الان عقده مدال کشت مارا:دی

Day 1,461, 13:13 Published in Iran Iran by Silent Mind

سلام:دی
ببخشید سر این مداله یهو قاطی کردم ناسزا زیاد گفتم:دی شرمنده همتون شدم:دی
ولی خداییش یه ناسزا از جمله قبلی مونده بگم:دی


┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼████████┼┼┼
┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼░███░░░░░██░┼
┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼░██░░░░░░░░█░┼
┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼░██░░░░░░░░░█░┼
┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼██░░░░░░░░░██┼┼
┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼░█░░░░░░░░░██┼┼┼ ┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼██░░░░░░░░██░┼┼┼
┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼┼░█░░░░░░░░██░┼┼┼┼
┼┼┼┼┼┼┼┼┼░█████░░░┼┼┼┼┼░█░░░░░░░░█░┼┼┼┼┼
┼┼┼┼┼┼┼░█████████████░┼██░░░░░░░█░┼┼┼┼┼┼
┼┼┼┼┼┼░██░░░░░░██░░█████░░░░░░░██┼┼┼┼┼┼┼
┼┼┼┼┼┼██░░░░░░░░░█░░░░░██░░░░░░██┼┼┼┼┼┼┼ ┼┼┼┼░███░░░░░░░░░░█░░░░░░░░░░░░██┼┼┼┼┼┼┼
┼┼┼░██░░█░░░░░░░░░░█░░░░░░░░░░░░█░┼┼┼┼┼┼
┼┼░██░░░██░░░░░░░░░█████░░░░░░░░░█░┼┼┼┼┼
┼┼░██░░░███░░░░░░░░░░░░░██░░░░░░░██┼┼┼┼┼
┼┼┼░█░░░░░░██░░░░░░░░░░░░█░░░░░░░░█┼┼┼┼┼
┼┼░███░░░░░░██░░░░░░░░░░░██░░░░░░░██░┼┼┼ ┼░██░██░░░░░░███░░░░░░░░██░░░░░░░░████░┼
┼██░░░██░░░░░░░░█████████░░░░░░░░░█░░██┼
┼██░░░░██░░░░░░░░░░░░░░██░░░░░░░░██░░░█┼
┼┼█░░░░░███░░░░░░░░░░░░█░█░░░░░░██░░░░█┼
┼░██░░░░░░██████░░░░░███░░██░░░██░░░░██┼
┼████░░░░░░░░█████████░░░░░░█░░░░░░░░█░┼ ┼██░██░░░░░░░░░░░░░░░█░░░░░░░░░░░░░░██┼┼
┼┼██░░███░░░░░░░░░░░██░░░░░░░░░░░░░██░┼┼
┼┼░██░░░████████████░░░░░░██░░░░░░██░┼┼┼
┼┼┼┼███░░░░░░░░░░░░░░░░████░░░░░███░┼┼┼┼
┼┼┼┼┼░███████████████████████████░┼┼┼┼┼┼
┼┼┼┼┼┼┼┼░░░░░░░░░░░░░░░░░░░░░░░░┼┼┼┼┼┼┼┼
این تقدیم به اون کسی که مدال منو دزدید:دی یه وقت فکر نکنه مکر دشمنان ما ثمره داده:دی


این شما و این هم جک.......کمه......بیمزس..........کوتاهه..........ولی توصیه یکی از دوستان بود گفت دیگه جک بی ادبی نذارم:دی

پژمان : ببخشين ، كبريت دارين
خانواده عروس : كبريت ؟! كبريت براي چي!؟
پژمان : والا مي خواستم سيگار بكشم...
خانواده عروس : پس شما سيگاري هم هستید….!؟
..پژمان : سيگاري كه نه.. والا مشروب خوردم ، بعد از مشروب سيگار مي چسبه
خانواده عروس : پس الكلي هم هستی..!؟
پژمان : الكلي كه نه… والا قمار بازي كردم و باختم ! یه پیک مشروب هم خوردیم كه يادمون بره
خانواده عروس : پس قمارم بازي مي كنی…!؟
…پژمان : آره… دوستام توي زندان بهم ياد دادن
خانواده عروس : پس زندانم بودی…!؟
…پژمان : زندان كه نه… والا معتاد بودم ، گرفتنم يه كمي بازداشتم كردن
خانواده عروس : پس معتادم بودی…!؟
…پژمان : آره… معتاد بودم ، بعد زنم لوم داد
خانواده ءعروس : زنت!!!!!!!!!؟؟؟

پژمان میره خواستگاری بهش میگن حرف دلتو بزن میگه گشنمه!
احمد داشت واسه پژمان تعریف میکرد: آره، چند وقت پیش داشتم توی جنگل می رفتم، که یک دفعه یک شیر وحشی بهم حمله کرد، منم نتونستم فرار کنم اونم منو گرفت و خورد
پژمان میگه: آخه چطوری میشه؟ تو که الان زنده ای و داری زندگی می کنی!!
احمد میگه: ای بابا، کدوم زندگی؟ تو هم به این میگی زندگی
احمد پتروس فداكار رو با دهقان فداكار قاطي مي‌كنه، ميره انگشت مي‌كنه تو حلق راننده قطار

احمد رو ختنه می کنن می گن باید دامن بپوشی. می گه نامردا مگه چقدشو بریدین؟

خوب این از جک های پژمان:دی
حالا میریم سراغ یه جک غیر پژمانی:دی

یه روزی از طرف دامپروری میرن گاوداریه یه بابایی. میگن شمابه گاواتون چی میدی میخورن. میگه پوست هندونه، طالبی و ... دویست هزار تومن جریمش میكنن. چند ماه دیگه دوباره میان می پرسن چی میدی میخورن یارو می ترسه میگه: چلوكباب، چلومرغ، و ... اینبار دویست و پنجاه هزار تومن جریمش میكنن. میرن چند وقت دیگه میان میگن چی میدی میخورن؟ میگه والا نمیدونم پولشو میدم خودشون میرن میخرن می خورن!
شاد باشید و :دی را دریابید