله
عجب ماجراهایی داشتین کل علی
وای مردم از خنده
چه فیس هایی
دمتون گرم از این کارا بکنین بازبخندیم
زنده باد همتون
مرسی
توی همه عکسا پژمان رو معرفی کردی
بابا اسم بقیه رو بنویس
این پژمانو همه میشناسن...ماله اهله .....ه والله
وای خداییش از خنده پکیدم
عجب بچه های بی ادبی هستین :دی منو المیرا می خواستیم دفعه دیگه بیایم ولی نمیایم :دی
دقیق نگفتی کجا بوده من نفهمیدم تهران بوده ؟
یعنی فقط حجاریان رو عشق است :دی رفیق خودمونه
ولی خداییش این فامیله دور رو تیکه کردیا ای خندیدم
اوه اوه
دلم درد گرفت بسکه خندیدم
خداییش بچه های جنوب شیراز و بوشهر و . . .کی هست میتینگ بزاریم خیلی خنده داره
خوش به حالتون که امام رو ازنزدیک دیدین
ایشالله قسمت ما هم بکنه ایشالله
:d
بهمن ماه که من اومدم شیراز میتینگ میذارم اونجا:دی
بهمن عروسیمه اخه بزار اخرایی بهمن که حداقل بتونم بیام:دی
من شیرازو هستم
خیلی باهاله
دمتون گرم
ایول
@pooria :
دمت گرم کلی خندیدم. هرچند جریان رو برام گفته بودی ولی بازم خندیم.
جای من خالی کاشکی بودم.
ولی شما همه هیکا درشت بودید. یه دفعه زیر دستو پا له می شدم.
@Sobhan:
سبحان پایه میتینگ فارس و جنوب هستم.
ایشالا اردیبهشت که اومدم
دمتون جیز
دمتون جیز
v
میثم اون عمامت منو کشته فقط
عالی بود فقط بچه ها میتینگ بعدی کیه
voted
منم میخوام بیام:گریه
توی ایام تعطیلات عید هم یه میتینگ بذارید منم باشم:گریه
عکسای دسته جمعی دست کی مونده؟ الان چند نفری نبودن اینجا.
تابستون بزارید ماها سرباز فراری هستیم سالی 3 ماه بیشتر نمی تونیم بیاییم ایران :دی
نمیدونم.......فکر کنم دست پوریا جوکر هم باشه چندتایی
boriani+100000000000000000000000000000000000000000000000000000
این چه وضع تگ کردن مرتیکه مردیم ازخنده
چه عجب بلاخره ما این عکسها رو دیدیم :دی
توی عکس دسته جمعی اونی که بغل دست بی نمک هست اسم امیر الماسیه کهماه قبل هم نماینده مجلس بود
بین فریبرز و دکتر هم تزرو هست که اسمش رو ننوشتی
توی عکس شماره 11 هم که بچه ها زیر کرسی نشستن : اونی که افتاده روی همه تزرو هست و اونی که عقبتر و کنار فریبرز نشسته و دستش رو بالای سرش گرفته دف بلو ایکس هست :دی
که خیلی هم اونروز زحمت کشید و نقش راننده آژانس رو با ماشین ماکسیما برای بچه ها بازی کرد و هر کی کار داشت صدا میزد : محححححححححححححمد !! :دی
😃DDDDDDD
rasti pejmaan in tipet khoshtip tar az ghabl bood
خیلی خوش گذشت، عالی بود، تشکر ویژه دارم از باعثان و بانیان میتینگ.
ویوا خودم!!:دی
\o/
اماما :دی این رکسار ادمین بیامرز چیه دیگه :دی ادمین خودش باید توسط امام آمرزیده بشه اونوقت منو چطوری آمرزیده :دی
ببین، من کل شبو بیدار بودم، گزارش شبو مینویسم میدم بهت، اضافه کن، اوکی؟
vote
😃
@ نویسنده ی مقاله:
آقا مسعود بینمک کیه؟؟
من محمد باو مسعود نیستم:دی
از همینجا از احمدرضا به عنوان میزبان تشکر میکنم
خیلی خوب بود جای رفقا خالی بچه های با معرفت رو دیدیم دوباره حالی داد
در ضمن امام همیشه اوله:دی
v
esm e mano doros benevis dalghak e zesht : D
axe birikht tar az in axe nadashti azam ? : - w
Soheil ( Tazarv ) zendei hanooz ? : D
جدا میثم چرا دستاش رو تو همه عکسها جاهای خطرناک گذاشته؟؟؟
محمد منظورشون از دف بلو ایکس تو بودی 🙂)
محمد بی نمک
من دچار بحرانی شدم در شناختت بعد از خوندن این مقاله مه بحمدالله حل شد
بچه ها معلومه خیلی بهتون خوش گذشت
امیدوارم همیشه شاد باشید
بار بعد منم هستم
مخصوصا قسمت تفریحات آبکی 😉
خوش باشید همیشه و بدون مولتی :دال
عیدم یه میتینگ بزارید ما هم بیایم یعنی بعد از عید وسط های فروردین:دی
من که نرفتم ولی از دسته احمد درد نکنه
فقط کی دبلیو آر دی
هر وقت بیاد از این به بعد منم میتینگ میام باز
زنده باد ایشون
یادش بخیر
چقدر خوش گذشت
دلم واسه بچه ها تنگ شد 🙁
آره خداییش منم میتینگ دلم خواست دوباره
این سری شلوارک زردم رو می یارم
ولی چقدر من هاتم خودم واسه خودم یه جورایی شدم :دی
راستی شدیدا تکذیب می کنم کجا من خواب بودم؟
شما همه خوابیدید فقط من و دکتر بیدار بودیم تازه آتیش که خاموش شده بود تو حیات نصف شب با هزار زور زحمت روشن کردیم دکتر یه سیخ برداشت کباب زدیم :دی
یک . برام همیشه سوال بود بی نمک چرا یه سری آواتار های خاص انتخاب میکنه
حالا دلیلش رو فهمیدم
نقطه مشترک دارن
دو . حجاریان مثل پت پست چی افتاده
من نمیدونم کجای پت پست چی هات هستش که اینقدر تاکید داره روی خوش تیپی خودش
😃😃
سه . میثم جان هم که ماشالله واقعا مثل اینکه شیخ شده
تا چند وقت دیگه از در تو نمیاد
😃😃
چهار. فکر کنم
kwrd
کلا ناراحت و معذب بوده از حضور در میتینگ
امین فقط تو و دکتر دیگه؟ من که اون شب کلا یه دقیقه هم چشام رو هم نرفت، دکتر شاهده
المیرا جان اینکه من سکسی ترین و جذاب ترین پسر در میتینگ بودم که شکی نیستش مطمئن باش اگه دختری می یومد اونجا مجذوب من می شد ؟
برو خدا رو شکر کن نیومدی میتینگ و گرنه الان در عشق من می سوختی
@tazarv
بله درسته شما هم مشغول اعمال گی مسلکانه بودی
من یه سوالی برام پیش اومد:
تو اون عکس که من رو همه دراز کشیدم فریبرز دقیقا داره به کجا اشاره میکنه؟!:دی
ای امین جان
اینجور که من می بینم
توی ایری دنبالت هستن مخت رو بزنن
توی میتینگ عکست کنار پژمان گویای واقعیت های تلخی هستش
به نظرم بیشتر پسر ها عاشقت میشن
😃😃