پاینده ایران
EM3CH
سلام به همه دوستان گلم
توی این مقاله شما داستان شخصی را خواهید خواند که یکی از کسانی هست که هر ایرانی بهش افتخار میکنه البته شاید خیلی از شما در مورد این بزرگ مرد شنیده باشید یا این داستان رو خوانده باشید
بابک خرمدین نماد وفاداری به ایران و پایداری در برابر اعراب
حتما درباره ی بابک خرمدین تا کنون شنیده اید!
سردار بزرگ ایرانی که از آذربایجان کنونی بر علیه حکومت اعراب که پس از حمله شان به ایران به پاکرده بودن به پا خاست...
ولی ماجرا به همینجا ختم نمی شود! بابک خرمدین نماد وفاداری به ایران است! او به همراه مازیار بر علیه حکومت اعراب قیام کرد و سر انجام به دست ناپاک ترین و دجال ترین حاکم بنی عباس پس از تحمل زجر بسیار کشته شد. کشته شدن بابک همواره یکی از رویداد هاییست که در آن اوج وفاداری و پایبندی به میهن پاکمان ایران دیده می شود. بابک بدون شک یکی از اسطوره های تاریخ ایران زمین است. و اعدامش بدون شک یکی از تلخ ترین رویدادهاست .روز قبل از اعدام،خلیفه با بزرگان دربارش مشورت کرد که چگونه بابک را درشهر بگرداند و به مردم نشان بدهد تا همه بتوانند وی را ببینند. بنا بر نظر یکی از درباریان قرار برآن شد که وی را سوار بر پیلی کرده در شهر بگردانند. پیل را با حنا رنگ کردند و نقش و نگار بر آن زدند؛ و بابک را در رختی زنانه و بسیارزننده و تحقیرکننده برآن نشاندند و درشهر به گردش درآوردند.پس ازآن مراسم اعدام بابک با سروصدای بسیار زیاد با حضور شخص خلیفه برفراز سکوی مخصوصی که برای این کار دربیرون شهر تهیه شده بود، برگزار شد.
برای آنکه همهی مردم بشنوند ....که اکنون دژخیم به بابک نزدیک میشود و دقایقی دیگر بابک اعدام خواهد شد، چندین جارچی در اطراف و اکناف با صدای بلند بانگ میزدند نَوَد نَوَد این اسمِ دژخیم بود و همه او را میشناختند. ابن الجوزی می نویسد که وقتی بابک را برای اعدام بردند
خلیفه درکنارش نشست و به او گفت: تو که این همه استواری نشان میدادی اکنون خواهیم دید که طاقتت دربرابر مرگ چند است.
بابک گفت: خواهید دید.چون یک دست بابک را به شمشیر زدند، بابک با خونی که از بازویش فوران میکرد صورتش را رنگین کرد. خلیفه از او پرسید: چرا چنین کردی؟ بابک گفت: وقتی دست هایم را قطع کنند خون های بدنم خارج می شود و چهرهام زرد می شود، و تو خواهی پنداشت که رنگ رویم از ترسِ مرگ زرد شده است
چهرهام را خونین کردم تا زردیش دیده نشود.به این ترتیب دستها و پاهای بابک را بریدند . چون بابک بر زمین درغلتید، خلیفه دستور داد شکمش را پاره کنند.پس از ساعاتی که این حالت بربابک گذشت، دستور داد سرش را از تن جدا کند.پس از آن چوبهی داری در میدان شهر سامرا افراشتند و لاشهی بابک را بردار زدند، و سرش را خلیفه به خراسان فرستاد.
آخرین گفتار بابک چنین بوده است:تو ای معتصم خیال مکن که با کشتن من فریاد استقلال طلبی ایرانیان را خاموش خواهی کرد من لرزه ای بر ارکان حکومت عرب انداخته ام که دیر یا زود آن را سرنگون خواهد نمود.تو اکنون که مرا تکه تکه می کنی هزاران بابک در شمال و شرق و غرب ایران ظهور خواهد کرد و قدرت پوشالی شما پاسداران جهل و ستم را از میان بر خواهد داشت.این را بدان که ایرانی هرگز زیر بار زور و ستم نخواهد رفت و سلطه بیگانگان را تحمل نخواهد کرد من درسی به جوانان ایران داده ام که هرگز آنرا فراموش نخواهند کرد.من مردانگی و درس مبارزه را به جوانان ایران آموختم و هم اکنون که جلاد تو شمشیرش را برای بریدن دست و پاهای من تیز میکند صدها ایرانی با خون بجوش آمده آماده طغیان هستند.مازیار هنوز مبارزه میکند و صدها بابک و مازیار دیگر آماده اند تا مردانه برخیزند و میهن خویش را از دست متجاوزان و یوغ اعراب بدوی و مردم فریب برهانند. اما تو ای افشین . . . در انتظار و بدین سان نخست دست چپ بابک بریده شد و سپس دست راست او و بعد پاهایش و در نهایت دو خنجر در میان دنده هایش فرو رفت و آخرین سخنی که
بابک با فریادی بلند بر زبان آورد این بود:
پاینده ایران...
روز اعدام بابک خرمدین و تکه تکه کردن بدنش در تاریخ 2 صفر سال 223 هجری قمری انجام گرفت که مسعودی در کتاب مشهور مروج الذهب این تاریخ را برای ایرانیان بسیار مهم دانسته است اعدام بابک چنان واقعهی مهمی تلقی شد که محل اعدامش تا چند قرن دیگر بنام خشبهی بابک یعنی چوبهی دار بابک در شهرِ سامرا که در زمان اعدام بابک پایتخت دولت عباسی بود شهرت همگانی داشت و یکی از نقاط مهم و دیدنی شهر تلقی می شد.
برادر بابک یعنی آذین را نیز خلیفه به بغداد فرستاد و به نایبش در بغداد دستور نوشت که اورا مثل بابک اعدام کند. طبری می نویسد که وقتی دژخیم دستها و پاهای برادر بابک را میبُرید، او نه واکنشی از خودش بروز میداد و نه فریادی برمیآورد. جسد این مرد را نیز در بغداد بردار کردند. معتصم خلیفه عباسی، چنانکه نظام الملک در سیاست نامه خود می نویسد به شکرانه آنکه سه سردار مبارز ایرانی، بابک ، مازیار و افشین که هر سه آنها به حیله اسیر شده بودند به دار آویخته بود،مجلس ضیافتی ترتیب داده بود که در طول آن 3 بار پیاپی مجلس را ترک گفت و هربار ساعتی بعد برمی گشت.در بار سوم در پاسخ حاضران که جویای علت این غیبت ها شده بودند فاش کرد که در هر بار به یکی از دختران این سه سردار تجاوز کرده است و بکارت آنها را پاره کرده است و حاضران با او از این بابت به نماز ایستادند و خداوند را شکر گفتند.
(تولدی دیگر-شجاع الدین شفا)
هدف من از گذاشتن این داستان این بود که مهم نیست که به چه زبانی حرف بزنی و یا در چه شهری زندگی کنیم مهم این هست که ما هممون ایرانی هستیم و باید تا قطره آخر خونمون را در راه ایران فدا کنیم
انجا دنیای واقعی هست و اینجا دنیای مجازی
فرقی نمیکنه کی در رأس حکومت باشه مهم این هست که ما همدلی و اتحادمان را همیشه حفظ کنیم و برای سر بلندی ایران گذشت و فداکاری کنیم چون همونجور که دیدیم همه مشکلات چه به خوبی یا بدی حل میشه ولی رو سیاهیش میمونه برای کسانی که تو اینراه نه تنها کمک نکردن بلکه به کشورشون ضربه زدن
ممنون که مقاله منو خواندید
به امید سرفرازی ایران
پاینده ایران
شات ، ساب و وت یادتون نره
Comments
اول
ممنون از مقاله زیبات
عالی بود
پاینده ایران
بد نیست یک مقاله هم راجعبه آریو برزن و خواهرش بزنی دوست عزیز. ممنون.
درود بر شما
پاینده باد ایران و ایرانی
رای
voted
shouted
راجع بش خونده بودم، ممنون
رای
[removed]
[removed]
فرقی نمیکنه کی در رأس حکومت باشه مهم این هست ک ما همدلی و اتحادمان را همیشه حفظ کنیم و برای سر بلندی ایران گذشت و فداکاری کنیم چون همونجور که دیدیم همه مشکلات چه به خوبی یا بدی حل میشه ولی رو سیاهیش میمونه برای کسانی که تو اینراه نه تنها کمک نکردن بلکه به کشورشون ضربه زدن
[removed]
با عرض شرمندگی ولی من یه سری مشکل دارم با این مقاله:
اولا این اعدامی که نوشتی رو من در مورد منصور حلاج خونده بودم و نه بابک.
دوم اینکه با وجود افرادی مثل بابک، افشین، مانی و امثالهم اما خوی و خصلت کلی ایرانی ها در برابر حاکمان ستمگر مبارزه با هاشون نبوده، بلکه همرنگ شدنی تقریبا بزدلانه با اونها بوده، نمونه های زیادی هم هست برای اثبات این مسأله.
به جای پرداختن به نمونه هایی مثل بابک که قطعا باعث افتخاره(اما متأسفانه تعدادشون خیلی کمه) باید روی رحیه ی عمومی مردم کار کرد.
مسأله ی بعدی اینه که افتخار به افراد تاریخی مثل افتخار کردن به مستأجر قبلی که ساکن خونه ی فعلی که شما الان در اون مستأجرید هست(متوجه شدی منظورمو؟!:دی). این همه افتخار به تاریخ نه چندان پر فروغ ما تنها دستاوردش واسه نسل فعلی ایران یه غرور کاملا کاذب و بعد از اون یه رخوت و سستی هست. دقیقا دستاورد اینا چی بوده؟
رییس جمهور و رهبر دزد و قاتل و متقلب؟ مردمی که نهایت مبارزشون تو تاکسی فحش دادنه؟ وضعیت اقتصادی فاجعه بار ما؟
تاریخ خوندن مهمه، اما به شرطی که ازش استفاده کنی برای ساختن آینده، نه اینکه توش گیر کنی و دچار بیهودگش بشی.
با تمام اینا شکی نیست که ما هم تمام تلاشمونو میکنیم برای دفاع از ایران
راي
Tazarv + 1
BIG VOTE
@tazarv
Bahat movafegham amma hamechi ro hameja nagim behtare😉
dortyyy +111
:دی
😃
فرقی نمیکنه کی در رأس حکومت باشه مهم این هست ک ما همدلی و اتحادمان را همیشه حفظ کنیم و برای سر بلندی ایران گذشت و فداکاری کنیم چون همونجور که دیدیم همه مشکلات چه به خوبی یا بدی حل میشه ولی رو سیاهیش میمونه برای کسانی که تو اینراه نه تنها کمک نکردن بلکه به کشورشون ضربه زدن
@pouyan:
مرسی پویان، ولی چرا نگیم؟ چرا همه نباید بدونن که کی هستن؟ این همه به تاریخمون نازیدیم، چی شد آخرش؟ بذار حداقل با این حرفا یه تک.نی بخورن مردم(البته بحث من کلیه و منظورم بچه های ایریپ نیست). واقعا این مسأله که گفتی یکی از مشکلای بزرگ ماست، چرا نباید بدونن؟ چرا مردم و عوام باید تو جهلشون بمونن؟
دست گلت درد نکنه عالی بود و بجا
*****************************
@Tazarv
+1
vote
استقبال از نظراتم خیلی زیاد شده، نظرتون چیه دور بعد واسه ریاست جمهوری کاندید بشم؟!:دی
\o/
سهیل تو مدیا اکتیو شدی ها😁
مجبورم کردن ممد، باز این مقاله خیلی خوبه، اون یکی خیلی داغونه!:دی
http://www.erepublik.com/en/article/-1-1906393/1/20
سه نکته تاریخی : بابک خرمدین به وسیله رفیق شفیق و هم نژاد خودش ، افشین (که از طرف معتصم تطمیع شده بود) با حیله و خدعه شکست خورد و دستگیر شد. ولی بعد خلیفه ، خدمت افشین هم رسید :دی
این نکته رو هم باید اضافه کرد که بابک ، از هواداران دین مزدکیان بود که در زمان ساسانیان هم بدعت در دین به شمار میرفت ، به همین دلیبل در زمان قیام ببک ، بسیاری از ایرنیان ، چه مسلمان و چه غیر مسلمان باهاش مخالف بودند. ولی بابک با زیرکی ، قلعات خودش رو در کوههای صعب العبور بنا میکرد تا از گزند ارتشها در امان بمونه. و فقط با حیله و خنجر از پشت از جانب رفیقش بود که کشته شد.
این اعدام ، مال منصور حلاجه ، بابک خرمدین رو گردن زدند.
___________________________________________
ولی در کل داستان بابک ؛ درسهای خیلی بزرگی رو برای ایرانیان به همراه داره. داستانی در باره وطن دوستی ، و داستانی درباره رذالت اعراب
tazarv & matin
دوست عزیز من برا اطلاع اگه دقت کرده باشی منبع رو زیرش نوشتم
این هم در مورد حلاج هست اشتباه نگیر عزیزم
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86_%D9%85%D9%86%D8%B5%D9%88%D8%B1_%D8%AD%D9%84%D8%A7%D8%AC
من اصلا با نظرت موافق نیستم
تنها چیزی که میمونه تمدن و تاریخ هست که هیچ وقت پاک نمیشه و ماندگار هست وگرنه چرا بیشتر کشورها از بعد از مسیحیت یا اسلام یا هر دین یا هر انقلابی حرف میزنن؟ چون قبلش فرهنگ یا تمدنی نداشتن و یا اگه داشتند اینقدر رسم و رسوم زشت داشتند که نمیخوان کسی بفهمه
ما مردانی داشتیم که نماد فرهنگ و تمدن دنیا هستند و همه دنیا بهشون افتخار میکنند چرا ما بهشون که برا خودمونه افتخار نکنیم؟
اگه میخواهی بدونی فتح ایران رو توسط اعراب بخون ببین چه جنایتی کردن ولی چرا هیچ وقت حرفی از اونا زده نمیشه چون نقطه تاریک فرهنگشون هست
اگر ما به اینها ننازیم به کی بنازیم و افتخار کنیم ؟
الان مگر کم انسان آزاده تو ایران هست که شاید بدتر از این اتفاقات براشون افتاده و هیچکس نفهمیده
اگر همه ما میفهمیدیم که کی بودیم و الان چی هستیم هیچ مشکلی نداشتیم
اگر همه ما از تاریخ درس میگرفتیم هیچ مشکلی نداشتیم
چرا دولت داره تاریخ ایران رو پاک میکنن؟ چون نمیخوان که ما بفهمیم غیرت و میهن پرستی و شجاعت چی هست
اونا دارن به ما میگن که ما دین داریم پس به کتاب و تاریخ دیگری احتیاج نداریم ولی متاسفانه همه کشورا دارن با هزار دروغ فرهنگ برا خودشون به دروغ میسازن ولی ما داریم و قدرشو نمیدونیم
چرا بیشتر کشورهای پیشرفته الان یادشون افتاده که باید دنبال تمدن و فرهنگ بگردن؟
بیخیال این حرفا من این مقاله رو زدم ک اگه داستان این مردان بزرگ رو کسی نمیدونه بفهمه و اگه کسی یادش رفته به یادش بید چون من خودم با خوندنش احساس خاصی بهم دست میده به هر حال ممنون که توجه کردین
امچ جان، برادر خب خودت خودتو نقض کردی، تو همین لینکی که دادی نوشته منصور حلاجو دستاشو قطع کردن و... همینایی که تو برا بابک گفتی!
من نگفتم تو این کتاب نوشته و من از یه سایت گرفتم
(تولدی دیگر-شجاع الدین شفا)
توی دنیا خیلی هارو به صلیب کشیدن پس هر کسی رو به صلیب کشیدن عیسی بود و به جز اون کسی رو به صلیب نکشیدن؟
درود
این چه داستانیه که همه اینجا هی میزنن تزرو +1 ؟؟؟؟؟
واسه خالی نبودن عریضه و اینکه به سهیل ثابت کنم که هیچی نیست
Tazarv 999999999999999
حالا برو ببینم با اون همه مثبتی که گرفتی نصف این رو می تونی مثبت کنی ؟؟
و اما در مورد منصور حلاج و بابک خرمدین باید عرض کنم که تا جاییکه اطلاعات تاریخی من قد میده این داستان ، داستان هیچکدوم از این دو عزیز نبود بلکه داستان ملوان زبل و 40 دزد بغداد بود که بنا به دلایل امنیتی هرگز به چاپ نرسید
تاريخ اعماق بيخودي داري
چون جاي درس گرفتن احساساتي ميشيم و به گذشته افتخار ميكنيم و يا افسوس ميخوريم
و تاريخ رو تحريف به مطلوب ميكنيم تا بهش فكر كنيم كه جيگرمون حال بياد
:دي
امچ:
آخه تو نگفتی فقط صلیب، جزییاتشو گفتی، منم به عنوان یه تذکر تاریخی گفتم که اینو من در مورد منصور حلاج خونده بودم، هرچند که توی این مسأله مناقشه ای نیست و ربطی به اصل مطلب نداره.
در مورد مسأله ی اصلی اما باهات اختلاف دارم که هر وقت تونستم مینویسم
اماما:
اولا که "تذرو" درسته و نه "تزرو"!:دی امام هم بیسواد از آب دراومد!:دی
لووووول
دو اینکه من امیدم به مثبت مریدانه!:دی
بعد هم اینکه چرا داستان ملوان زبل رو سانسور میکنی؟ واقعا این بود آرمان های ما؟!:دی
اطفاغا امام صوادش اینغدر ظیاد هسط که 4 طا مسل تو نیان و اذش ایراد نگیرن
دوما که مریدان بی عزن امام مسبت که صهله هطی نعره حم نمی ظنن
و در آخر من سانسور نکردم فدات شم چون کلا امام روشن فکری هستم :دی
حالا یه سوال اون انگور ها رو بالاخره پاک کردی یا هنوز تو صندوق ماشینته ؟؟؟
امام افشاگر میشود!:دی
نه، همون صبحش که رفتم وقتی رسیدم خونه با امیر حسین پاکش کردیم.
اماما، اگه بخوای به افشاگری ادامه بدی مجبور میشم ساعت 4 صبح میتینگ و تقلات برای خواب و یه سری چیزای دیگرو افشا کنم!!!
لووووووووول
دوست عزیز
منظورم به این بود که در طول تاریخ هر از دوره یکجور آدمهارو محاکمه میکردن مثل اعدام با طناب یا تیر باران یا گردن زدن یا صلیب یا....
هر دو اینها تقریبا در یه دوره زمانی بودن ولی مسئله حلاج از این جداست اون دینی بود و این سیاسی پس نمیشه بگی که این داستانها اشتباه هست
۱- رای به خاطر مقاله.
۲- @tazarv: وقتی امام امت میگه تزرو، پس شکی توش نیست که تزرو درسته. شما هم از امام تشکر کن که از گمراهی درت آورد و درست نوشتن تزرو رو به همه یاد آوردی کرد.
پاینده ایران
تزرو درسته حرف اضافی هم نباشه امام معصوم هست و اشتباه نمی کنه
نمی خوای بگی که امام معصموم نیست؟
چون خشتکت رو مریدان می درند
@Hajariyan:
حالا خشتک مهم نیست، بعد از دریدن خشتک چه کار میکنن؟!:دی
@kiavash:
من اصلا کلا یاغی ام!:دی
گفتم منصور حلاج یاد حرفش افتادم:
انا الحق!
حالا منم میگم انا الحق!
تذرو درسته، حالا شما اعدامم کنید، البته بعد از دریدن خشتکم!:دی
v
در مورد رو سیاهی این مقاله رو امیدوارم بعد از رئیس جمهور شدن مخالفان هم نگه داری که بشه هر از گاهی روش یه مانوری داد :دال
vote