داستان های کالیگولا
dortyyy
سلام به همه دوستان
دیدم از ترجمه هام زیاد استقبال نمیکنید، گفتم یکم داستان بگم ببینم نظرتون چیه:دی
این داستان کاملا جنبه تخیلی داره و هرگونه تشابه اسمی و اتفاقات کاملا تصادفیه:دی
داستان های کشور کالیگولا – قسمت اول
یکی بود، یکی نبود. توی یه کهکشان دور و توی یه سیاره دورتر یه کشور کوچولو بود که اسمش کالیگولا بود. مردم این کشور اخلاق های جالبی داشتن. مثلا هر روز صبح که از خونه هاشون بیرون میومدن تا همدیگه رومیدیدن کلی قربون صدقه هم میرفتن ولی یکم که میگذشت یه بهانه ای واسه دعوا پیدا میکردن و حسابی از خجالت هم درمیومدن. خلاصه سرتون رو درد نیارم این مردم جالب کلی داستان های جالب دارن که میخوام واستون تعریفشون کنم
یه روز از روزها شهر شلوغ شده بود و یه جنب و جوش عجیبی توش دیده میشد. بله. انتخابات ریاست جمهوری کالیگولایی ها بود. مردم کالیگولا هم همه دست بچه هاشونو گرفته بودن و شاد و خوشحال میرفتن به شمت صندوق های رای، درحالیکه همه با هم دوست بودن و شاد و خوشحال. انتخابات تموم شد و همونطور که همه از قبل حدسشو میزدن کاندادیه نسل جوان الیگولا رییس جمهور این کشور شد
بالاخره از اونجا که در تمام سیارات بر سر کمبود منابع جنگ هایی درمیگیره در سیاره کالیگولایی ها هم جنگهای زیادی در حال انجام بود و کالیگولایی ها با دو سه تا از همسایه هاشون در جنگ بودن. البته ماه قبل وضعشون خوب بود و خیلی از جنگهاشون رو برده بودن و کلی از مناطق کشورهای اطرافشون رو گرفته بودن. اما این ماه یکم اوضاع واسشون داشت سخت میشد چون کشورهای دوستشون دیگه مثل قبل هواشون رو نداشتن
خلاصه یه روز جنگ سختی شروع شد. همه مردم کالیگولا خبردار شدن و زود زره هاشون رو تن کردن و رفتن به سمت اسلحه خونه شهر که شمشیری خنجری چیزی بگیرن و برن با دشمن بجنگن. وقتی مردم به اسلحه خونه رسیدن خیلی خوشحال شدن چون دیدن کلی آدم خارجی هم اونجاست، از سربیگولاها بگیر تا ترکیگولاها. خب اینا هم اگر میومدن کمکشون میتونستن دشمن رو شکست بدن ولی یهو از یجا صدایی بلند شد. مردم رفتن ببینن چی شده که فهمیدن به دستور رییس جمهور محبوبشون الیگولا ، مردم الیگولا باید با دست خالی میرفتن به جنگ دشمن و اسلحه ها فقط به اون خارجیا داده میشه. همین شد که همه تو میدون اصلی شهر جمع شدن و یه بلوایی درست شد که نگو و نپرس
یه شب نیمه های شب یکی از ساکنین شهر که بیخوابی زده بود سرش داشت وسط شهر قدم میزد که دید چند تا از دوستای الیگولا نفری یه جام زرد رنگ گرفتن دستشون و همینطور که میرفتن داد میزدن آهای ملت ما اینا رو گرفتیم. یهو یکیشون برگشت به بقیه گفت ای بابا! صداشو درنیارید دیگه. حالا الیگولا یه لطفی بهمون کرده دور هم یه کاری کردیم شماها که نباید تابلو کنید صدای ملت دربیاد. و اینطور بود که مردم کالیگولا فردا صبح بیدار شدن و دوباره با دست خالی به جنگ دشمن رفت و هیچکس از قضیه اون شب تاریک چیزی نفهمید که نفهمید
Comments
اول
VoTeD
VoTeD
englishhh ! ! !
جالب بید
lol vote
من خودم به شخصه عاشق کاراکتر "متیگولا" هستم :دی
Vote
وت، جالب بود.
در ضمن ترجمه هات هم خیلی خوب بود، ای کاش ادامه میدادی
😃
اتفاقا اون شب همه بیدار بودن ، کسی به روی خودش نیوورد
Voted
تشکرگولا :دی
اتفاقا اون شب همه بیدار بودن ، کسی به روی خودش نیوورد
+1
merc aali bud
voted
الیگولا اون زمان سی پی نبود رضگیل جان
اشتباه برداشت کردی عزیزم
اون زمان اسلحه مستقیم از مجلس گرفته شده بود و خودشون دستور پخش میدادن
مود های من اکثرا هر روز تجهیز دارن
تجهیز ها توسط خودم و مود ها و مردم اعلام میشه
هر کس ایرانی و غیر ایرانی هم بیاد تجهیز میشه
رض من گولا پاشو بیا ایران
عزیزم اصلا تجهیز به ایرانی دادن اشتباهه
تاریخ نشون داده وقتی ایرانی تجهیز بشه آخرش دعوا میشه که فلانی یکی گرفته و فلانی 3 تا گرفته
باز همین آش و همین کاسه
در ضمن عزیزم همه ی دنیا اولویت تجهیز برا خارجی هست
تو که ایرانی هستی
وظیفت هست بری گلد بخری برای کشورت بزنی
ولی اون خارجی که بیکار نیست بیاد برا ما بزته
به اون باید تجهیز بدیم که برمون تخریب بیشتری بزنن
شما هم که دست خالی یا دست پر باید برا ایران بزنی
نمیدونم چرا اینقدر روی تجهیز کیلید کردید
اصلا باید ارتش ها شما رو تجهیز کنن
دقیقا مثل همون خارجی ها که برای ایران زدند شما هم میتونید اگه ایران جنگ مهمی نداشت از بقیه کشورها تجهیز بگیری براشون بزنی
ولی معنا نداره ایرانی رو تجهیز کنیم برای جنگ
@all
بابا این داستان کالیگولاست
چکار ایران دارید شما:دی
@boriani
برادر من ایرانی نیستم
نه سیتیزن ایران دارم و نه ارتش ایران هستم
واسه کشور خودم مجارستان هم میجنگم
.
داستان ایران رو چرا با این کالیگولایی های بدبخت قاطی میکنید؟دی
@بوریانی
وظیفه؟؟
: ))
v
v+s jaleb bod
خوشم نیومد :دی
من قبلا تو شات نظرم رو گفتم، همین حرفایی که بوریانی گفت (البته نه به این شدت) اصلا هم نمیفهمم اینهمه بحث سر تجهیز چیه..
که البته آدم اگه از خودش نظر داشته باشه، تهمت میخوره که چون با فلانی دوستی چشم بسته کلا فقط میخوای طرفداری کنی!!
در صورتی که همونطور که الی گفت، دستور اون نبود، و اینکه من دولت قبلی هم همینا رو میگفتم..
رضا اینقدرم نگو ایرانی نیستم :دی
یعنی سیتیزن شیپ جای دیگه رو داشته باشی ایرانی نیستی؟ :دی واسه کشور خودم مجارستان؟؟ زشته به خدا :دی
(باز عصبانی نشی :دی اگه ناراحت میشی، پی ام بده کامنت رو پاک میکنم)
ترجمههات هم عالی بودن، حیف شد قطع کردی
رای رضا
میگم راجع جنگ کالیگولا و کاناگولا در زمان ریاست جمهوری پژیگولا هم بنویس
:دی
راستی مانا +0010000
اولا ایرانی هستی
دوما ترجمه هات رو ادامه بده
@یاسر
اینقدر حال میکنم تو تو مقاله من نظر میدی
این کالینگولا خاطرات داره که یه مثنوی هفتاد من میشه نوشت
.
@ladymana !
به جان خودم این داستانه کالینگولاست
اولش هم نوشتم که هرگونه شباهتی اتفاقی است
شماها چرا بیخودی خون خودتونو کثیف میکنید
.
دور هم هستیم دیگه
باشه کثیف نمیکنم :دی
ولی ایرانی هستیا :پی
@ladymana
فعلا که اونجا نوشته
CS: hungary
تا وقتی هم که اینطوریه منم مثل همون خارجیایی که شما میگید واسه کشورشون میجنگن واسه کشورم مجارستان میجنگم
چون هرروز ارتش مجارستان منو تجهیز میکنه و البته نمیاد ایرانیها رو تجهیز کنه وقتی که به خود مجارها چیزی نداده اون هم با این دید که اینا بیخودی واسه ما نمیزنن:دی
من میگم:
اگر میجنگی با پول خودت بجنگ
اگر بتل هیرو میگیری با پول خودت بگیر
نه اینکه فودتو یکی بده اسلحتم یکی فقط فایت بزنی
لذت جنگیدن با پول خودت خیلی بیشتر از لذت جنگیدن با تجهیزه
اینقدر سر تجهیز شدن حرص نخورید
.......................................
جالب بود
وت
مرسی سیروس
والا من که حرص نمیخورم
فقط یه داستان نوشتم همه دارن میزنن منو
ای بابا
ادین جا، عزیز دلم، این فقط یه داستانه از کالیگولا
.
اون بحثی هم که من در کامنت درباره تجهیز کردم مربوط به زمان زحمت کشیدن شما نمیشه
دست شما درد نکنه تلاش میکنی
خوب بود ولی ادبیاتی نیستیا !! به قول دوستان قلمت از ته دله یکم ادبی تر بنویس !!شبیه داستان های گروه سنی هایی پایین بود یکم خفن تر بنویس !
این گاگول اینا خیلی باحال هستن دوسشون دارم
اون قضیه شبشونم به روشون نیار یه حالی کردن خراب میشه
:دی
VOTE
Big Vote !
ایول جالب بود.
حتما این کالیگولا رو ادامه بده ایده ی خیلی باحالی بود
:دی
Vote
Sub
Like
دوستان جنبه داشته باشید
فقط یک داستان تخیلی بود :دی
هرچند که برای اینکه حرص الیگولا در بیاد باید بگم بسیار هم عالی بود :دی
خدا جد و آبادت رو بیامرزه پژمان
واسه این ملت داستان هم میگی میزننت
ایول
نکنه داستان این کشور بنف.هستشم:دی
eee ... che bahal 😃 DeathGoOla ya DeathAngelGoola am darid oonvaght ? : P